خانه / اخبار / اختصاص فصل آخر کتاب دکتر علی تسلیمی به مکتب اصالت کلمه

اختصاص فصل آخر کتاب دکتر علی تسلیمی به مکتب اصالت کلمه

 

c4ea5de3814d6b35819219dd56b3299e

تأیید و تثبیت بیشتر مکتب ادبی اصالت کلمه با چاپ سوم کتاب وزین و مرجع «گزاره هایی در ادبیات معاصر ایران (شعر)» از جناب دکتر علی تسلیمی – نشر اختران- با موضوع بررسی جنبش های ادبی نوین ایران از  سبک نیمایی تا مکتب اصالت کلمه و اختصاص فصل آخر آن به این جنبش جهانشمول ادبی.

 

 

 

متن کامل فصل «مکتب ادبی اصالت کلمه» در کتاب «گزاره هایی در ادبیات معاصر ایران (شعر)» را در ادامه ی مطلب بخوانید:

 

 

 

مکتب ادبی اصالت کلمه

 

 

ایرانیان معمولاً به جای آفرینش و خلاقیت، در پی آمیزش، ترکیب و تألیف آثار بوده اند و کمترند کسانی که جسورانه در جایگاه سوژه می نشینند و کارستان می کنند. گاهی صدای این گروه اقلیت به جایی نمی رسد، اما حرکت آنان به مردم خاور زمین می­فهماند که آنان نیز می توانند بیندیشند تا از انفعال بیرون آیند و باور کنند که خود نیز آفرینش گرند. مردم کُرد مهمترین ایرانیانی هستند که هنر و موسیقی نابی آفریده اند و در ادبیات داستانی بزرگانی دارد که هنوز اثرگذارند. امید دارم که مکتب ادبی کرمانشاه نیز بتواند پرچمدار مانیفیست ادبی و شعری باشد که مردمش را پرآوازه تر سازد. جوانان صاحب اندیشه ای چون آرش آذرپیک، مهری مهدویان، مریم نظریان، هنگامه اهورا و شاعرانی که شعرشان در مجموعه «جنس سوم» (نخستین کارنامه فرزندان دیدگاه عریان) آمده است با پایمردی های کنونی و آینده خود می توانند هر چه بیشتر نامدار شوند، چرا که آنان دارای جسارت و ابتکارند، چه در کارهای نظری و چه در عمل و شاعری.

مکتب ادبی اصالت کلمه (عریانیسم) در کارهای نظری مانند بسیاری از بیانیه ها و نظریه ها دارای کلید واژه های ویژه خود است؛ جهانی شدن، جنس سوم، اصالت وجود و کلمه، فراروی، فراشعر و برخی از واژگان عارفانه که مجموعاً یک دستگاه اندیشگانی را پدید آورده اند. مکتب اصالت کلمه به سرپرستی آرش آذرپیک بر این باور است که باید همه مکتب ها را با هم آشتی داد. مکاتب دیگر ادبی حقیقت را تقلیل می دهند، برای نمونه سوررئالیست ها تنها مکتب خود را می پذیرند و ناتورالیست ها روش خود را می پسندند. ناتورالیسم روش علمی و داروینی دارد و هر یک از مکاتب بر پایه روشی استوار است، اما مکتب اصالت کلمه جهانی تر و پلورالیستی تر است، کلمه تنها خردِ کلاسیسیسم یا احساس رمانتیسم و یا ذهنیت سوررئالیسم نیست، بلکه شامل همه آنهاست، زیرا «حقیقت عمیق شهودی»[۱] را در نظر دارد.

اگرچه من به عرفان و واژگانش علاقه چندانی ندارم، اما می پذیرم که حقیقت های شهودی، چه بسا همگانی و بشری اند و این همگانی بودن مشکل کلمه را در زبان های گوناگون از میان بر می دارد (زیرا ممکن است این شبهه پدید آید که همه مردم جهان دارای یک زبان و یک ریشه فرهنگی نیستند). می دانیم که ظرفیت ترجمه شدن شعر کمتر از داستان است، اما هنگامی که از واژگان شهودی و ناخود آگاهانه استفاده شود، ترجمه پذیر و جهانی می شود. زیرا ناخودآگاهِ انسانها چنانکه یونگ می گوید، جمعی است و هر چه از این گونه کلمات و مفاهیم بهره گرفته شود، به فرا زمانی و فرا مکانی خواهیم رسید و بدین گونه، نظر مکتب اصالت کلمه بیشتر تأمین می شود.

بنابراین می توان از مکتب های رئالیسم، رمانتیسم و مانند آن فراروی نمود، اما باید به همه آنها احترام گذاشت تا به «صلحی وحدت آفرین»[۲] دست یافت. ساختار بسیاری از اندیشه های امروزی مخالف خوانی است، اما ساختار سخن اصالت کلمه، بیش از آنکه مخالف خوانی باشد، موافق خوانی با دیگران است، زیرا این مکتب در پیِ حقایق عریانی است که در نهاد همه انسانها و صاحبان مکاتب به چشم می خورد. از همین رو، نام دیگر مکتب شهودی شان اصل مشترک مکتب ها و نیز شعر و داستان است، انسانِ متکلم نیز نقطه مشترک زن و مرد است. بنابراین جنس سوم انسانیت نام دارد، و همان گونه که عریانیسم سنتز مکاتب است، واژه جنس سوم نیز نتیجه یافتن هویت های مشترک میان زن و مرد است. جنس سوم در سمت و سوی اصالت کلمه است که نه تنها همه مکتب ها را با هم جمع می کند، صاحبان آنها را نیز از زن و مرد با همدیگر نزدیک می سازد. کلید واژه های دیگر این بیانیه نیز بدین گونه کلیتی سامان یافته را پدید می آورند.

بیانیه دادن لزوماً بدین معنا نیست که در عمل همه جنبه های اثر متفاوت از آثار دیگران باشد. آن گونه که پیروان این بیانیه می گویند، یک اثر می تواند از آثار دیگر بهره ببرد، اما به شیوه خاص خود از آنها فراتر رود؛ به زبان دیگر، بی آنکه دیگران را نفی کند به فراروی از آثارشان بپردازد. «غزل ناتمام» آرش آذرپیک با این که از کلمات و مفاهیم سپهری وار بهره گرفته است، به خوبی ظرفیت آن را دارد که در زمره اشعار مکتب اصالت کلمه باشد. دیدن زیبایی در زاغ و جذامی کاری انسانی است و همه مردم جهان ارزش و ظرافت واژگانِ این شعر و نیز وحدت و یگانگی اشیا را در می یابند. حتی می فهمند که سیاهی، زاغ و جذامی نیز نباید رانده شوند. در این شعر نه تنها انسان بلکه همه هستی سنتز و جنس سوم است.

راستی گل به نام هم زیباست

آسمان سرخ فام هم زیباست

در سیاهی همیشه زشتی نیست

زاغک پشت بام هم زیباست

چشم ها را که شاعرانه کنیم

چهره ها با جذام هم زیباست

* * *

شعرم اینجا تمام شد، اما

این غزل ناتمام هم زیباست[۳]

 

مهری مهدویان در مجموعه های این بیانیه تلمیحات عرفانی و مذهبی فراوانی دارد که همه مذاهب دهکده جهانی با واژگانش آشنا هستند. اما من شعرهای نو را بیشتر می پسندم. این شعرها گاهی جنبه گفت و گویی، روایی و داستانی با زبانی آوانگارد دارند. نمونه اش «پروانه آتشی» است. یکی از مهمترین شعرهای او که در «بوطیقای عریان» و بخشی از آن در مجموعه «بین دو عشق» آمده است.

دختری که در پی یک عشق آواره، زندانی و شکنجه شده است. اکنون آزاد اما بر سر دو راهی است و نمی داند به کجا برود، زیرا این دختر که باید جنس سوم و مانند یک انسان باشد، جنس دوم و رنجور و ستمدیده واقع شده است. گویی همه دختران سرنوشت مشابهی دارند و همگی همسان و همنام پروانه آتشی و ادامه سرنوشت او هستند. آنها حتی از خانه و پدر و مادر رانده می شوند تا آزرده، سنگ خورده و آواره گردند. آخرین پروانه آتشی چنان زخمی بر می دارد که زندان را بر خانه و آزادی آن­چنانی ترجیح می دهد. روایت این شعر یا فراشعر مانند فراداستان با سیلان ذهن های بسیارش اگر چه به آسانی خلاصه نمی شود اما درون مایه انسانی اش فهمیدنی است. شعر در جست و جوی بیان واقعیت ها با زبان ها و سبک های گوناگون است، تنها از راه رئالیسم، سوررئالیسم و مکتبی خاص در گذشته به گفتن حقایق نمی پردازد، از همه تکنیک ها بهره می جوید تا حقایق جهانی و بشری را بازگو نماید. از جمله آنها ترکیب صداها و زبان های شاعرانه و روایی و گاه ترانه هایی است در میانه شعر که باید گفت از آثار ارزنده شعر معاصر است. بخشی از این شعر را می خوانیم[۴] :

  • پروانه آتشی!؟

  • که؟

  • برخیز، انگار بلندگو …!؟

  • مرا خواند؟

– دیگر برو حبس تو تمام است!

– یعنی، اینجا نمی شود ماند!؟

□ □

در وا شد و بسته

آه اکنون!

پروانه سر دو راه تنها

یکباره،

تمام آسمان را

بر داغ خودش نشاند و گریاند

یکراه – به سوی خانه

اما

– آنجا پدرش!

– نه!

– مادرش!

– نه!

[این «نه» که تمام هستی اش را

با «آریِ» یک غریبه سوزاند]

یک راه به سویِ نقطه ای کور

در شهر سیاهپوش

اما

– پروانه هنوز بر دو راهی است!

 

مریم نظریان نیز در مجموعه شعر «فرازن» (۱۳۸۹) شعرهای جذابی دارد که با همان شگردهای فراشعری، روایی و مانند آن به درون مایه های انسانیِ ضدیت با جنس دیگر بودن زن، گرایش به دهکده جهانی و جهان وطنی رو می کند. وی در شعر زیبای «کوتوله های آویزان» این گرایش ها را ادامه می دهد و از همه شعرهای دوستانش پشتیبانی می کند. برای نمونه، با اینکه از معناگرایی های مذهبی و عرفانی سخن می گوید، از برخی سنت ها در آزار زنان و دختران انتقاد می کند. زن از مردان، این کوتوله­های لعنتی و مزاحم در رنج است (اما می خواهد نیمه دیگر خود را پیدا کند). کوتوله­ها نه تنها در عشق بلکه در سیاست نیز با جهانی شدنِ انسان در ستیزند. در این جهان «شب دراز است و قلندر را کشته اند». شاعر پس از بیان ستم های اجتماعی به عشق و مرکز دنیا باز می گردد، اما آن را هم «افسانه» و «رؤیای مزخرف آدم ها» قلمداد می کند.

  • وای چادرم کجاست؟ بیا به مرکز دنیا برگردیم / به عشق

  • عشق؟! نه این افسانه فقط رؤیای مزخرف آدم هاست!

  • چقدر عوض شده ای، حافظه ات کجاست؟!

بهشت سجده گاه ملائک در برابر توست

  • بی خیال، مرداب بهشت نیلوفرهاست! و جزیره هر دو سوی دنیا …

راستی هر دو دست عروسکت اینجاست!

نه دیگر خود خطای آدم شده ای![۵]

 

این شاعران و شاعران دیگری چون میترا فرخ روز، هوشنگ موسوی، پریسا حقیقی، میثم سلیمی، وحید میره بیگی، سودابه کرمی، زینب نظریان و رحمت غلامی در «جنس سوم» (۱۳۸۴) شعرهای خواندنیِ کوتاهتری را عرضه کرده اند که بیش و کم آنها را نیز می توان بر پایه بیانیه مکتب شان قرائت نمود.

شاعران و صاحب نظران این مکتب، توانسته اند هم بیانیه روشن و تازه ای را بیان کنند و هم آنها را در شعرهای خود پیاده نمایند. بیشترین تلاش آنها در سمت و سوی گونه­ای از جهانی شدن و انسانی شدن است. چندان مهم نیست که آنها تاکنون چه اندازه نام آور یا موفق شده اند، آنچه اهمیت دارد این است که ایرانی ها خود را در یابند و بتوانند نظریه تازه ای را پدید آورند و گاهی از مقام شارح بودنِ نظریه دیگران بیرون آیند. توانایی و شهامت صاحبان و پیروان این بیانیه را باید ستود. باشد که هم تواناتر و هم نام آورتر گردند.

 

[۱] – نک. آذرپیک، آرش، دومین بیانیه مکتب اصالت کلمه، در «بوطیقای عریان»، انتشارات لینا: ۳۵

[۲] – نک. نظریان، مریم، فرازن (بانوی عاشقانه زمین)، قم، طلیعه سبز، ۱۳۸۹ : ۱۰

[۳] – آذرپیک، آرش، لیلا زانا (دختر اسطوره های سرزمین من)، ۱۳۸۳ : ۹

[۴] – مهدویان، مهری، بین دو عشق، انتشارات کرمانشاه، ۱۳۸۸ : ۲-۷۱ ، مهدویان، مهری، بوطیقای عریان: ۶۲-۷۰

[۵] – بخشی از شعر بلند «کوتوله های آویزان» در مجموعه «فرازن» : ۵۸

درباره ی هنگامه اهورا

شاعر و داستان نویسِ عریانیست، عضو مکتب اصالت کلمه و دایره ی مطالعاتی قلم، مسئول روابط عمومی اصالت کلمه و دانش آموخته ی رشته ی مترجمی زبان انگلیسی

همچنین ببینید

سوگنامه‌ای در فراق جناب علی کریمی کلایه به قلم امپراطور واژه های جهان، استاد آرش آذرپیک

      «غزل دهه‌ی هفتاد»    به احترام قلب جوان ایستاده‌ی علی کریمی کلایه …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *