«مکتب اصالت کلمه، ناقد عرفان» به قلم جناب آقای زرتشت محمدی در هفته نامه ی «غرب»- شمار ه ی ۵۰۰- سال دوازدهم- یکشنبه ۳ امرداد ۹۵- صفحه ی ۱۰
ما شاهدیم که مکتب اصالت کلمه، نحلههای فکری خاصی از جمله عرفان را نقد میکند. پرسش اساسی این است که آبشخورهای فکری این مکتب کدامند؟
مکتب شناختشناختیِ اصالت کلمه از پنج سرچشمهی مهم تغذیه می کند:
سرچشمهی اول چنان عظیم و فرابشری است که نمیتوانیم در موردش سخن بگوییم و آن «وحی» است که چون جنس وحی از دیگر مقولات جداست نمیتوانیم آن را در ردیف دیگر موارد بشماریم. بنابراین برای آن که سوءبرداشتی پیش نیاید از آبشخورهای دیگر با عنوان آبشخورهای چهارگانه یاد میکنیم.
اولین آبشخور از دستهی مقولات چهارگانه، مرجع باز میباشد. مرجع باز به این مفهوم است که تمام دستآوردهای اندیشگانی تاریخ بشریت در همهی علوم و هنرها مثلاً تمام دستآوردهای فلسفیِ تاریخ، منابع شناخت بشریاند. شرط رویارویی با مرجع باز آن است که با «ارتباط بیواسطه» با آنها برخورد داشته باشیم و این برای داوری دربارهی اندیشهی ما یک هیئت منصفهی تاریخی میسازد.
دومین آبشخور، عقل است. سومین، تجربهی حواس پنجگانه و آبشخور چهارم شهودست.
مکتب شناختشناختیِ اصالت کلمه در کتب و بیانیههای خود به قلم بنیانگذار آن – جناب آقای آرش آذرپیک- در راستای دکترین این مکتب، اصولی را معرفی میکند از جمله: اصل ارتباط بیواسطه، اصل فرارَوی، اصل اصالت وجود گشتالتی، اصل حقیقتمداری، اصل جنس سوم، اصل حقیقت عمیق، اصل مراقبهی شناور، ضمیر فراآگاه و…
در این مقاله با توجه به اصل حقیقت عمیق و همچنین ضمیر فراآگاه، نگاهی انتقادی به عرفان و فلسفه خواهیم داشت.
بشر همواره به دلیل شعورمندیاش -که آن را مدیون کلمه است- درحوزههای علوم تجربی و نیز در حوزههای علوم انسانی، هنر و… در پی حقیقت بوده. در این راستا متفکران در حوزههای علوم مختلف نظریهپردازی کرده و هر یک مبانی و چارچوبهای فکری خود را در عین تشابه، تفاوت یا آمیختگی ارائه دادهاند، ایدئولوژیها و مدلهای مفهومی خاص خود را ساخته و پیروان ویژهی خود را پیدا کردهاند که حاصل آن دنیای کنونی تا پیش از ظهور مکتب شناختشناختی اصالت کلمه است.
همان طورکه بیان شد یکی از اصول فلسفی مکتب اصالت کلمه، اصل حقیقت عمیق است. انسان در سیر به سوی حقیقت تنها میتواند عمیق و عمیقتر بشود زیرا حقیقت، مقصد نیست که بتوان به آن دست یافت بلکه مقصود است و لایتناهی. بنا بر رویکرد اصالت کلمه، حقیقت عمیق دو بُعد مکمل و همافزا دارد یعنی بعد ثابت و بعد متغیر. حقیقتمداری نیز دارای همین دو بعد است. بعد ثابتِ حقیقتمداری ویژگیهایی است که مربوط میشود به خودِ انسان بودن و جنسیت آدمی که بین هر انسان و همنوعانش مشترک است. بعد متغیرِ حقیقتمداری نیز مربوط میشود به ماهیتهایی که ریشه در تاریخ، فرهنگ، اقتصاد، مکان- زمانهای زیستی، نگرش شخصی، خانواده، محله، شهر، اجتماع، ملت، مذهب و… دارد و انسان به انسان، زمان به زمان و مکان به مکان متفاوت است. بعد ثابت حقیقت عمیق، مؤلفههای اولیهایست که مکتب اصالت کلمه بیان میکند از قبیل ارتباط بیواسطه، اصالت وجود گشتالتی، حقیقتگرایی، جنس سوم و اصل مؤلفههای ثانویه. بعد متغیر حقیقت عمیق، مؤلفههای ثانویهاند که فرد به فرد، زمان به زمان و مکان به مکان برای هر شخص متفاوتند.
نکتهی مهم این که حقیقت عمیق، حاصل فراروی از دو بعد کاملاً مکمل و همافزای ثابت و متغیر میباشد اما مشکل بشریت، اصالت دادن افراطی- انحطاطی به یکی از ابعاد ثابت یا متغیر است. چنان چه نگرش ما به بعد ثابت حقیقت عمیق افراطی- انحطاطی باشد دیدگاه مطلقگرایی به وجود میآید و با نگرش افراطی- انحطاطیِ ما به بعد متغیر حقیقت عمیق، دیدگاه نسبیگرایی ایجاد میشود. در حالی که آن چه بشریت در هزارهی سوم میتواند بر مدار آن حرکت کند، فراروی از ابعاد ثابت و متغیر حقیقت عمیق است و نه اصالت دادن و هدف قراردادن آنها.
در این راستا جناب آقای آرش آذرپیک – بنیانگذار مکتب اصالت کلمه- با مطرح کردن اصل جنس سوم برای پایان دادن جنگ برتری مرد بر زن یا برعکس و به عبارتی همهی جنبشهای ماکیستی(مردگرا) و فمنیستی(زنگرا) نیاز به هیچ قهرمانی نیست به جز وجود خود ما. زن و مرد دو جنس مکمل از یک حقیقت عمیق به نام «انسان» هستند و جنس سوم فراروی از جنسیتهای مرد و زن و رسیدن به طریقتهای انسانیِ «فرامرد» و«فرازن» میباشد.
نگرشهای فلسفی با رویکرد انحطاطی- افراطی و با محور قرار دادن آبشخور عقل یا آبشخور تجربهی حواس و با نادیده گرفتن و در سایه قراردادن آبشخور شهود، دنیایی ازکلانروایتها را رقم زدند که حتی منجر به جنگهای جهانی شد و در سایهی این ابرروایتها چه فرورَویهایی که صورت نگرفته است و اوج آن به جایی رسید که هر ایدئولوژیای تفکر خود را برتر و والاتر ببیند همانند مارکسیسم، نازیسم و… همچنین نگرش نسبیگرایی در آن سوی فلسفه نیز راه افراطی- انحطاطی پیموده است. به گونهای که بشر را در سردرگمیها، ابهام و عدم قطعیت رها کرده، بسیاری از ارزشهای بشریت را به چالش کشانده و انسان را در جنگل نظریهها آواره کرده است تا جایی که خودِ نسبیگرایی هم به عنوان یک کلانروایت به چالش کشیده میشود.
عرفا که به ابزار شهود، اصالت داده و پای استدلالیان را چوبین میدانند به تحقیر دیگر آبشخورهای شناخت بازِ بشری پرداختهاند.
رفت حکیم از پی عقل ضعیف
از ره خفت ز ره و شد خفیف
رفت پی علت و معلول ماند
شکل هیولی شد و مجهول ماند.
«شیخ بهایی»
در نوع افراطی- انحطاطی بسیاری از پیران طریقتها و آیینهای عرفانی دچار وهمیات شده و در ظلمات مستغرق و انانیت بر آنها چیره گشته است و نیز جماعتی در پی آنان در حجاب نورانی، هدهدِ هدایت را رها کردهاند.
یکی از اصولی که ریشه در اندیشگان عرفانی آیین هندو، آیین اهل حق و… دارد اندیشهی تناسخ است که در هندوستان موجبات فرورویها و آسیبهای اجتماعی بسیاری نیز شده است.
مکتب اصالت کلمه با مطرح کردن ضمیر(شعور) دگرآگاه، اندیشهی تناسخ را نقد میکند. یکی از اصول اصالت کلمه، اصل ضمیر فراآگاه میباشد که دارای لایههای ظاهری و باطنی است. لایهی آشکار یا ظاهری ضمیر فراآگاه شامل خودآگاه فردی و لایههای باطنی ضمیر فراآگاه شامل نیمهخودآگاه، ناخودآگاه فردی، خودآگاه جمعی، ناخودآگاه جمعی، دگرآگاه و… میباشد که متفاوت با همین عناوین درمکاتب روانشناسیاند و در اصالت کلمه توسط جناب آرش آذرپیک تئوریزه شده است. ضمیر یا شعور دگرآگاه هنگامی خود را نمایان میکند که به کل مادری فراتر از خود متصل شده باشیم و از وجود دیگری آگاه شویم.
اصالت کلمه بیان میکند که بنیانگذاران اندیشهی تناسخ در عرفانهای مختلف به علت عدم آگاهی از ضمیر دگرآگاه، دچار نگرش انحطاطی- انحرافی شدهاند. در پایان اذعان میدارم که مکتب اصالت کلمه، فلسفه و عرفان را رد یا تحقیر نمیکند – چنان چه اگر عرفان را از ادبیات فارسی بگیریم جز پیکری نیمهجان چیزی از آن باقی نمیماند- بلکه با احترام کامل به دستآوردهای آنها، نگاه مطلقگرا یا نسبیگرا را با توجه به اصل حقیقت عمیق در اصالت کلمه رد میکند و پنج منبع شناختی را به عنوان آبشخور شناخت بشری در فرارَوی به سوی جنس سوم که بازگشتی آوانگارد به اصالت فرارو بشری است معرفی میکند.
زرتشت محمدی- آذر ۹۴