خانه / کارهای غیر عریانیستی / نقدی به قلم جناب آقای«ماجو مهری»بر رمان«فریاد»

نقدی به قلم جناب آقای«ماجو مهری»بر رمان«فریاد»

 

 

نقدی بر رمان مینی مال «فریاد» نوشته ی جناب آقای میثم رجبی

 

 

Screenshot_2010-01-16-15-39-52

 

 

«فریاد» اثر میثم رجبی، کتابی است هفتاد و پنج صفحه ای که انتشارات علمی کالج آن را به چاپ رسانده است. طراحی روی جلد آن یک نقاشی اکسپرسیونیستی می باشد از جان لنیکای لهستانی. داستان با تصاویر سوررئالیستی از اتاق فریاد (شخصیت اول داستان) آغاز می شود که با این توجه این نگرش را به خواننده القا می کند که تا پایان داستان با تصاویر سوررئالیستی متعدد مواجه شویم. انتخاب نام دو کاراکتر اصلی از جانب نویسنده بسیار هوشمندانه بوده است. فریاد می تواند بیانگر شخصی باشدکه می خواهد عقده هایش را فریاد بزند اما از این کار ناتوان است. رها نیز عامل رهایی فریاد می تواند قلمداد شود، رهایی از مشکلاتی که با آن ها دست و پنجه نرم می کند چرا که رها در قسمت میانی و هم چنین پایانی داستان راجع به رهایی و آزاد شدن صحبت می کند.

داستان راجع به پسرجوانی است که از اختلال روانی رنج می برد که از ابتدا تا انتهای داستان درگیر یک دختر خیالی(رها) می باشد. در اواسط کتاب عمه،پسر عمه(سعید) و دختر عمه(سوزان) به جریان داستان اضافه می شوند. فریاد دچارکابوسی شبانه است و هر شب یک نفر در خواب او خواهد مرد.روانکاو معالج وی این گونه تشخیص می دهد که فریاد در گذشته در مراسم ختم یک نفر شرکت کرده و آن جا به دختری دلبسته شده در نتیجه در زمان حال هر شب یک نفر در خواب او خواهد مرد تا آن دختر به مراسم ختم او بیاید و فریاد بتواند بار دیگر او را ببیند.

این مورد نشان از مطالعات بالای نویسنده در علوم روانی حکایت می کند(به خصوص کتاب تعبیر یک خواب فروید). دختری که پشت پنجره است و فریاد با او قرار می گذارد همان رها است که در پایان داستان با هم فرار می کنند. سارا از دیگر کاراکترهایی است که در اواسط داستان نقشش را پررنگ تر می بینیم، آن جا که فریاد را به اجبار به آپارتمان محل سکونتش برده و با او رابطه ی جنسی برقرار می کند(بی شک رمزگشایی از شخصیت سارا می تواند خواننده را وارد ابعاد دیگری از داستان کند که نیاز به تامل بیشتر دارد). در داخل آپارتمان دختری کیسه ی زباله به دست دارد و به بهانه ی گذاشتن آشغال ها دم در می خواهد به دیدن دوست پسرش برود که این امر جنبه ی جامعه شناختی بالایی را به رگ های متن تزریق کرده است.

فریاد تصمیمی مبنی بر قطع رابطه با اطرافیان می گیرد. در ادامه با صحنه ی کمک کردن فریاد به شخصی در راه آب فاضلاب به دنبال چند بچه ی تخس که از شیرخوارگاه فرار کرده اند روبرو می شویم که از دو لحاظ حائز اهمیت است. اول این که این قسمت از رمان یادآور طاعون از آلبر کامو(بانمادسازی موش ها)  است. دوم این که یکی از کودکان فراری همان فریاد است که در کودکی از شیرخوارگاه فرار کرده.

زمانی که فریاد از کانال فاضلاب بالا می آید بازنی مواجه می شود که در واقع کسی است که او را از بچگی بزرگ کرده و در داستان از او تحت عنوان مادر فریاد یاد شده است.

در یکی از واحدهایآپارتمان رو به روی منزل فریاد، زنی فاحشه زندگی می کند و افراد متعددی به آن جا رفت و آمد دارند،از جمله ی این افراد سعید است که می توان از این جا و هم چنین صحبت های منفی فریاد راجع به او پی برد که سعید در کشور آلمان شخصی هرزه بار آمده و در اولین فرصت نیازش را در محیط پیدا می کند. درادامه فریاد از روان نژندی وارد مرحله ی روان پریشی می شود و به کل ارتباطش با واقعیت قطع می گردد، خودش را شخصی نظامی می خواند که در جنگ زخمی شده است. تصویر فریاد از نظامی بودنش فضای تحکم آمیز دوران بچگی اش و ایجاد عقده در اوست که اشاره به فضای خشن و نظامی وار جامعه دارد در حالی که او اصلا شخصی نظامی نبوده و نیست! در ادامه پسرکی شیء کوچکی را از کف کوچه برمی دارد،این پسر همان پسری است که در پایان داستان در ماشین پیرمرد نشسته است و شیئی که برداشته همان حلقه ای است که در پایان به پیرمرد می دهد(پسرک در ابتدای داستان یکی از کابوس های فریاد یعنی خود فریاد است که با سگ سیاهی در حال فرار می باشد و این ارتباط معانی را می توان در واق واق سگ سیاه در آغوش پسرک که فریاد را می شناسد متوجه شد.) بعد از این حادثه فریاد تصادف می کند. دونفر از ماشین پیاده شده او را به ساختمان متروکی دور از شهر می برند و به دستور رئیسشان او را شکنجه می کنند (تصویر از ناخوداگاه فریاد است برگرفته از محاکمه ی کافکا و کشته شدن یوزف.ک.شخصیت رمان که با تغییراتی خودش را یک قربانی چون یوزف.ک. می داند)پس از شکنجه، رئیس آن ها که رویش را برگردانده سیگارش را زیر پایش له می کند. این نشانه ای برای فهم خواننده است که ذهن را به سمت سعید سوق می دهد و بعد فریاد را به قبرستانی می برند. فریاد به دستور نعش کش با پایه ی صندلی شروع به کندن قبر می کند و رها از قبر بیرون می آید،استفاده از پایه ی صندلی و شکسته شدن آن نمادی از سقوط است و قایم کردن آن زیر تشک و حالا کندن قبر با آن نشان می دهد که فریاد با توجه به قطع شدن رابطه اش با واقعیت مشغول کندن تشک خود است واین اتفاقات تنها در داخل اتاقش است که به وقوع می پیوندد نه قبرستان. زنی/دختری که در حال کندن قبر برای نوزادش است همان مادر واقعی فریاد است که به خاطر رابطه ی نامشروع، فریاد را به دنیا آورده و شبانه قصد دارد او را دفن کند(نامشروع بودن او از حرف های پیرمرد راننده مشخص می شود که پدر دختر را اسلحه به دست به حوالی قبرستان آورده و لعنت می فرستد به چنین دختری)در صحنه ی سوار شدن رها و فریاد، پسر بچه حلقه ای را به راننده می دهد که منجر به مرگ او می شود اما جالب این جاست که همین حلقه برای رها و فریاد نماد زندگی مجدد است.                                                                                                                          

رمان فریاد نقطه ضعف هایی دارد از جمله اشتباهات چاپی فراوان،زیر سوال بردن شخصیت راننده تاکسی و در برخی قسمت ها توصیف های ضعیف و یا ناکافی.اما به اعتقاد نگارنده این نقطه ضعف ها در مقابل نقطه قوت های این رمان به مثابه قطره ای ست در برابر دریا. کتاب فریاد اثر بسیار ارزشمندی است که جنبه ی هرمنوتیک بالایی دارد به طوری که خواننده با هر بار خواندن آن به نکات قابل تاملی پی خواهد برد و هر خواننده می تواند چندین برداشت از این اثر داشته باشد. ناگفته نماند تفاسیری که بنده ارائه داده ام تنها جنبه ی شخصی دارد و می تواند با نقد دیگران متفاوت باشد. در پایان برای میثم رجبی آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم شاهد چاپ بعدی این اثر و هم چنین کتاب های بعدی این نویسنده ی جوان باشیم.                                                                                                                                 

«به انتهای همه ی جاده ها که رسیدیم روی آسفالت سرد زمان بارانی خواهد گرفت و آن وقت در کنار هم خواهیم خفت زیر باران»                                                                                                                                   

               

درباره ی هنگامه اهورا

شاعر و داستان نویسِ عریانیست، عضو مکتب اصالت کلمه و دایره ی مطالعاتی قلم، مسئول روابط عمومی اصالت کلمه و دانش آموخته ی رشته ی مترجمی زبان انگلیسی

همچنین ببینید

شعری نیمایی با گویش کردی کلهری از جناب استاد آرش آذرپیک در سایت بلوط

  یه‌ێ رووژ وا که هات،دنیا بیِه نه هات  این شعر را در سایت بلوط بخوانید. …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *