خانه / اخبار / شرحی از مکتب اصالت کلمه به قلم دکتر فروزان آزادبخت در کتاب مرجع و آکادمیک «دیگری (بررسی تحلیلی جریان ­های شعر معاصر از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۹۰)» به عنوان یکی از جنبش ­های مهم ادبیات ایران

شرحی از مکتب اصالت کلمه به قلم دکتر فروزان آزادبخت در کتاب مرجع و آکادمیک «دیگری (بررسی تحلیلی جریان ­های شعر معاصر از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۹۰)» به عنوان یکی از جنبش ­های مهم ادبیات ایران

شرحی از مکتب اصالت کلمه به عنوان یکی از جنبش ­های مهم ادبیات ایران در فصلی مستقل از کتاب مرجع و آکادمیک «دیگری (بررسی تحلیلی جریان ­های شعر معاصر از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۹۰)»، به قلم دکتر فروزان آزادبخت، انتشارات پایا:

 

کتاب دیگری در چهار فصل نوشته شده

 

فصل اول) جریان های شعر دهه ی شصت:

شعر جنگ

موج سوم

شعر گفتار

 

فصل دوم) جریان های شعر دهه ی هفتاد:

شعر پست مدرن

شعر حرکت

شعر پسانیمایی

شعر فراگفتار

 

فصل سوم) جریان های شعر دهه ی هشتاد:

مکتب اصالت کلمه (عریانیسم)

شعر فرانو

شعر متفاوط

 

فصل چهارم) استنباط و نتیجه گیری

 

 ———————————————————————–

 

۳-۲- مکتب اصالت کلمه

 

۳-۲-۱- مکتب اصالت کلمه (عریانیسم) و شکل گیری آن

 

در پنجم مرداد ماه سال ۱۳۸۲ «مکتب اصالت کلمه» یا به عبارتی دیگر «فلسفه و ادبیات کلمه گرا» رسماً در شهر «کرمانشاه» موجودیت خود را اعلام کرد. (آذرپیک، artna.org, 2014) و در شهریور ماه سال ۱۳۸۴ با انتشار کتاب «بیانیه ی دیدگاه جهان­شمول عریان در ادبیات» که نخستین بیانیه­ ی این مکتب بود؛ در عرصه ی ادبیات معرفی شد و در پی آن به تدریج و در طی چند سال بیانیه های متعدد و طویلی که هر یک بیانگر دیدگاه های فلسفی و جهان­بینی این مکتب، که منشأ شیوه ی ادبی و نوع کنش سرایندگان این مکتب با زبان و ادبیات است؛ منتشر گردید.

اما حرکت­ های آغازین این مکتب از واپسین سال ­های دهه­ ی هفتاد نشأت گرفته است. «علیرضا (آرش) آذرپیک» که نظریه ­پرداز اصلی این جریان است به دنبال این اندیشه که: «آیا کلمه بدون ساختار دستور زبان می­تواند مفهوم و ادبیت ارائه دهد؟ ]در حالی که [تا آن زمان همه­ ی آثار ادبی در ساختار دستور زبان خلق می ­شدند و حتی شیوه­ی فورگراندینگ در دیدگاه فرمالیست­ها نیز با حفظ ساختار کلی دستور زبان آن را می ­شکست. آقای «آذرپیک» شروع به نوشتن یک اثر به منظور آزمایش آفرینندگی کلمه فراتر از دستور زبان پرداخت و با خلق اثرِ:

-آفتاب/ باران/ برکه/ دو قو// آفتاب/ آفتاب/ برهوت/ دو فسیل.[۱]

…ژانر واژانه آفرینش یافت.» (محمدی، ز. ۱۳۹۴، ۲۱ مرداد) همچنین از نوآوری­ های او در دهه­ ی هفتاد این که «در آن زمان یک نوع تفکر مینی ­مالیستی یعنی ایجاز هم زیاد است.» در ذهن و زبان…[ او[ بود که منجر به خلق ژانر غزل مینی ­مال در شعر کلاسیک و ژانر واژانه در ادبیات آزاد شد.» (همان) او سرانجام در آغاز دهه­ ی هشتاد با طرحی جامع­ تر و کلی ­تر و با ارائه ­ی یک فرمول به ظاهر ساده طرح دیگری در انداخت و گفت: «متن عریان= حرکتی واژه­ گرا در یک ژانر نامتعارف» (آذرپیک و مهدویان، ۱۳۸۴: ۱۱) و در توضیح آن افزود که «فرایند آفرینش این گونه متون، تنها در شکافتن هسته­ ی مرکزی واژگان است برای آزاد ساختن تمام انرژی­ های ناگفته و نهفته ­ی درونی و بیرونی به منظور بی واسطه ­ترین ارتباط ممکن با آن­ ها که طی قرن­ های متوالی می ­باید منحصراً در دو شاخه ­ی جدا از هم یعنی شعریت و روایت تعریف می ­شدند.» (همان)

در اوایل سال ۱۳۸۰ «آذرپیک» شروع به تدوین مؤلفه­ های اولیه­ ی این مکتب کرد و در همان حال عده ­ای از جوانان بااستعداد را در کارگاه شعر «هلیا» گرد هم آورد تا در جلسات شعر و بحث فلسفی و بررسی مبانی نظری این مکتب فعالیت داشته باشند اما چون در تابستان ۸۰ «آذرپیک» به خدمت سربازی رفت اداره ­ی کارگاه شعر و حتی ادامه ­ی کارهای تئوریه ­پردازی به عهده­ ی «مهری مهدویان» قرار گرفت و آذرپیک هر از گاهی به جلسات سری می ­زد. در مدت دوسال خدمت سربازیِ آذرپیک، مهدویان توانست نخستین کارگاه ادبی کرمانشاه را به نام «نیلوفر» تأسیس کند و جلسات بحث و تبادل نظر مکتب اصالت کلمه را در آن کارگاه برگزار کرده، به تدوین مؤلفه­ های ثانویه ­ی این جریان بپردازد و در همین بین یعنی سال ۸۲ مدت سربازی آذرپیک به پایان رسید. (فرخ روز و حقیقی، orianism.com, 2011)

در پاییز ۸۲ کارگاه دیگری به نام «نوآمدگان امید» تأسیس شد که محلی بود برای هنرجویانی که تازه به کارگاه «نیلوفر» پیوسته بودند و چون از مباحث نظری و فلسفی این کارگاه بسیار عقب مانده بودند؛ می­ خواستند مباحث اولیه را بیاموزند. (همان) و به این ترتیب مکتب اصالت کلمه به مرور بر هواداران خود افزود و با تشکیل جلسات و جشن ­ها و مناسبت ­ها و مصاحبه­ با نشریات مختلف توانست خود را به عنوان یک جریان کاملاً ایرانی که خاستگاه آن غرب کشور است معرفی کند.

و اما نگرش فلسفی این مکتب به گونه ­ای است که واژگان را مقدس می ­داند.

آذرپیک می ­گوید: «در وجود مقدس واژگان پتانسیل­ های نامرئی و گوناگونی وجود دارد که پافشاری ­های متعصبانه ­ی ادبیات بر داستان و شعر –به عنوان ژانرهای برتر و اوج عروج واژه­ ها و در کنار آن، بست نشستن کلیت ادبیات در برج عاج خویش که موجب عدم استفاده­ های ادراکی- دیالکتیکی از انواع نگرش ها و ساختارهای مختلف هنری، علمی، فلسفی و دیگر رشته­ های دانش بشری گشته، هیچ حاصلی نداشته است به جز عقیم ماندن آن انرژی های پنهان و بالقوه.» (آذرپیک، orianism.com, 2010)

«مکتب ادبی اصالت کلمه (عریانیسم) در کارهای نظری مانند بسیاری از بیانیه ها و نظریه ها دارای کلیدواژه های ویژه خود است؛ جهانی شدن، جنس سوم، اصالت وجود و کلمه، فراروی، فراشعر و برخی از واژگان عارفانه که مجموعاً یک دستگاه اندیشگانی را پدید آورده اند…[ این مکتب[ بر این باور است که باید همه مکتب ها را با هم آشتی داد. مکاتب دیگر ادبی حقیقت را تقلیل می دهند، مثلاً سوررئالیست ها تنها مکتب خود را می پذیرند و ناتورالیست ها روش خود را می پسندند. ناتورالیسم روش علمی و داروینی دارد و هر یک از مکاتب بر پایه روشی استوار است، اما مکتب اصالت کلمه جهانی تر و پلورالیستی تر است، کلمه تنها خردِ کلاسیسیسم یا احساس رمانتیسم و یا ذهنیت سوررئالیسم نیست، بلکه شامل همه آن هاست، زیرا «حقیقت عمیق شهودی» را در نظر دارد.» (تسلیمی، ۳۰۹:۱۳۹۳)

درباره ی اصطلاح «جنس سوم» که یکی از اصلی ترین کلیدواژه های این مکتب است در بیانیه ها توضیحات بسیاری آمده است اما در یک توضیح اجمالی می توان این گونه شرح داد که «شعر و داستان» به عنوان مصداق های ادبی «زن و مرد» با فراروی از تمام زرق و برق های خودساخته در طریقت های تعالی گرایانه «فراشعر و فراداستان» به عنوان مصداق های ادبی «فرازن و فرامرد» در ارتباطی بی واسطه و فرارو با تمامیت هستی به سوی حقیقت عمیق شهودی «متن عریان» -که در زن و مرد (انسانیت متعالی) و در ادبیات (وجود مقدس کلمه) می باشد- حرکت بی پایان خود را تداوم می بخشند تا به صلحی نیروانایی و همه جانبه در تمام امور زندگی (و ادبی) دست یابند.» (orianism.com, 2009)

آذرپیک و مهدویان در توضیح رویکرد ادبی این مکتب می گویند: «… ما اکنون بر آنیم که… با گذر از تمام کنش ها و واکنش های شعری- داستانی وارد دنیایی شویم که زبان در ساخت آن جان می گیرد یعنی «دنیای سحرآمیز واژگان». دنیایی که در آن واژه با عدول از همه ی منش های تعریف شده و فراروی از مرزهای شعریت و داستان وارگی حرکتی را در منیتِ متن آغاز می کند که در اصالت وجودی خود تمام تمایزهای صوری و جوهری شعر و داستان را کاملاً بی اهمیت می انگارد. بدین گونه واژگان را در متن مبدل به شخصیت های شهودی و حقایقی فراشعری و فراداستانی می شوند که دیگر نه از آنِ شاعرند و نه از آنِ داستان نویس بلکه در گستره ی نامحدود متن، آیینه ی توأمان و تمام نمای جهان بیرونی و درونیِ عریان نویس می شوند.» (۱۳۸۴:۱۸)

مکتب اصالت کلمه بیش و پیش از این که یک جریان ادبی باشد یک مکتب ایدئولوژیک است که با رویکردی عارفانه به جهان و کلیه ی پدیده های هستی از جمله ادبیت می نگرد و با توجه به این که آرش آذرپیک بانی این جریان، فرزند خانقاه است و از پارادایم فکری پدری خویش بهره مند شده است (همان) لذا مبنای عارفانه ی این جریان دور از انتظار نیست. به هر تقدیر شناخت کامل این جریان مستلزم ورود به مباحث فلسفی و عقیدتی پیروان این مکتب است که از حوصله ی این پژوهش ادبی خارج بوده، بحث و پژوهش تخصصی جداگانه ای را در حیطه ی علم فلسفه می طلبد.

 

۳-۲-۲- مؤلفه های شعر مکتب اصالت کلمه

آن چه که تحت عنوان مؤلفه های این مکتب از سال ۱۳۸۲ تا کنون با انتشار بیانیه های متعدد و طویل، توسط نظریه پردازان این جریان ارائه شده است چیزی ست در حد «مثنوی هفتاد من» که غالب مفاهیم و شرح و تفسیرهای آن مبتنی بر دیدگاه های ایدئولوژیک این مکتب است که از حیطه ی صلاحیت تخصصی این پژوهش خارج می باشد و از آن جا که تحقیقات علمی، الزاماً مبتنی بر اصل بی طرفی عقیدتی و به دور از گرایشات ایدئولوژیک و سلیقه ای ست لذا در این پژوهش برای کشف و استنباط مؤلفه های این مکتب با بررسی سروده های شعرای شاخص این مکتب، اهم ویژگی های موجود در آثار این سرایندگان را به عنوان مؤلفه های این جریان برمی شماریم و بدیهی ست که این کار بدون عیب و نقص نخواهد بود اما تلاش نگارنده بر حفظ اصل بی طرفی و وارد نشدن به حیطه های فلسفی و ایدئولوژیک و در عین حال واقع بینی و تکیه بر ویژگی های موجود در آثار منتشر شده ی این مکتب است. به نظر می رسد که بارزترین مؤلفه های مکتب اصالت کلمه به شرح ذیل است:

_نمود یافتن نوعی نگرش خاص عرفانی نسبت به تمامی پدیده ها.

_کاربرد وسیع نمودهای طبیعت از قبیل کوه، دشت، شب، رود، درخت، باد، ساحل، اسب، شیهه، شغال، زوزه و…

_نمودهای زندگی عشایری و روستایی و گاهی کوچ نشینی.

_کاربرد گسترده ی تلمیحات عرفانی و دینی به طور اعم که شامل کلیه ی ادیان و تمامی نگرش های عرفانی جهان می شود.

_ساختارگرایی

_توجه بیشتر به ساختار روایی و گفتگویی

_مفهوم گرایی

_دستورمندی و سادگی زبان

_عینیت گرایی

_تصویرگرایی به ویژه در حیطه ی تصاویر طبیعت گرا

_اسطوره گرایی که ناشی از ذهنیت اسطوره ای سرایندگان این جریان است.

_دیدگاه شهودی درباره ی واژه ها (واژه را یک موجود کاملاً زنده و مقدس می دانند.)

_عدم پیچیده گویی و پرهیز از ابهام های غیرهنری

_توجه به قوالب و مضامین شعر سنتی

_تعهدگرایی و ترویج ارزش های انسانی

 

۳-۲-۳ شعرای مکتب اصالت کلمه

به دلیل شکل گیری این جریان در کرمانشاه و بسط و گسترش تدریجی آن در غرب کشور، بیشتر شعرای این جریان از مردم استان های غربی هستند. از برجسته ترین این شعرا می توان به این اسامی اشاره کرد:

علیرضا (آرش) آذرپیک، مهری السادات موسوی مهدویان (مهری مهدویان)، زرتشت محمدی، رحمت غلامی، میترا فرخ روز، کژال صفری، پریسا حقیقی، محمد مهدی تولایی، سعید امامی، ملیحه شعبانی، زینب پروینی، الهام محمدی، زینب محمدی کوره خسروی (مؤسس کارگاه ادبی امید)، زینب (آذر) آذرپیک، مهناز فلاح حسینی، امیر آقایی، عزیز کلهر، بهروز عبداللهی، امیر سنجری، ناتاشا موسوی مهدویان، افراسیاب رحیمی، مصیب عزیززاده، شهرام رستمی، آرش اکبری، علی اصغر ارچین، سمیه چاوشانی، سیدشهاب کرمی، سودابه کرمی، میثم سلیمی، سیدوحید میره بیگی، رضا وهاب، حسام محمدی، هوشنگ موسوی.

 

۳-۲-۴- نمونه هایی از سروده های مکتب اصالت کلمه

  • آرش آذرپیک

 

_پدر/ این سطر را/ یک پسر جوان/ مادر/ دخترکی لب چشمه

_چه قدر قشنگ نی ­لبک می زنی!/ قطره­ قطره

_«روی زیبا دو برابر شده است»

کوزه­ ها_ آبستن ماه/ غروب/ زن­ های ساده­ ی تا کلبه

زنگوله­ ی گوسفندان/ و شیهه­ ی اسب­ ها/ آتش ­بازی تفنگ ­ها

_خدا پای هم پیرتان کند

_هی دخترت بزرگ شد/ عریان ­تر از ماه/ خواب مزرعه را/ رؤیای گندم

_وای کابوس! _هیچ کس اجاق کور نمی­ خواهد_

_چند پرنده مانده تا پرواز؟!

_چند گلوله تا برادر؟!

اسب/ تفنگ/ و چوپی/ قلمروت را/ بیدار مانده ­اند

_]امشو عروسی بالابرزانه…[

گهواره ­ات را باد/ انگشتانت را نی­لبک/ و پستان ­های زخمی ­ات

شیرهای بعداً را/ از کوزه_تا تفنگ

_لیلا بمان!

_نه، لباس عروسی ما سرخ است!

 

(آذرپیک، orianism.com, 2011)

 

مستِ مستم عشق من، یا تیغ و رگ یا چشم تو

از خوارج می‌ شوم لا حکم الا چشم تو

اوج فریاد قلندرهاست در میخانه ‌ها

این ادر کأساً و ناولها اَلا یا چشم تو

در کلام ‌الله حافظ آمده که کعبه ‌ای ­ست

بین عشاق سمرقند و بخارا چشم تو

مزرع شاخ نبات از بوسه ‌باران تو سبز

ای که صد روح ‌القدس مست از مسیحا­چشم تو

از بهشت خود سوی ما آمدی باران گرفت

نام دوزخ نیز عشق ‌آباد شد با چشم تو

طاهر عریان به کوه و دشت و دریا رفت و دید

در خودِ برق تماشا نیز حتی چشم تو

تو کجا رازِ مگو هستی که عریان دیده‌ اند

در دل هر ذره ‌ای یک عرش و آن جا چشم تو

دل کنیزی می ‌کند جان هم غلامی می‌کند

هر دو آزادانه در بندند، مولا چشم تو

بعد صد چله تغزل من رسیدم عاقبت

تا به آن سوی جهانِ نیروانا _چشم تو_

خط نستعلیق چشمان همه کوفی شده ­ست

خط سوم را نوشته شمس حق با چشم تو

موسوی با کیش خویش و عیسوی با کیش خویش

پیش چشم من ولی عیسی و موسی چشم تو

از طلوع ذوالفقارت یاس و مریم می ‌چکد

لا فتی الا لبت لا سیف الا چشم تو

«لن تنالوا البّر حتی تنفقوا» خواندی و من

هر دو دنیا را به آتش می ‌کشم تا چشم تو

کفر یعنی چه؟ که بعد از بوسه، پیش از این غزل

عاشقانه کشت و جان بخشید من را چشم تو.

 

(آذرپیک، ghalameorian.blogfa.com, 2015)

 

راستی گل به نام هم زیباست

آسمان سرخ ­فام هم زیباست

در سیاهی همیشه زشتی نیست

زاغک پشت ­بام هم زیباست

چشم ­ها را که شاعرانه کنیم

چهره ­ها با جذام هم زیباست…

 

(آذرپیک، ۹:۱۳۸۳)

 

  • میترا فرخ­ روز

 

_و ما/ این طرف/ کنار رود/ زندگی می­ کنیم/ درست یادم نیست/ چه مقدار گذشته بود از/ زمان بیهودگی/ ثانیه­ ها غربال لحظه­ ها/ عمر/ با گفتگوی من با شما!/ شاید چرخه­ ی سال/ توجیهی نباشد برای زندگی/ دوباره زندگی/ حالا چه فرق می ­کند، گذشته بود/ فقط اضافه می ­کنیم به خودمان/ می ­رود می­ رود و من/ با تو نمی ­نشینم زمین/ درست یادم نیست/ چگونه نوشتم/ تو را خدا را و ابرهای آن بالا را/ در بیهودگی بودیم یا نه/ در آب بودیم/ در خواب بودیم/ آیا بودیم؟/ ما تعبیر شده/ به شعرهای بد/ چیزهای بد/ سیاه و سپید/ موسیقی از چه سبب تو را غمگین می ­سازد؟/ و انتهای باغ پاره کردن سیم خاردار/ افتادن در رودخانه­ ی آن طرف/ و رفتن حتی گاهی/ ما خود غریبه ­ایم/ ما خود نشسته ­ایم/ حتی سکوت خودمان را/ در دل اتاق/ نشکسته­ ایم/ حالا نیا بگو که قمری دلش شکسته/ یا حرف­ های من با شما فرق می­ کند/ ما خود به وسعت تمام پرندگان/ یا آسمانی که به آن می ­نازی/ در گیرودار سؤال پیچ می­ خوریم/ دیگر نگو به داد دل بید برسد خدا/ که تکه ­تکه می ­خورد مرا قمری/ مرگی سرخ، مرگی سیاه/ گرامی­­داشت باغ یا شمع/ آری هبوط/ نمی ­دانم/ شاید/ ما این طرف/ کنار رود/ روی زمین…

 

(فرخ­روز، نقل در تسلیمی، ۲۹۹:۱۳۹۳-۳۰۱)

 

  • مهری مهدویان

 

«عدالت»

_جرم؟ _هم­ آغوشی!/ _حکم؟ _فراموشی!/ _زمان اجرا؟ _کالبد بعد!

 

«ویزا»

_تابعیت؟ _تمام زمین/ دین؟ _تمام خدا/ زبان؟ _سکوت/ _مقصد؟ _فتح بهشت

 

(مهدویان، orianism.com, 2014)

 

  • کژال صفری

 

از خواب پریدم/ تو نیستی/ در ساحل/ پای من مانده در گل/ چیزی در گلویم گیر کرده/ صدای شکستن می ­آید در من/ در هنگامه­ ی رفتن می­ ایستم از یک رؤیا/ شاخه ­ای گیر می­ کند/ دست می­ برم به یادی از تو تا نیفتم/ در مسیری بی ­پایان/ یاد آن شبِ از مهتاب بی­ خبر/ می­ سوزاند مرا/ دورتر از همان ستاره ­ی تازه ­متولد به اشارت انگشت تو/ دشت غبارآلود بر دامنه­ ی کوه/ زوزه­ ی شغال ­ها/ دریا خشمگین/ ماه گم در مه…/ با صدایی از جا می ­پرم/ صدای پای توست؟!/ نه…/ فرو می ­ریزم در خویش/ هیزم ­ها نقطه ­ی پایان/ نسیم سرد دریا می ­نوازد گاه و بی­گاه/ گیسوان منِ جفت­ گم ­کرده را.

 

(صفری، ۱۳۹۲، سوم آذرماه)

 

 

  • حسام محمدی

 

از من تو بگیر آیه­ های غم را

تا با تو بسوزم همه­ ی عالم را

برگرد و بیا که با تو تقسیم کنم

دلتنگی شیر سنگی شهرم را.

 

(محمدی، ghalameorian.blogfa.com, 2015)

 

 

 

 

۳-۲-۵-نگاهی تحلیلی به شعر مکتب اصالت کلمه

 

مکتب اصالت کلمه یا همان «دیدگاه عریان»، بر پایه ارتباط بی­واسطه با همه چیز «طبیعی و ماوراء طبیعی»، «کلی و جزئی» تنها یک نظریه­ ی هنری یا ادبی صرف نیست بلکه دیدگاهی­ ست جهانشمول  در فلسفه، عرفان، جامعه شناسی، روانشناسی و…» (آذرپیک، orianism.com, 2010) و همان طور که آذرپیک خود می گوید: «حتی یک نیم نگاه کوتاه به هر کدام از این شریان های هزار شاخه (فلسفه، عرفان، جامعه شناسی، روانشناسی و…) نیازمند حال و مجال و مقالی است که…» (همان) و لذا در این تحلیل صرفاً به جنبه های ادبی آثار این مکتب پرداخته شده است و بررسی سایر جنبه های این مکتب، تخصص خاص خود را می طلبد که از حوزه ی این پژوهش خارج است.

اما به لحاظ جنبه های ادبی بررسی این مکتب را باید با ژانر واژانه آغاز کرد که جز نخستین ایده های این مکتب ادبی است. طبق ایده ی مطرح شده در مباحث ادبی «عریانیسم» خصوصیت واژانه این است که «برای نخستین بار در ادبیات به هیچ وجه از قاعده ی همنشینی… تبعیت نمی کند.

در واقع کلمه می خواهد با استقلال کامل در جامعه ی مدنی متن ادبی خارج از جبر (همنشینی) که خود یکی از بنیادین ترین عوامل معناسازی در زبان به دیدگاه ساختارگرایانه است پتانسیل های بالقوه ی خود را بالفعل نماید. در یک جمله کلمات آن گونه به یکدیگر زنجیر شده اند که نمی توان فاصله ای بین آن­ ها قائل شد اما در شعر_واژه هر چند با عدم چنین فاصله ای رو به رو هستیم اما مانع پویایی و عدم معناسازی آن نمی گردد… ژانر شعر_واژه (واژانه) از چارچوبه ی دستور زبان آزاد است…» (محمدیان، orianism.com, 2010)

آزاد بودن این نوع شعر از قید ساختار دستور زبان محور اصلی آفرینش این ژانر ادبی ست. اما نکته ی جالب توجه این که در اکثر آثار ارائه شده برای این نوع شعر حتی در نمونه ی اولیه که توسط «آرش آذرپیک» سروده شده است ساختار دستوری وجود دارد:

_آفتاب/ باران/ برکه/ دو قو/ آفتاب/ آفتاب/ برهوت/ دو فسیل. (آذرپیک، orianism.com, 2015)

در این سروده ها «دو قو» و «دو فسیل» هر دو ترکیب وصفی هستند (صفت شمارشی + موصوف) و ترکیب وصفی جز ساختارهای دستوری ست و در محور همنشینی واژه ها تحقق یافته است.

_چوبه ی دار؟!/ _نه!/ _سنگسار؟!/ _نه!/ _تیرباران؟!/ _نه!/ _آتش؟!/ _نه!/ _ ؟؟؟/ _یک آیینه! (orianism.com, 2010)

در این سروده نیز «چوبه ی دار» ترکیب اضافی (مضاف +  نقش نمای اضافه + مضاف الیه) است و هم چنین «تیرباران» ترکیب اضافی مقلوب (بارانِ تیر= مضاف + کسره ی اضافه + مضاف الیه —-> تیرباران = مضاف الیه + مضاف) است و «یک آیینه» نیز ترکیب وصفی (صفت شمارشی + موصوف) است و با این حساب ساختار دستوری در این چند کلمه کاملاً مشهود است اما در برخی سروده های واژانه که ساختار دستوری وجود ندارد نه تنها دامنه ی کلام و معنی وسعت نیافته است بلکه بسیار محدود شده و از ظرفیت های زبان بسیار کاسته شده است.

 

مرد               مرد

 

مرد

 

 

زن                 زن

 

زن

 

 

مرد                   زن

 

انسان.                      (همان)

 

 

اتاق                    شمع

 

دهکده               فانوس

 

زمین                خورشید.           (همان)

 

 

دانه                 گندم

 

شفیره             پروانه

 

من                فرازن.            (همان)

 

به نظر می رسد که تلاش برای حذف محور همنشینی نه تنها چیز بر ظرفیت های زبان نمی افزاید بلکه با محدود کردن قابلیت ها و امکانات زبانی و تقلیل زبان از وسعت هنرهای زبانی کاسته و هنرمندان را محدود می کند و اگر چه ایده پردازان این مکتب بر این باورند که این ژانر، گونه ای از نوآوری و خلاقیت بانی این مکتب بوده است اما چنین طرز نوشتاری در دهه ی چهل _یعنی حدود چهل سال قبل از معرفی واژانه_ نیز تجربه شده است. شادروان «نادر ابراهیمی» در سال ۱۳۴۲ با انتشار مجموعه داستان های کوتاه «مصابا و رؤیای گاجرات» چنین شیوه ای را به کار برده است. در ذیل قسمتی از داستان «مراسم» که یکی از داستان های کوتاه این مجموعه است ذکر می شود:

 

چهارپایه

 

پاسبان                               مأمور

 

پاسبان

 

پاسبان                     پاسبان

 

مردم

 

مردم

 

مردم

 

مردم_ مردم_ مردم_ مردم_ مردم

 

نگاه مرد

 

… (ابراهیمی، ۱۳۸۶: ۸۴_۸۵)

 

 

این مجموعه از سال ۱۳۴۲ تا کنون چندین نوبت در انتشارات های امیرکبیر و روزبهان تجدید چاپ شده است و البته نادر ابراهیمی نیز نویسنده ای گمنام نیست.

درباره ی خلق آثار این مکتب آذرپیک و مهدویان می گویند: «فرآیند آفرینشِ این گونه متون، تنها در شکافتن هسته ی مرکزی واژگان است برای آزاد ساختن تمام انرژی های ناگفته و نهفته ی درونی و بیرونی به منظور بی واسطه ترین ارتباط ممکن با آن ها که طی قرن های متوالی می باید منحصراً در دو شاخه ی جدا از هم یعنی شعریت و روایت تعریف می شدند.» (۱۲:۱۳۸۴) اما در آثار این مکتب چنین فناوری ای دیده نمی شود و ظاهراً اصطلاح «شکافتن هسته ی مرکزی» تحت تأثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی دهه ی هشتاد وارد مانیفست این مکتب شده است.

این مکتب به دلیل پشتوانه ی ایدئولوژیکی، ارائه دهنده ی هنری متعهد و مفهوم گراست و همین امر موجب شده است که سروده های این مکتب غالباً از ساختاری منسجم بهره مند باشنند. سادگی زبان و بیان اندیشه های ساده ی انسانی موجب شده است که مخاطبین بتوانند به سهولت با این گونه سروده ها ارتباط برقرار کنند و بیان دغدغه های ساده ی زندگی و نمودهایی از نوعی روشنفکری ساده و خاص عارفانه بر مقبولیت اشعار این جریان افزوده است. در این جریان ادبی علاوه بر گرایش به قوالب و مضامین شعر سنتی به شیوه های تصویرآفرینی و بلاغت سنتی نیز توجه بیشتری شده است و به همین دلیل با ذائقه ی مخاطب ایرانی سازگارتر است.

آن چه که بر ارزش های هنری این مکتب می افزاید این است که «ایرانیان معمولاً به جای آفرینش و خلاقیت در پی آمیزش، ترکیب و تألیف آثار بوده اند و کمترند کسانی که جسورانه در جایگاه سوژه می نشینند و کارستان می کنند. گاهی صدای این گروه اقلیت به جایی نمی رسد اما حرکت
آنان به مردم خاورزمین می فهماند که آنان نیز می توانند بیندیشند تا از انفعال بیرون آیند و باور کنند که خود نیز آفرینشگرند.» (تسلیمی، ۱۳۹۳: ۳۰۸_۳۰۹)  اقدام جسورانه ی مکتب اصالت کلمه گامی ست در راستای خودباوری مردم این سرزمین و اگر چه به لحاظ ایدئولوژیکی ممکن است با عقاید همگانی مردم ایران همخوانی نداشته باشد اما به لحاظ هنری با ساختار و با رفتار فرهنگی این ملت سازگار و متناسب است.

_آواز یا رقص مشترک؟/ _دلم عاشقانه ای می خواهد که زیر هر واژه ی آن فرشته ای به خواب رفته باشد!/ _پس برخیز تا خواب امشبمان از رؤیای فروغ آکنده شود./ نه! این بار باید با همان شیوه­ی نوآیین نوشت که قلبمان را از رودخانه ی پیر یوش سیراب کرد. (آذرپیک، orianism.com)

 

 

قسمت هایی از فصل استنباط و نتیجه گیری کتاب دیگری:

در این دهه (دهه ی هشتاد) جریان اصالت کلمه با ارائه ی قالب واژانه مدعی ست که به فرم تازه ای دست یافته است. البته تمامی سروده های این جریان در این قالب سروده نمی شود و این جریان در کل به لحاظ شکلی آزاد است و محدودیت خاصی ندارد اما خصیصه ای که در بین همه ی جریان ها مشترک است این که به طور کلی در طی این سه دهه شعر نوگرا تمایل به کوتاهی و مختصرگویی داشته است.

 

در بین جریان های معرفی شده ی هر دهه بعضی جریان ها تأثیرگذاری بیشتری بر جامعه ی ادبی داشتند و برخی علاوه بر تأثیرگذاری از مقبولیت بیشتری برخوردار بودند اما معدود جریان هایی نیز هستند که تنها دارای مقبولیت بوده، تأثیر چندانی بر ادبیات ندارند. از دسته ی اول می توان به جریان پست مدرن اشاره کرد که با وجود تأثیرگذاری فراوان این جریان و اقبال اولیه ی شعرا بدان و دستاوردهای هنری و زبانی بسیارش، در مدتی کوتاه موجب دلزدگی سرایندگان و مخاطبین شد اما جریان شعر گفتار و ادامه ی آن تحت عنوان فراگفتار علاوه بر مقبولیت در جامعه ی ادبی تأثیرات بسیاری اعم از مثبت و منفی بر شعر نوگرای فارسی داشت که شرح آن در ذیل این دو جریان آمده است. هم چنین می توان در این دسته مکتب اصالت کلمه را نیز برشمرد که هر چند در ابتدای کار کمتر شناخته شده بود اما به تدریج بر مقبولیت و تأثیرگذاری آن افزوده می شود. در دسته ی سوم جریان فرانو بارزترین نمونه است که دستاورد خاصی در عرصه ی هنر و زبان ندارد اما جنبه ی فکاهی آن موجب مقبولیت این جریان شده است که البته به نوعی خود امری پسندیده و به هر حال یک فرصت هنری ست که در اختیار هنرمندان و جامعه قرار گرفته است. سایر جریان های سه دهه نیز به نسبت از تأثیرگذاری و اقبال بهره مند بوده و در واقع حدفاصل قطعیت این سه دسته هستند اما به هر تقدیر گذر زمان تمامی این جریان ها و نظریه پردازی ها و بیانیه ها و مؤلفه ها و آثارشان را به گنجینه ی ذخایر فرهنگی و هنری ایران می سپارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱٫درباره ی این اثر و ژانر واژانه، ذیل عنوان «نگاهی تحلیلی به مکتب اصالت کلمه» توضیحانی ارائه خواهد شد.

 

 

 

درباره ی هنگامه اهورا

شاعر و داستان نویسِ عریانیست، عضو مکتب اصالت کلمه و دایره ی مطالعاتی قلم، مسئول روابط عمومی اصالت کلمه و دانش آموخته ی رشته ی مترجمی زبان انگلیسی

همچنین ببینید

نخستین نشریه ی تصویری در ایران   نشریه ی تصویری «دنیای کلمه»   زیر نظر …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *