خانه / دیدگاه منتقدان / نقدی از آقای «ح. مولایی فر» در نشریه ی «ندای جامعه»

نقدی از آقای «ح. مولایی فر» در نشریه ی «ندای جامعه»

نقدی از آقای «ح. مولایی فر» در ۶ قسمت ، در نشریه ی «ندای جامعه»، شماره ی ۱۹۸ یکشنبه ۲۹ شهریور ۸۸ و شماره ی ۲۰۱ دوشنبه ۲۰ مهر ۸۸ و شماره ی۲۰۲ دوشنبه ۲۷ مهر ۸۸ و شماره ی ۲۰۳ دوشنبه ۳ آبان ۸۸ و شماره ی ۲۰۴ دوشنبه۱۱ آبان ۸۸ و شماره ی ۲۰۵ دوشنبه ۱۷ آبان ۸۸

 

اخیراً کتاب نسبتاً تازه ای در قالب (شعر- واژه) با فرمیک شعر نو که در سال ۱۳۸۴ به چاپ رسیده است به دستم رسید. نام کتاب «جنس سوم» است که به اهتمام آرش آذرپیک و مهری مهدویان گردآوری شده و شامل مجموعه سروده هایی از ده تن از شاعران کرمانشاهی و دو استان ایلام و کردستان و مقدمه ای تحت دو عنوان «مرامنامه ی فرزندان دیدگاه عریان» در یک صفحه و «بیانیه ی دیدگاه عریان» به قلم آرش آذرپیک در ۲۶ صفحه که یک مبحث توضیحی درباره ی زایش مکتب به اصطلاح نوینی در عرصه ی ادبیات جهان – هزاره ی سوم- با کارکرد رونمای دو ژانر (یک صفحه) در قالب های کوتاه قامت در عصر و زمانه ای که سرعت، تمامی پدید های جامعه را تحت سیطره ی خود به مقصد آینده پرتاب می کند به چاپ رسیده

تا آدمیان نیازمند حال و متعال، مجال بیابند در فرصتی کوتاه در عمر ثانیه ها بتوانند بدون درگیر شدن با ازدحام و تزاحمی از تصویرهای بزک شده با صنایع شعری و حتی فرو افتادن در مفاهیم مجازی افعال در یک ساختار دستوری رایج در زبان گفتاری و نوشتاری، خواننده صرفاً از طریق (ذات واژه) عریان و شفاف و خالص و بی نقاب و آزاد و در نهایت بی واسطه و بدون حضور نظام دستوری و توضیحات گرامری در قاب متن روایت مدارانه ی عریانیت محض واژگان در ریختمان (فراداستان عریان) و (فراشعر عریان) فارغ از جنگ هفتاد و دو ملت مستغرق در خودبینی ها و خودمحوری ها با حرکتی تازه «احیاگر عاشقانه ترین و بی واسطه ترین صراط های ممکن برای جهان شناسی، خودشناسی و خداشناسی گردند» (۱) در معرفی بیشتر کتاب دو عبارت (نخستین کارنامه ی دیدگاه عریان) و (بیانیه ی دیدگاه جهانشمول عریان در هزاره ی سوم) روی جلد آمده است تا حداقل بینندگان از پشت شیشه ی ویترین کتابفروشی ها با خواندن این دو عبارت از محتوای درونی اثر – چیزی- دستگیرشان شود. کتاب در قطع رقعی با شمارگان هزار جلد در صد و بیست صفحه توسط انتشارات کرمانشاه (هرمز بیگلری) به قیمت ۱۵۰۰ تومان منتشر شده است. از سوی پدیدآورندگان اثر، کتاب یا به قول گردآورنده ی شعر- واژه ها: «این دفتر پیشکش به تمامی آنانی که عاشقانه با مراقبه در مراقبه های سه گانه، روح امیدبخش عریان در کالبد گفتار، کردار و پندارشان دمیده شده است» واژه های به کار رفته در این پیشکش نگاری در طلیعه ی دفتر از همان ابتدای امر، تکلیف خوانندگان را کاملاً به این مسئله سوق می دهد که فلسفه ی ذهنی فرزندان دیدگاه عریان یا به عبارت رساتر (مکتب عریان) از یک مرام و نحله ی عرفانی نشأت می گیرد. اما نه عرفانی به سبک و سیاق عرفای عهد پیشین که در کنجی از زوایای خانقاه ها با رهنمود (مراد و مرید) بر مسند خلیفه گری و فضایی آکنده از (سماع و چغانه) هفت شهر عشق را بر طریقت سلوک طی طریق نمایند زیرا در عصر مدرنیته و پست مدرنیزه هیچ شیوخی و مریدی دیگر این مجال را پیدا نمی کند فارغ از جار و جنجال زمانه با خرقه پوشی و چله نشینی پرواز در افق (تصوف) را به تجربه بنشیند! در هزاره ی سوم علم و ادب، توسل به این گونه مرام و مسلک ها نوعی مشی قهقرایی در پستوی متروک زمان هایی است که به تقویم تاریخ پیوسته است اما (نفس عرفان) و حقیقت جویی که از جوهره ی عشق و ذات لایتغیری، سرشت جاودانه دارد و هستی آن زنجیره ی زمان (ازل و ابد) جهان را در بر گرفته است و در هیچ محدوده ای از مکان با رنگ سیاه کهنگی، طراوت و حلاوت خود را از دست نمی دهد همواره در نبض پدیده ها جاریست به طوری که جرعه نوشان اقیانوس جوشنده ی آن وجود حقیقی هرگز قادر نیستند با هیچ پیاله ای به وسعت جهان مادی، بر ذات آن، قطره ای به اندازه ی سر یک سوزن نقصان وارد کنند! ولی محراب نشینان درگاهش در تجلی انواری با شهودی مستانه به وادی سکر و حیرت دست می یابند. نظر به این که سالکان طریقت الهی باید به تأسی گفته ی ساقی کوثر (فرزند زمان) باشند ضرورت زمانه ایجاب می کند با پیمانه ای درخور روزگاران، راه حصول به آستان دوست را پیدا کنند. مخلص کلام این که زنان و مردان نسبتاً نوجوانی که در متن دفتر (جنس سوم) با ذات عریان واژگانی از جنس زبان، کوشیده اند در مقوله ی (شعر و قصه) از خود ردپایی بر جا بگذارند، فلسفه ی ذهنی و کتبی خویش را چنین ترسیم می کنند ما یعنی (فرزندان دیدگاه عریان) از جمله پیشگامان جنبش نوینی هستیم که سواره بر سمند شریعت با تن پوششی از عرفان و نگاهی به طریقت زردشت، پای بر رکاب عریان واژه ها با تلاشی هنرمندانه در فراسوی (تغزل و روایت) عزم جزم کرده ایم برای رسیدن به حقیقت لایزال خارج از تعصبات ایدئولوژیک در دهکده ی جهانی ادبیات حضوری چشمگیر داشته باشیم آن گاه فریادگری خود را در مرامنامه ی خویش این گونه آغاز کرده و به گوش می رسانند: «هنر یعنی شکستن قانون/ و ساختن توأمان بنایی نوین/ بر چکاد جاودانگی/ فقط و فقط/ برای دیوانگان، وصله های ناجور، شورشیان، مشکل سازان/ میخ های گرد در سوراخ های چارگوش/ آنان که همه چیز را متفاوت می بینند… نخواهید توانست آنان را نادیده بگیرید زیرا کسانی هستند که اوضاع را تغییر می دهند و به حرکت انسان سرعت می بخشند./ (۲) بعد از نگارش مرامنامه، پیشگفتار کتاب در حول و حوش دیدگاه عریان، مبحث محتوای دفتر تحت عنوان (بیانیه ی دیدگاه عریان) به قلم (آرش آذرپیک) که طرفداران نظریه اش او را از پیشگامان غزل نوین ایران و بنیان گذار (مکتب عریان) می دانند آغاز می شود. بنابراین آذرپیک نیز بدون تعارف با واژه های عریان می نویسد: بی هیچ تعارف ما آمدیم، چه کلاه ها را بردارید، چه… – همه سوار شوند، آغاز حرکت… – آهای بمانید! یک نفر جا مانده – بدو آینده شروع شده است… (۳) ناخواسته هر اهل کتابی که با ادبیات فارسی در حوزه ی شعر آن هم از مقو له ی شعر نیمایی سر و کار داشته باشد با خواندن این پنج سطر از شعر- واژه ی بیانیه ی آذرپیک (به اصطلاح طرفداران وی) پایه گذار مکتب عریان، شعر معروف بنیان گذار شعر نو (آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید) – از نیما یوشیج- به ذهنش خطور می کند، بگذریم. آذرپیک بیانیه را چنین ادامه می دهد: «دیدگاه عریان بر پایه ی ارتباط بی واسطه با همه چیز (طبیعی و ماوراءالطبیعی) (کلی و جزئی) تنها یک نظریه ی هنری یا ادبی صرف نیست بلکه دیدگاهی ست جهان شمول در فلسفه، عرفان، جامعه شناسی، روان شناسی و… از دالاهو تا تبت، از تبت تا… در عریانیت طلایه داران طریقت هیچ پنداشتی نمی توان داشت جز انعکاس ذات بی چون خداوندگار(۴) آن گاه آذرپیک در بخش (ادبیات عریان حرکتی بسیط که در ذات واژه اتفاق می افتد) این اتفاق را این گونه تشریح می کند: (نه شعریت و نه داستان وارگی، این جا مسئله فقط و فقط بر سر واژگان است زیرا آن گاه که ما این حقیقت عمیق شهودی را پذیرا شویم که واژه یک موجود کاملاً زنده است بی هیچ گمانه زنی باید پذیرفت که یک موجود زنده را هیچ گاه نمی توان از یک بُعد خاص به نظاره و تشریح نشست. بیانیه نویس در نهایت (هدف نهایی این گونه قلم ها- منظور قلم زنی در وادی مکتب عریان است- منحصراً ارائه ی داستان ها و اشعاری در تضاد ویا متفاوت با آثار پدران خویش بوده است… و آن چه در این میانه نادیده به شمار آمد، بی گمان نه اصالت شعر و نه ماهیت داستان، بلکه وجود مقدس واژگان بوده است و بس تا این که می شنوید؟! این صدای آسمان است. … و در آغاز کلمه بود، کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. (۵) ناگفته نماند این سخن در سرآغاز انجیل یوحنا بدین صورت آمده است: (در ابتدا کلام خدا بود و کلام خدا درباره ی خدا بود و کلام خدا همان خدا بود.) جمله ی فوق بسیار شبیه این قطعه از کتاب (ریگ ودا) است – کهن ترین و طولانی ترین بخش کتاب مذهب هندوها به نام ودا- (در ابتدا فقط خداوند بود و با او فقط کلام خداوند بود و به راستی کلام خداوند نشان دهنده ی کامل ترین و متعالی ترین آفریدگار جهان بود.) (۶) از طرف دیگر گروندگان جوان در هوای تازه ی مکتب عریان (بدون قائل شدن فاصله و گسل مابین روایت و تغزل) ریشه ی این دو نحله را در ناخودآگاه انسانیت متصورند. از اوستا و اوپانیشادها گرفته تا تورات و انجیل و قرآن و… و فرآیند آفرینش این گونه متون، تنها در شکافتن هسته ی مرکزی واژگان است برای آزاد ساختن تمام انرژی های ناگفته و نهفته ی درونی و بیرونی به منظور بی واسطه ترین ارتباط ممکن با آن ها که طی قرن های متوالی می باید منحصراً در دو شاخه ی جدا از هم یعنی: شعریت و روایت تعریف می شدند. (۷) عریان نویسان بر این باورند که (در وجود مقدس واژگان پتانسیل های نامرئی و گوناگون وجود دارد… در صورت خروج واژگان از حصارهای خودساخته و عریان گشتن وجود نهفته ی آن ها تمامی ژانرهای جداگانه و قرائت های ناهمگون می توانند با گذر از گردونه ی کارمای متن- هویتی دیگر را در بطن متعالی ترین شاهکارهای ادبی به یادگار بگذارند. این در صورتی است که قلم ما حتا ناخودآگاه نیز اصالت واژگان را هیچ گاه به جامعه ی کلیشه پذیر ادبی در نیاورد و بدین ترتیب با گشوده شدن (چشم سوم) و نمود عینی جنسیت سوم (عریان) واژگان جهانی سوم در انتظار ادبیات است. (۸) پدر روحانی فرزندان دیدگاه عریان با نقل سخنی از «اوکتاویو پاز» که (شعر حادثه ای ست که در زبان اتفاق می افتد) تبلور حادثه آفرینی زایش اولیه ی تا ستاره ی مکتب عریان را که تا قبل از صدور بیانیه ی آذرپیک، مشکل واقعی یک نظام سیستماتیک را به خود نگرفته است، در نگرش و نگارش برخی از شاعران مغرب در اوایل قرن بیستم ذکر می کند. به تدریج بازتاب آن، ادبیات جهان را در بر می گیرد. وی این موضوع را در مبحث (گذری کوتاه بر ادبیات جهان در آستانه ی عریانیت) چنین دنبال می کند و می نویسد: «… کوشش- ورلن- در به هم ریختن عروض و استفاده از زبان شکسته و گفتگوی نجوایی، جهد «کلودل» و «تی اس الیوت» برای خلق زبانی محاوره ای و نثرواره در شعر، ریختمان عامه پسند آثار (گارسیا لورکا) و مهم ترین آن ها جنبش جهان شمول(سوررئالیست) ها که ورود خودکار واژگان را در شعر – بی هیچ مراقبه و مراقبتی- مبنای سرایش خود قرار داده بودند مبین این واقعیت است که اساس هنروری ها و نوآوری ها در حوزه ی زبان شاعرانه مربوط به دوره ی جدید بوده است… و تنها علت وجودی شعر همان زبان است. اما ما کنون بر آنیم با گذر از تمام کنش ها و واکنش های شعری- داستانی وارد دنیایی شویم که زبان در ساحت آن جان می گیرد یعنی (دنیای سحرآمیز واژگان) بدین گونه واژگان در متن مبدل به شخصیت هایی شهودی و حقایقی فراشعری و فراداستانی می شوند که دیگر نه از آنِ شاعرست نه از آنِ داستان نویس، بلکه در گسترده ی نامحدود متن، آیینه ی توأمان و تمام نمای جهان بیرونی و درونی عریان نویس می شوند… واژه در این گونه متون با تمرد رندانه از چارچوبه های پیشین عریانیت حضور خود را به متن دیکته می کند بی آن که مزاحم آزادی تکامل یافته ی دیگر واژگان گردد… در این بافت اصیل (متن عریان) همانند سازمانی یکپارچه خواهد شد که اجزاء به هم پیوسته ولی قابل تفکیک آن که همان واژگان هستند تنها از طریق نقشی که دارند موجودیت پیدا می کنند و با پیشبرد چنین رویه ای واژه در متن خود کاراکتر، خود حادثه، خود عاطفه، خود تفکر، خود تصویر و … نتیجتاً خود زبان می شود. (۹) برای آشنا شدن ذهن خوانندگان به یک اثر از آرش آذرپیک و دو اثر از مهری مهدویان که بیشترین شعر- واژه ها را در این مکتب بر سکوی عریان به چاپ رسانده اند اشاره می شود تا خوانندگان با عریانی چشم با نمونه های بکری از ژانر شعر- واژه ی این دو شاعر همان طوری که در صفحه ی ۱۱۵ کتاب آمده است آشنا شوید: (… در این پروسه ی انسانی و موقعیت متعالی و متمدنانه است که یک «واژه» خواهد توانست به راحتی بار یک منظومه ی کامل را بر دوش بکشد. به قول شیخ اجل: «در خانه اگر کس است یک حرف بس است» فعلاً بسنده می کنیم و اگر مجال و فرصتی پیش آمد شاهد مثال های دیگری از نوجوانان نوپرداز در این مکتب جهان شمول به حضور انوار خوانندگان تقدیم می شود. و اما اولین نمونه از آرش آذرپیک: «آفتاب باران برکه دو قو = آفتاب آفتاب برهوت دو فسیل» به دو شعر- واژه ی دیگر از مهری مهدویان – یکی از بانوان مکتب عریان-که نام کامل این شاعر کرمانشاهی متولد ۱۳۴۸ (مهری السادات موسوی مهدویان) می باشد و در کتاب (جنس سوم) ۹ اثر نسبتاً بلند در ۲۶ صفحه از نام برده همراه با چند غزل نوین به چاپ رسیده است توجه نمایید: «عدالت» -جرم؟ -هم آغوشی! = -حکم؟ -فراموشی! = -زمان اجرا؟ -کالبد بعد! «ویزا» -تابعیت؟ -تمام زمین = -دین؟ -تمام خدا = -زبان؟ -سکوت = -مقصد؟ -فتح بهشت. من باب تذکر باید یادآور شد آذرپیک (تئوریسین شعر- واژه در ادبیات جهان شمول عریان) در کتاب جنس سوم ص ۱۱۵ در نمودار نسبی یک فراشعر عریان با توجه به آثار ارائه شده توسط پیشگامان این دیدگاه، آن را به شکل زیر تجسم بخشیده است: حرکت + اتفاق + موسیقی: طرح کاریکلماتور هایکو ترانه شطح رباعی فیلمنامه مینی‌مال ∞ :منشور تغزل:فراشعر عریان طرفداران مکتب عریان اعتقاد دارند مکتب اعلام شده از سوی آنان به دلیل عدم آشنایی با این طرح نوآورانه، خیلی از افرادی که با ژانر شعر و قصه در چارچوب مکاتب موجود گذشته ی ذهنشان آشنایی پیدا کرده اند چندان با استقبال رو به رو نمی شود اما سرانجام به مرور زمان با آن انس و الفت پیدا خواهند کرد. به گفته ی سخن آن بزرگی که گفته است: «یک حقیقت که کشف شده، در ابتدا آن را به تمسخر گرفته اند. سپس با آن به ستیز برخاسته اند و در انتها آن را به عنوان حقیقتی کاملاً بدیهی پذیرفته اند.» مکتب عریان برایشان قابل قبول خواهد شد زیرا این مکتب، مکتب اصالت واژه است و هر پدیده ای که با جوهر اصالت عجین شده باشد خواه ناخواه در جامعه ی هنر جایگاه و پایگاه اصیل خود را باز خواهد یافت. دلیل این امر این است هر چیزی که از دایره ی بسته ی مطلق گرایی یا دایره ی محدودتر نسبی گرایی بیرون بیاید و روی به سوی تکامل بگذارد حقیقتی است غیر قابل انکار. عریان گرایی یا همان مکتب اصالت واژه قصد ندارد خود را در دامچاله ی شیوه های نگارشی یا نگرشی گیر اندازد بلکه می کوشد با «دوباره سازی آبادتر ساختارها» ساختارهای نوین و کامل تری را جایگزین بناهای کهن سازد. پا را از محدوده ی زمان و مکان که همواره با دگرگونی توأم است بیرون گذاشته و پیوسته شرایط تازه ای را پدید می آورد و از تقلید و تقید خود را دور نگه می دارد. کتاب جنس سوم – شعر جنس اول، قصه جنس دوم، ترکیب شعر و قصه با حفظ اصالت واژه، جنس سوم- در باب مکتب اصالت واژه، مؤلفه ها را به دو دسته تقسیم می کند: ۱-مؤلفه های اولیه: این تئوری ها که توسط بنیان گذار این مکتب جناب آرش آذرپیک، به عنوان حقیقتی پایدار کشف شده اند غیر قابل نقضند. گروندگان نمی توانند آن ها را حذف کنند اما می توانند به آن ها بیفزایند به شرطی که با مؤلفه های حاضر در تناقض نبوده و هم خوانی داشته باشد. ۲-مؤلفه های ثانویه: چند پیشنهاد ساده ی ادبی!! که گروندگان می توانند آن ها را به اختیار خود تغییر دهند یا حذف کنند و شیوه های نگرش/ نگارش ویژه ی خود و ویژه ی زمان و مکان خود را در پیش گیرند به شرطی که نوآوری آن ها با مؤلفه های اولیه سازگار و هم خوان باشد. (برگرفته از جزوه ی مکتب اصالت کلمه – صفحه ی دوم) شاید یکی از ایرادات وارده به اشعار مکتب عریان که البته از دیدگاه طرفداران این نوع ژانر مفید، حسن تلقی می گردد این است ساختار این گونه اشعار که معمولاً در خوانش آن ها «با یک جمله ی کامل رو به رو نخواهیم شد، فعل و در نتیجه تمامی ساختار رایج دستور زبان به کلی محو می گردد و واژه در آزادانه ترین موقعیت ممکن آن چنان قائم به ذات می شود که در صمیمیت سیال و زلال متنی و سپیدی های فرامتنی خویش عالی ترین و زیباترین ارتباط بی واسطه را با خواننده برقرار می کند.» قابلیت این را ندارد حداقل در قیاس با شعر نیمایی بخش کوچکی آن را جدا کرد و به عنوان چند مصرع مستقل اما با بار مضامینی مشخص زیر لب زمزمه کرد یا حتی در قالب یک نمونه از شعر هایکو یا جمله ای در چارچوب کاریکلماتور و… در یک متن نوشتاری یا گفتاری آن را به کار گرفت. جهت اثبات این ادعا از هر کدام نمونه ای را ذکر می کنم و قضاوت را بر عهده ی خوانندگان وا می گذارم: نمونه ی اول: شعری از سهراب سپهری: «به سراغ من اگر می آیید/ نرم و آهسته بیایید/ مبادا که ترک بردارد/ چینی نازک تنهایی من/ …» نمونه ی دوم: شعری در قالب هایکو: «از جاده ای گذشتم/ در دنیا/ اگر به خاطر من پنجره ای باز می شد/ از راه می ماندم.» نمونه ی سوم: چند جمله به صورت کاریکلماتور: «نقشه ای در اثر مجالست با آدم های معتاد، بالاخره عملی شد!» «آن قدر چشمش تیز بود که پلکش را برید.» «موریانه ی وابسته، چوب اشتباهاتش را می خورد!» از این دست نمونه ها مثال فراوانست ولی رشته ی کلام را با نمونه ای از شعر- واژه ی شاعری از فرزندان دیدگاه عریان قطع می کنیم: «باران» «زن قطره قطره در پیاده رو -حاضرید با هم زیر یک چتر؟! -برو، گم شو! -ایزوبام شرق! -خاموشش کن! (سرفه های پیاپی) -عقده داری روسری ات را باز کن! باران خسته تر از تو… و زن بند آمده بود.»(۱۰) حال اگر با ماشین زمان از تونل تاریخ خود را به اوایل قرن سوم (هـ .ق) برسانیم و به حلقه ی مسلمانان آن سده راه پیدا کنیم متوجه می شویم که از دیدگاه آنان «حروف به مثابه ی یک منبع معرفت» جلوه می کند و «ابوزید احمد بن زید بلخی» (متوفی ۳۲۲ هـ .ق) را مشاهده می نماییم که «در حال بررسی در اسرار حروف در قرآن است. پیش از این زمان یعنی قبل از قرن چهارم هجری، شیعیان به ویژه اسماعیلیان و نیز صوفیان هر یک بر حسب مقصد خود به حروف و دلالت های معرفتی آن توجه دارند.» (۱۱) ابن سینا (متوفی ۴۲۸ ق) غزالی (متوفی ۵۰۵ ق) از چهره های سرشناسی هستند که در این وادی سیر می کنند. ابن عربی با پرداختن به حروف به عنوان یک «قسم معرفت» جایگاه ویژه ای یافته است. این موضوع، یعنی نگرش درونی و تأویلی به «حروف» در آموزه های بنیادی شخصیتی متقی به نام «شیخ فضل الله استرآبادی» مقتول به سال (۷۹۶٫ق)به هیئت و شاکله ی یک جنبش فرهنگی- اجتماعی در جامعه ی آن روزگاران خود را می نمایاند. در مقوله ی هستی شناسی حروفیاناز ورود به مباحث بنیادی فرقه ی مذکور و جایگاه انسان به عنوان مهم ترین آموزه ی آنان و مراحل سه گانه ی دوره بندی گروه حروفیان در سه مبحث «نبوت، امامت و الوهیت»هم چنان خیزش اجتماعی این مجموعه و تأثیر آن در تحولات سیاسی- اجتماعی جامعه ی آن عمر در می گذریم. زیرا به پردازش مطلب مورد نظر ما چندان ربطی ندارد. اما جهت رسیدن به هدف اصلی یعنی اهمیت و جایگاه «کلمه» که در دیدگاه طرفداران مکتب عریان که شاکله ی بنیادی درون مایه های متون عریان را در بر می گیرد ضرورت دارد به طور اجمال در جملاتی دست و پا شکسته به مسئله ی «الوهیت» در فرقه ی حروفیه اشاره ای داشته باشیم. «… در مرحله ی الوهیت که مرتبه ی الهی انسان رقم می خورد… یک بار خداوند خویشتن را در طلعت انسان ظاهر ساخت و از این رو نیز به فرشتگان فرمان داد تا در برابر او سجده کنند و بار دیگر خداوند در کلام خویش –قرآن- و در اسمای موجودات پدیدار گشت. این ظهور دوم، نخست در «اصوات» بود و در مرتبه ی سوم در «حروف». از این رو به نظر فضل الله استرآبادی، کلمه مهم تر از آن است که فقط وسیله ای برای خلق عالم باشد. به عقیده ی وی «واژه ها» یعنی نام چیزها، خود آن چیزها هستند. نام و نامیده یکی است و اسماء عین مسمی است. بنابراین «کلمه الله» علت وجودی جمیع اشیا است و نکته ی مهم در این جا جایگاه انسان است که نام جمله ی چیزها را خداوند به او آموخت و به بیان دیگر، ظهور خداوند در کلمه بود هر انسان نیز مظهر تا هم کلمات الهی است.» (۱۲) بر این اساس در عقاید حروفیه خدا خود انسان است و به عببارت دیگر انسان خداست. زیرا گذشته از آن که تجسم دقیق پروردگار است فرشتگان نیز ستایشگر اویند. این برگزیده ی موجودات مورد کمال ستایش است و شیطان که از ستایش او سر باز می زند از درگاه رانده می شود… با توجه به رسائلی که از شیخ فضل الله استر آبادی مانند «جاودان نامه» و «نوم نامه»بر جای مانده است آرا و عقاید وی را می توان چنین جمع بندی کرد: «همه ی اسرار قرآن و و احکام و سر قیامت و مبدأ و معاد و هر چه از ازل بوده و باشد و خواهد بودن» را در «ذات سی و دو کلمه ی خدایی (حروف فارسی) می داند» و از سوی دیگر می گوید: «هر کس خواص حروف را بداند همه ی اشیا مسخر او شود.» زیرا «همه ی اشیا قائم به حروف باشد.» افزون بر این «خدا آدم را که کلمه ی خداست به صورت خود بیافرید.» از این رو تمام موجودات و مخلوقات در « کره ی خاک و باد و آب و آتش بقیه ی وجود آدم است و جزء وجود آدم است.» (۱۳) … «در واقع فرقه ی حروفیه با استفاده از تأویل باطنیه که پیش از این در خدمت اسماعیلیان بود گستره ای از رموز برآمده از «حرف» را مطرح کردند که در این شکل و هیأت نو می نمود.» (۱۴) البته غرض از این مقایسه ی به ظاهر دور از ذهن و عدم سنخیت موضوع مابین آرای فرقه ی «حروفیه» با بیانات طرفداران «رستاخیز واژگان» با دید جهان شمول عریان در ادبیات هزاره ی سوم، صرفاً نشان دادن رگه های دقیقی از قرابت بیان و تبیین اندیشه پویی این دو حرکت در فاصله ی زمانی چند قرن با محوریت «حرف » و «واژه» و تمسک در سیر تکاملی مراقبت در مراقبه های سه گانه با عبور از گذرگاه «کشف و شهود» برای دسترسی عریان به اعماق درونی پدیده ها با ارتباطی بی واسطه و درک اصالت وجودی موجودات است. اصولاً در تار و پود منقوش مکاتبی که با بن مایه ی عرفان و طریقت در هم تنیده شده است «مراقبه» ابتدایی ترین راه درست برای برقراری ارتباط آگاهانه با خداوندست. دکتر محمد معین در فرهنگ فارسی خود با استفاده از تاریخ تصوف نوشته ی «دکتر قاسم غنی» معنای نحوی توضیحی مراقبه در نزد متصوفه را چنین می نگارد: «نگاه داشتن قلب است از بدی ها، عبارت از یقین بنده است به این که خداوند در جمیع احوال عالم بر قلب و ضمیر و مطلع بر رازهای درونی است. البته همین که سالک یقین حاصل کرد به این که خدا همیشه او را می بیند و بر زوایای درون او واقف و مطلع است مراقب خواطر ناپسندی خواهد بود که قلب را از ذکر خداوند باز می دارد.» (۱۵) درکتاب «مراقبه» نوشته ی دکتر «وین دایر» نویسنده از قول زنی مقدس اهل هند با نام «مادرمیرا» که در آسمان زندگی می کند د ادتباط با امر مراقبه می نویسد: «… برای دستیابی به خواسته ها و آرزوها و جذب آن ها به زندگی خود در ابتدا از بخش مقدس وجودمان آگاه شویم و منیت خویش را مهار کنیم. هم چنین باید به نیرویی که ما را آفریده است توکل کنیم. به شایستگی خود برای داشتن موهبت های الهی ببالیم. خدایی بودن خویش را درک کنیم و برای برقراری ارتباطی آگاهانه با خداوند به مراقبه بپردازیم… خدا هم چون دریاست. همه ی مذهب ها رودخانه هایی هستند که به دریا می رسند. بعضی از رودخانه ها مسیر پر پیچ و خمی دارند. چرا مستقیم به دریا نریزیم؟» (۱۶) با توجه به نقش و نگار ظریف و پر رمز و راز مرتسم بر سطوح بال های پروانه ی «مراقبه» به این نکته می رسیم که شاعر عریان پرداز جناب آرش آذرپیک به قول قلم زنان مبحث تاریخچه ی دیدگاه عریان که قلمش در مکتب عارف فقید، حضرت میرطاهر علیشاه خاکسار پرورش یافته است شاید با توسل و تعمق به این آموزه ی عمیق کنفوسیوس، حکیم فرزانه ی چین که گفته است: «این قدر ظلمت را نفرین نکن، شمعی برافروز.» با جستجوی خستگی ناپذیری… توانست کلید خانه ی خورشید را در مرام ظلمت سوز عرفان بیابد.»… «طریقت در شریعت می نماید/ حقیقت در طریقت می نماید.» (۱۷) با آراستن صفت «شناور» به واژه ی مراقبه در بخشی از بیانیه ی مندرج در دیباچه ی کتابش می نویسد: «مراقبه در نگارش متن عریان، تبلور یک کوشش بی رنج است، نه عرق ریزی های صنعت گرانه ی مدیتیشنی سیال در کلیه ی احوال و افکار انسانی «کلی و جزئی»، «طبیعی و ماوراء الطبیعی»، حالتی فرارونده برای هم بستری ناسازگارها به منظور «یکسان نگریستن» در همه چیز. …هدف مراقبه ی شناور، نه حذف و نابودی واژگان حاشیه، بلکه ذوب هنرمندانه ی آن هاست د هسته یا هسته های متنی- فرامتنی اثر. قلم عریان آن گاه که پای خود را از مرحله ی تئوری های ثانویه فراتر گذاشت ناخودآگاه با رها شدن از دایره های بسته ی تفکرات و عواطف محدود و معمول، ریختمان نگرش خود را بر پایه ی دو اصل کاملاً اساسی و مهم در دیدگاه یعنی «جذبه و حیرت» بنا خواهد کرد و تحقق این نگرش والا تنها در صورتی است که آن شگفتی سکرآمیز و حالت درونی ذاتی جهان وجودی «عریان نویس» گردد…» (۱۸) آن گاه با توسل به مولانا اضافه می کند: «ای حسرت خوبان جهان روی خوشت وی قبله‌ی زاهدان دو ابـروی خوشت از جمله صفات خویش عریـان گشتم تا غوطه‌ خورم برهنه در جوی خوشت» در مجموع باید گفت فرزندان دیدگاه عریان به قول خودشان در همان مرامنامه ی کذایی که در مقدمه ی کتاب خود، آن را به مثابه ی میخی گرد می دانند و مدعی هستند می توانند دنیا را عوض کنند و صریحاً اعلام کرده اند حتماً این کار را خواهند کرد (۱۹) اسلحه و نیروی این جوانان پرشور، سپاه عریان واژه است و برهان قاطع، شمشیر عریانی است که از نیام پرنیان عرفان برکشیده اند و هرگز حاضر نیستند حتی به صورت ناخودآگاه اصالت واژگان را در کلیشه های ادبی رایج در مکاتب مختلف جهان ادبیات به بند کشانند. آنان کوشیده اند و سعی می کنند «… با عنایت به مراقبه ی شناور در متن که آزادگی بی قید و شرط واژگان را جایگزین آزادی بی بند و باری می کند که متأسفانه ادبیات امروزین را به ورطه ی پوچی انگاری و پوچ گرایی کشانیده است» (۱۹) هویت جدید و ماندگاری از شعر و قصه در بطن متعالی ترین شاهکارهای ادبی به یادگار بگذارند. در پایان مطالبی که معروض گردیدباید اضافه کنم به دلیل حذف بخش هایی از جمله ها و بندهای مقدماتی کتاب «جنس سوم» خوانندگان این اثر به عمق عقاید و حرفی که برای گفتن دارند پی نمی برند. نثر به کار رفته در بخش بیانیه که دیدگاه جهان شمول عریان نویسان را نشان می دهد برعکس عریانیت بیان در پرده ای از لفاظی واژه و اصطلاحات صوفیانه پوشیده شده است و چندان در ارائه ی نظرات آنان کارگشا نیست. نوعی بزرگ نمایی و انحصار طلبی در پایه گذاری جنبش نوین خود، به خورد خوانندگان می دهند که نیما یوشیج در ارائه ی شیوه ی سنت شکنانه اش در هنجارشکنی شعر کلاسیک چنین ادعایی نمی کرد که شاعران عریان نویس در نخستین کارنامه ی خودشان در پی ادعای آن هستند. اما ناگفته نماند که آذرپیک و خانم مهدویان ذهنی پربار و اندیشه ای پویا دارند و در شعر- واژه های خود، هدف و پیام تازه ای برای گفتن دارند و قضاوت برای ماندگاری این دو قلم اندشان سبز گفتار می توانند در آینده با سواره نظام واژه های خویش، فاتح سرزمین های تازه ای از دشت پر از گل و گیاه «عرفان» متناسب با جهان بینی جوامع پیشرفته ی امروزین باشند. به امید ایامی که این دو شاعر «بار امانت» دیدگاهی را که در نحله ی «عریانیت» «زیباترین جلوه های عرفان مشرق زمین و اسلامی است» به گم شدگان که ریشه در خاک زمین دارند به مقصد برسانند. مقاله را با تک قصه واژه ای از آرش آذرپیک به پایان می رسانم: «زیر چتر یک زن» – چرا واژه هایت را سیاه می نویسی، سطر دریا را نگاه کن ببین چه قدر خوش خط است. – متن بدی نیست، فکرش را نکن! – اما… اما این که قرارمان نبود! – حالا که دیگر نوشته شده ای، اصلاً از همان سطری که به دنبالت افتادم داشتم این جاها را می نوشتم – پس تگرگ؟! – فقط بهانه بود – این داستان؟! – نه پایان ندارد – پس…! – پس چه؟! – هیچ فقط مواظب باش لباس هامان را باد نبرد! (۲۰) منابع: ۱-جنس سوم: به اهتمام (آرش آذرپیک و مهری مهدویان) ص۱۰۳ ۲-همان منبع: ص ۵ ۳-همان منبع: ص۷ ۴ و ۵-همان منبع: ص ۷ و ۱۰ ۶-مراقبه- دکتر وین دبلیو- ترجمه سیما فرجی ۷-جنس سوم، ص ۱۱و ۱۲ ۸ و ۹-جنس سوم ص ۱۴-۱۶ ۱۰-همان منبع ص ۵۴ ۱۱-مشعشعیان، تألیف محمد علی رنجبر، ص ۱۵-۱۶ ۱۲-همان منبع، ص ۶۸-۶۹ ۱۳-همان منبع، ص ۶۹ ۱۴-همان منبع، ص ۷۱ ۱۵-فرهنگ فارسی معین، تألیف دکتر محمد معین، جلد سوم ۱۶-مراقبه: دکتر وین دبلیو دایر- ترجمه ی سیما فرجی-ص ۳۴-۳۵ ۱۷-جنس سوم، ص ۹۸ ۱۸-همان منبع، ص ۲۳-۲۰ ۱۹-همان منبع، ص ۵ ۲۰-همان منبع، ص ۱۵

درباره ی هنگامه اهورا

شاعر و داستان نویسِ عریانیست، عضو مکتب اصالت کلمه و دایره ی مطالعاتی قلم، مسئول روابط عمومی اصالت کلمه و دانش آموخته ی رشته ی مترجمی زبان انگلیسی

همچنین ببینید

«نقد جناب دکتر سعید امامی بر  مکتب اصالت کلمه و کتاب چشم های یلدا و کلمه _کلید جهان هولوگرافیک_»

    کتاب چشم های یلدا، رمانی ست که در آن اصول و مؤلفه های …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *