خانه / دیدگاه های عریانیستی / مقاله بانو نیلوفر مسیح در نشریات غرب و لووتکه وسایت بین المللی شعر ایران و خبر ویژه

مقاله بانو نیلوفر مسیح در نشریات غرب و لووتکه وسایت بین المللی شعر ایران و خبر ویژه

 

مقاله ای با عنوان «قراردادی بودن کلمات از نگاه مکتب اصالت کلمه» به قلم بانو نیلوفر مسیح در روزنامه ی غرب شماره ی ۴۸۹- یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۹۵ و هفته نامه ی فرهنگی، اجتماعی و هنری لووتکه- کردستان- فارسی/ کردی- شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ و پایگاه های اینترنتی:

 

سایت بین المللی شعر ایران

سایت خبر ویژه

 

 

photo_2016-04-13_15-11-13

 

«قراردادی بودن کلمات از نگاه مکتب ادبی اصالت کلمه»

 

 

عرصه‌ی سخن بس تنگ است، عرصه‌ی معنی فراخ. از سخن پیش‌تر آ تا فراخی بینی و عرصه بینی! «مقالات شمس/۹۶»

در این مقال ما با یک پرسش اساسی و مکرر از جانب منتقدان مکتب ادبی اصالت کلمه روبه‌رو هستیم و آن این که چرا مکتب اصالت کلمه در عرصه‌ی ادبیات به کلمه که یک قراردادست اصالت داده و آن را قائم به ذات و هدف ادبیات می‌داند؟

همان طور که اهل ادب در جریان هستند بحث قراردادی بودن دستور زبان و حتی کلمات یک بحث ریشه‌دار و عمیق است که افلاطون در محاوره‌ی کراتولوس رابطه‌ی طبیعی داشتن نام‌ها را که همان کلمات هستند با متعلقاتشان پیش می‌کشد. در این محاوره عده‌ای از شخصیت‌ها طرفدار قراردادی بودن کلمات هستند و عده‌ای دیگر طرفدار طبیعی بودن کلمات و رابطه‌ی طبیعی داشتن آن‌ها. کسانی که طرفدار طبیعی بودن رابطه‌ی بین لفظ یک کلمه و معنای آن هستند نام‌آواها را مثال زده‌اند که به نظر می‌رسد تلفظ آن‌ها بازتاب اصوات آن نوع فعالیتی باشد که این کلمات بر آن‌ها دلالت دارند در مقابل طرفداران نظریه‌ی قراردادی بودن زبان یعنی سوفسطائیان و اخلاف آن‌ها نظریه‌ی قراردادی بودن زبان را مطرح می‌کنند و می‌گویند بیشتر کلمات موجود در زبان هیچ رابطه‌ای با اصوات طبیعی آن‌ها ندارند به عنوان مثال هیچ دلیلی وجود ندارد که چرا یک میز باید میز خوانده شود اما امروزه با وجود توصیفات زبان‌شناسی زبان‌های گوناگون نظریه‌ی طبیعی بودن زبان درباره‌ی اکثریت کلمات موجود در همه‌ی زبان‌ها نادرست است هر چند می‌توان مثال‌های محدودی یافت که نظریه‌ی طبیعی بودن رابطه‌ی بین لفظ و معنی را تأیید می‌کند اما قسمت اعظم زبان نظریه‌ی قراردادی را که به معنای اختیاری بودن رابطه‌ی صداها و معانی است پذیرفته‌.

 

 

در محاوره‌ی کراتولوس، سقراط کلمات را قراردادهایی می‌داند شبیه به ماکوها که ابزار بافندگی هستند و معتقد است کلمات دو کار انجام می‌دهند یکی ارتباطات به معنای آموختن به یکدیگر و دیگری تشخیص و جدایی اشیا از یکدیگر؛ و استاد نام‌ساز چون بافنده، کلمات را با توجه به کارکرد و نقششان می‌سازد و نام‌گذاری می‌کند اما خود افلاطون از فراموشی بزرگ حرف می‌زند و معتقد است ما همه چیز را از قبل می‌دانسته‌ایم و بعد آن‌ها را در جریان زندگی به خاطر می‌آوریم که در واقع اشاره به قضیه‌ی «آنامنسیس» یا تذکار و به یاد آوردن دوباره دارد. در فلسفه‌ی امروز هم وقتی ویتگنشتاین بحث بازی‌های زبانی را پیش می‌کشد خواه ناخواه بحث قراردادی بودن کلمات هم به میان می‌آید و البته در مکاتب نقد ادبی هم بحث اصالت داشتن لفظ یا معنی مطرح بوده است.

از دیرباز کسی مانند ارسطو در مجادله‌ی بین لفظ یا معنی اصالت را به معنی داده و به نقد لفظ پرداخته است هر چند نمی‌توان توصیه‌های ایشان را که از اولین تحلیل‌گران شعر است که بر اهمیت لفظ هم تکیه و توصیه داشت نادیده گرفت مثلاً او رعایت کردن در صنایع لفظی و استفاده از زبان شاعرانه را به شعرا توصیه می‌کرد و یا مثلاً ابن طباطبا در تألیف خود -عیار الشعر- می‌گوید: «کلام بدون معنی هم‌چون پیکر بدون روح است» و دیگران گفته‌اند: «سخن ترکیبی است از روح و جسم که پیکر آن همان نطق می‌باشد و روح آن معنی موجود در آن.»

با توجه به این که در مشرق‌زمین معنی را به مثابه روح برای جسم می‌دانند اغلب شرقی‌ها ارزش و اعتبار بیشتری برای معنی قائل شده‌اند اما در نزد منتقدان مغرب‌زمین رابطه‌ی لفظ و معنی صورت دیگری داشته است مثلاً ساختارگرایان اصالت را به ساختار و قالب یا لفظ می‌دهند. ژان پل سارتر فیلسوف، منتقد، رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس فرانسوی معنی را در لفظ هم‌چون بویی که در گل نهان است می‌دانست و بعضی هم معتقدند که لفظ را نمی‌توان از معنی جدا دانست.

به هر جهت این بحث ریشه‌ای بس طولانی دارد و شرح آن در این مقال کوتاه نمی‌گنجد اما مکتب اصالت کلمه در بازنگرشی آوانگارد کلمه را کلی فراتر از هم‌افزایی ابعاد و ساحت‌های (جوهری- ماهیتی) می‌داند و جناب استاد آرش آذرپیک -تئوریسین این دیدگاه- کاملاً اصولی و درایت‌مندانه نگرش جدیدی ارائه کرده‌اند. ایشان کلمه را دارای چندین جوهره‌ی هم‌سو می‌دانند یعنی جوهره‌ی معنایی، جوهره‌ی گفتاری، جوهره‌ی نوشتاری، جوهره‌ی حرکتی و… و شعر و داستان و سایر مکاتب و نحله‌های ادبی را جزء ماهیت‌های کلمه به شمار می‌آورند پس لفظ و معنا جزء جوهره‌هایی از کلمه هستند که به طریقی هم‌افزا با سایر جوهره‌ها کلیت کلمه را سامان می‌دهند و هرگزاهرگز نمی‌توان آن‌ها را از هم جدا دانست و اصالت را به یکی داد و دیگری را نفی کرد یا یکی را دارای ارزش دانست و دیگری را فاقد ارزش. در تأیید این سخن همین بس که مولوی لفظ و قالب را عناصر ضروری شعر و هر گونه سخنی می‌داند زیرا معنی ناگزیر باید در ظرف الفاظ ریخته شود و در غیر این صورت امکان ارائه‌ی آن به دیگران وجود ندارد و در نظر جناب استاد آذرپیک جوهره‌ی معنایی، جوهره‌ی گفتاری، جوهره‌ی نوشتاری، جوهره‌ی حرکتی و… سامان دهنده‌ی کلیت جوهره‌ی وجودی کلمه هستند که در صورت نقصان هر کدام از آن‌ها موجودیت کلمه به مخاطره می‌افتد.

 

لفظ چون وکرست و معنی طایرست

جسم جوی و روح آب سایر است

( مثنوی ۳۲۹۲٫۲)

نکته‌ی دیگر این که در مکتب اصالت کلمه، ما کلمه را ذی‌وجود می‌دانیم البته نه وجودی ایستا و صرفاً جوهره‌محور بلکه وجودی کاملاً پویا و در حال شدن. طبق گفته‌های استاد آذرپیک: «کلمه در مرحله‌ی نشانه به عنوان شبیه‌ترین پدیده به خالق خود – انسان- وجودش برابر است با موجود بودنش و چون انسان هیچ گاه محصور و محدود زیستن در دنیای جبرآمیز جوهری محض را بر‌نمی‌تابد یعنی از زنده‌مانی مشترک با همه‌ی موجودات و زندگی گله‌وار به سوی ساختن یک زندگی اجتماعی اما منحصر به خود حرکت می‌کند در مسیر تغییر، استحاله و تکوین قرار می‌گیرد. کلمه نیز همین گونه است یعنی بعد از فراشدِ تشکیل نشانه یا بهتر بگوییم مرحله‌ی نشانه بودن که یک قرارداد بود از آن فرارَوی می‌کند و با حرکت در بستر پرتلاطم اجتماع در مسیر تغییر، استحاله و تکوین قرار می‌گیرد.»

پس کلمه هم‌چون انسان دارای ماهیت است و شعر و داستان و انواع مکاتب و سبک‌های ادبی، ماهیتِ آن محسوب می‌شوند. در این صورت انسان و به طبع کلمه دو وجود متعالی هستند که مدام در حال شدنند. ناگفته نماند ما هم کلمه را یک قرارداد می‌دانیم البته در دو بعد گفتاری و نوشتاری‌اش. با این اوصاف حتی اگر کلمه را یک قرارداد بدانیم قراردادی اولیه است که مادر و ریشه‌گاه تمام ماهیت‌های ما از فلسفه و هنر گرفته تا صنعت و پزشکی و… می‌باشد و به هر حال اصالتش از همه‌ی این قراردادهای ثانویه بیشتر است یعنی در واقع قرارداد بودن کلمه چیزی است شبیه به قراردادی بودن تنفس ما انسان‌ها توسط اکسیژن، چون هستند موجودات دیگری که از سایر گازها برای تنفس استفاده می‌کنند اما اکسیژن برای انسان یک قرارداد جبرآمیز است که خواه ناخواه مجبور به استنشاق آن است و اگر این قرارداد لغو شود یا نقصانی در آن به وجود آید موجودیت و اصل وجود انسان نیز به مخاطره می‌افتد. پس کلمه یک قراردادی‌ست اولیه که منشأ تمام قراردادهای ثانویه چون تعشق، تفکر، تخیل و مدنیت ما انسان‌ها است و در ادبیات، کلمه مادر شعر و داستان و انواع سبک‌ها و مکتب‌های ادبی و هنری می‌باشد و اصالت دارد البته اصالت به معنای ریشه و بنیان بودن و سرچشمه و مادر بودن است و حقیقت هر چیزی را با بازگشت آوانگارد به سرچشمه و ریشه‌گاه آن می‌توان یافت. پس کلمه در نزد ما یک حقیقت عمیق است که دو بعد ثابت و متغیر دارد. جوهره‌ی معنایی که گسترده‌ترین و زاینده‌ترین ساحت آن است بعد ثابت کلمه می‌باشد که از زبانی به زبان دیگر بدون تغییر است و جوهره‌ی نوشتاری و گفتاری ابعاد متغیر آن هستند یعنی ما در تکامل نظریات پیشینیان که کلیت کلمه را یک قرارداد می‌دانستند فقط جوهره‌ی گفتاری و نوشتاری کلمه را قرارداد می‌دانیم اما جوهره‌ی معنایی کلمه به هیچ وجه قراردادی نیست و ما انسان‌ها انواع پتانسیل‌های کلمه را با توسل به ارتباط بی‌واسطه با همه چیز، فرارَوی از چارچوبه‌های بسته، جنس سوم، اصالت وجود گشتالتی، حقیقت‌گرایی ادبی، اصل حقیقت عمیق و اصل مؤلفه‌های ثانویه کشف و خلق می‌کنیم. در واقع کلمه در جهان ادبیات هم‌چون تمثیل معروف مولانا یعنی«پیل در اتاق تاریک» است که هر مکتب و یا سبک ادبی چه در عرصه‌ی شعر و چه در عرصه‌ی داستان فقط ساحت کوچکی از آن را کشف کرده‌اند و مطلق‌گرایانه اصالت را فقط به همان یک بعد می‌دهند و آن را تمامیت کلمه می‌دانند در حالی که کلمه کلی‌ست بسیط که بی‌نهایت بعد دارد و نمی‌توان چون صورت‌گرایان و معناگرایان اصالت را به یک ساحت از آن داد و خود را از دیگر ساحت‌هایش محروم کرد. بزرگ‌ترین اشکالی که بر منتقدان طرفدار اصالت لفظ بر معنا و یا اصالت معنا بر لفظ می‌توان وارد کرد این است که کلمه را تشریح کرده‌اند، البته تشریح که چه عرض کنم باید گفت کلمه را سلاخی کرده‌اند و لفظ کلمه را از معنای آن جدا می‌دانند در حالی که لفظ کلمه بدون معنا یعنی فقط جوهره‌ی گفتاری و نوشتاری کلمه؛ و کلمه از هم‌افزایی ابعاد جوهری و ماهیتی تشکیل یافته است و نمی‌توان ابعاد آن را از هم جدا دانست. منتقدانی که می‌پندارند لفظ کلمه برابر است با کلیت کلمه و یا معنا تمامیت کلمه است در واقع حقیقت کلمه را در‌نیافته‌اند.

 

نیلوفر مسیح

منابع:

تاریخ فلسفه‌ی یونان/ دبلیو.کی. سی. گاتری/ افلاطون

نقد شعر در ایران/ دکتر محمود درگاهی

 

درباره ی هنگامه اهورا

شاعر و داستان نویسِ عریانیست، عضو مکتب اصالت کلمه و دایره ی مطالعاتی قلم، مسئول روابط عمومی اصالت کلمه و دانش آموخته ی رشته ی مترجمی زبان انگلیسی

همچنین ببینید

معرفی کتاب جنجال برانگیز «و آن گاه شیخ اشراق عاشق می شود» به قلم امپراتور واژه های جهان، آغازگر جنبش ادبی ۱۴۰۰ (عریانیسم)، عالیجناب آرش آذرپیک

  ? «و آنگاه شیخ اشراق عاشق می‌شود» دفتر فراشعرانه های امپراتور واژه‌های جهان، آغازگر …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *