مقاله ای در دو قسمت از بانو هنگامه اهورا با عنوان «اصالت شعر و داستان یا اصالت کلمه؟» در روزنامه ی سراسری «اطلاعات»، شماره ی ۲۵۰۴۱، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳ و شماره ی ۲۵۰۴۶ چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۳
قسمت اول مقاله در روزنامه ی اطلاعات
قسمت دوم مقاله در روزنامه ی اطلاعات
«اصالت شعر و داستان یا اصالت کلمه؟»
«شعر یا داستان؟» این پرسشی ست که همواره در برخورد با اهالی قلم با آن رو به رو بوده ام و با توجه به ذوق هنری و فعالیتم در عرصه ی ادبیات، تنها جوابم «شعر» بود و این یعنی همه ی آن چیزی که به من حس برتری و اعتماد به نفس می داد. اما دیری نپایید که دچار روزمرگی و تکرار شدم، آن چنان که برای رسیدن به هوا و فضایی تازه بیهوده به هر دری می زدم. تا این که سرانجام تمامِ گم شده ام را در دنیای بی کران «مکتب ادبی اصالت کلمه» یافتم. همه ی پیشْ فرض های ذهنی ام را در پرانتز قرار داده و بی هیچ ره توشه ای قدم در راهی گذاشتم که می دانستم هرگز هوای برگشت به سرم نمی زند. چشم هایم را شستم و آسمانی دیگر را به تماشا نشستم که نشان از رنگ تعلق ندارد… و اینک خرسندم که آموخته هایم را هرچند اندک و به اندازه ی فهم خود از این مکتب ادبی جهان شمول در اختیار دوستان قرار دهم.
با نگاهی گذرا به تاریخ ادبیات در می یابیم که مکاتب و سبک های ادبی جهان -که بدون استثنا همه ی مکاتب و سبک های ادبی پیشاعریانیستی را در بر می گیرد- یعنی مکتب هایی که اصالت را به شعر و داستان می دهند کلمه را وسیله ای دانسته اند برای ساختن الهه های شعر و داستان و بنده ای در خدمت آن ها. به عبارت دیگر از دید آنان شعر و داستان وجودی قائم به ذات دارند. در حالی که از دیدگاه مکتب ادبی اصالت کلمه، واژه ابعاد و پتانسیل های فراوانی دارد که هر یک از این مکاتب یک یا چند ساحت از آن را کشف کرده و بقیه ی ابعادِ آن را نفی و انکار کرده اند. مانند رومانتیسم –که اصالت را به تخیل و احساس می دهد- خردگرایی را که شالوده ی مکتب پیشین خود یعنی کلاسیسیسم بود نفی می کند و رئالیسم هم –که اصالت را به واقع گرایی می دهد- تخیل و احساس رومانتیسم را نادیده گرفته و باطل می داند و به این ترتیب تمامی اندیشمندان و نظریه پردازان تاریخ ادبیات جهان یعنی کسانی که زیر پرچم مکتب اصالت شعر و داستان قرار گرفته اند، از آغاز تا به امروز در مرحله ی نخست، اصالت را به شعر و داستان داده و کلمه را در خدمت آن ها و ابزاری برای ساختنشان دانسته اند و در مرحله ی دوم دیدگاه و دنیای ادبی خود را به اندازه ی ساحت یا ساحت هایی از کلمه کوچک کرده و به انکار و مبارزه با دیگر ابعاد و پتانسیل های آن برخاسته اند.
مثلاً فروغ فرخ زاد در گفتگو با حسن هنرمندی می گوید: «من در شعرم بیشتر از هر چیز دیگر سعی می کنم از زبان استفاده کنم یعنی من چون این نقص را در زبان شعری خودمان احساس می کنم نقصی که می شود اسمش را کمبود کلمات گوناگون نامید. شعر ما مقداری سنت به دنبال دارد. کلماتی دارد که مرتب در شعر دنبال می شود.» هم چنین: «شعر امروز اگر قرار باشد شعر جاندار و زنده ای باشد باید از این کلمات[۱] استفاده کند و آن ها را در خودش به کار بگیرد.» که مصداقی ست از مکتب اصالت شعر و اشاره به این که از نظر باورمندانِ آن، زبان به عنوان وسیله ای در خدمت شعر است.
در جایی دیگر نیز در مصاحبه اش با ایرج گرگین می گوید: «برای بیان این مسائل به هر حال احتیاج به یک زبان داریم، احتیاج به کلماتی که این مسائل را بیان کنند. ولی من همیشه دیده ام در کارهایی که می شود این ترس برای اشخاص هست که چه طور این کلمات را وارد شعر کنند. فکر می کنند این کلمه ها چون تا به حال توی شعر نیامده بنابراین شاعرانه نیست.»
اما واقعیت آن است که این ما نیستیم که کلمات را شاعرانه می کنیم بلکه در کلمات به طور بالقوه ابعاد و پتانسیل های شاعرانه ی بسیاری نهفته است که هنوز در متون ادبی کشف و استخراج نشده اند.
نیما یوشیج هم در نامه ی ۴۹ «حرف های همسایه» می نویسد: «زبان برای شاعر همیشه ناقص است. غنای زبان، رسایی و کمال آن به دست شاعر است و باید آن را بسازد… کسی که شعر می گوید به کلمات خدمت می کند زیرا کلماتند که مصالح کار او هستند.»
و متأسفانه این روال تا ظهور مکتب ادبی اصالت کلمه ادامه می یابد که جناب استاد آرش آذرپیک –بنیان گذار و تئوریسین آن- برای اولین بار در تاریخ ادبیات جهان، کلمه را مادرِ شعر و داستان و دیگر ژانرهای ناگفته و نهفته در ادبیات و شعر و داستان را وسیله ای برای رسیدن به کلمه دانسته و اعلام کرده اند. از دیدگاه ایشان در ادبیات، تنها کلمه قائم به ذات است و به هیچ وجه نمی توان وجود مستقلی را خارج از دنیای کلمه برای شعر و داستان متصور شد.
با ارائه ی این تئوری جهان شمول می توان ادبیات را به دو دیدگاه «پیشاعریانیستی» – مکتب اصالت شعر و داستان- و «عریانیستی» – مکتب اصالت کلمه- تقسیم بندی کرد. بنابراین هر که در دنیای ادبیات، کلمه را هدف و شعر و داستان را وسیله هایی در خدمت آن بداند در دیدگاه عریانیستی قرار دارد و کلمه گراست و صرف نظر از سبک و مکتبی که در آن فعالیت دارد چنان چه کلمه را هدف و شعر و داستان را – به عنوان پتانسیل هایی از کلمه- وسیله بداند، خواه ناخواه عریان اندیش است و اگر بر اساس تئوری های مکتب اصالت کلمه و ادبیات کلمه گرا قلم بزند یا تئوری جدیدی را کشف کند «عریان نویس» می باشد.
بد نیست اشاره ای هم به واژه ی «عریانیسم» که به مکتب ادبی اصالت کلمه اطلاق می شود داشته باشیم. البته با توجه به این که «کفر» به معنای پوشاندن حقیقت است و با پذیرفتن این واقعیت که همه ی مکاتب و سبک های پیشاعریانیستی جهان، تنها یک یا چند پتانسیل کلمه را کشف و از آن استفاده کرده اند و بقیه ی قابلیت های آن را پوشانده و به عبارتی دیگر دچار کفر ادبی شده اند، بر همگان آشکار می شود که عریانیسم یعنی استفاده از تمامی ابعاد و پتانسیل های کلمه و عریان کردن همه ی قابلیت های آن که متأسفانه جناب آقای «احمد طالبی نژاد» در نقدی[۲] بر کتاب «جنس سوم»[۳] می نویسد: «اخیراً کتابی به دستم رسید با عنوان «جنس سوم» که ظاهراً «نخستین کارنامه ی فرزندان دیدگاه عریان» است. دیدگاه عریان! چه عنوان عجیب و غریبی! و چه قرابتی با اروتیسم دارد.»
بگذریم. اکثر مکاتب ادبی و فلسفی جهان دارای کلیدواژگان خاص خود هستند. مکتب ادبی اصالت کلمه نیز شامل کلیدواژه هایی ست مانند: «شریعت ادبی»، «طریقت ادبی»، «حقیقت ادبی»، «جنسیت ادبی»، «فراشعر»، «فراداستان» و… که لازم است برای فهم بیشتر مطالب نگاهی اجمالی به آن ها داشته باشیم.
از دیدگاه مکتب ادبی اصالت کلمه، تمام مکاتب گوناگون ادبی با انواع سبک هایشان که با چارچوبه سازی، کلمه را در ژانرهایی که پذیرفته و در آن قلم می زنند محدود کرده اند «شریعت ادبی» محسوب می شوند که هر یک فقط ساحت یا ساحت هایی از دنیای هنری کلمه را کشف کرده و آن را هدف خود قرار داده اند و نقطه ی مشترک همه ی آن ها رسیدن به متنی شاعرانه تر یا داستانی تر است که این نوعی تن دادن به ایستایی و دور شدن از تکامل ادبی و بزرگ ترین ضعف مکتب اصالت شعر و داستان می باشد. حال آن که مکتب ادبی اصالت کلمه با فرارَوی از محدوده ی کوچک شعر و داستان متن را به جایی می رساند که از قید و بند تعاریفی که برای آن ها ارائه شده فراتر رفته و اتحادی بین شعر و داستان برقرار می کند. در این حالت چنان چه شعریت متن بیشتر باشد «فراشعر» و در صورتی که قصویتش بارزتر، «فراداستان» نامیده می شود که دو طریقت ادبی به شمار می آیند و کسی که در این راه قلم می زند از شریعت ادبی فراروی کرده و وارد «طریقت ادبی» شده است. پس طریقت ادبی حرکتی ست آوانگارد که از خود هدف نمی سازد و دچار مطلق گرایی نمی شود و بدون این که ابعاد مختلف کلمه را رد کند همه را از خود دانسته و مقصودش کشف پتانسیل های نهفته و ناگفته ی کلمه و رسیدن به متنی کلمه محور است.
هنگامی که طریقت های ادبیِ فراشعر و فراداستان به نقطه ای برسند که از شعرمحوری و داستان محوری فراروی کرده باشند که نتوان تشخیص داد فراشعرند یا فراداستان، عریانیتشان بیشتر از سایر متون کلمه گراست و به حقیقت کلمه نزدیک ترند.
و اما «جنسیت ادبی» یا «اَبَرشریعت ادبی» به ژانرهای شعر و داستان اطلاق می شود که انواع شریعت های ادبی مانند ناتورالیسم، رومانتیسم و… از دل آن به وجود آمده اند. با پذیرفتن این که شعر و داستان دو جنسیت ادبی اند «جنس سومِ» ادبیات و «حقیقت ادبی» چیزی نیست جز خودِ کلمه که اگر ادبیات را در ذهن خود به شکل یک هرم تصور و ترسیم کنیم جایگاهش در رأس آن است. هر گاه قلمی خود را از تمام پیش فرض ها عریان و از جنسیت ها و شریعت های ادبی فراروی کند وارد عرصه ی حقیقت گرایی ادبی شده که این خود آغاز طریقت گرایی ادبی ست برای رسیدن به متن عریان و حقیقت کلمه.
کتاب های آسمانی ادیان توحیدی شیواترین و باشکوه ترین متون عریانند و والاترین نمونه ی آن ها کلام مقدس قرآن کریم است که از لحاظ ادبی هم پیامش همان اصل بنیادین توحید می باشد و گذشتن از جنگ های هفتاد و دو ملتی سبک های ادبی و شکستن بت های شعریت و قصویت و رسیدن به وحدت کلمه در متن عریان و کلمه محور.
از دیدگاه عریانیست ها تاریخ ادبیات جهان را می توان به سه دوره تقسیم کرد:
-
عصر حقیقت گرایی آغازین یعنی پیش از ظهور الهه های شعر و داستان که اصالت کلمه در این دوره کاملاً ناآگاهانه بوده.
-
عصر جنسیت گرایی ادبی و ظهور الهه های شعر و داستان و اصالت دادن به آن ها و شکل گیری انواع شریعت های ادبی.
-
عصر اصالت کلمه یا حقیقت گرایی آگاهانه و معرفت مند با پایه گذاری مکتب ادبی اصالت کلمه.