کارهای عریانیستی

  سه  فراداستان کوتاه از جناب آقای محمد آذرخو     «تابلوی نقاشی»   [برای این تابلوی نقاشی تنها پسری حاضر شد پول بپردازد آن هم پول های عیدی اش را]  خانه ای ابتدایی با چند خط ساده و پنجره ی کج و کوله لامپ صدی آویزان در آن. نقاش …

    نسخه ی پی دی اف فراداستان «جنس سوم» به قلم بانو نیلوفر مسیح   برای دانلود  روی  جنس سوم   کلیک کنید.        

    «تعالی»   با شنل‌های سیاه و پوتین‌های سخت «قربان صدای پایی انتهای پیاده رو زمزمه می شود.» اشباح خیره به انتهای پیاده رو. «می‌روم سر و گوشی آب دهم.» □                 [خیابان را که میان چمدانش چپانده بود باز می‌کند و از پیاده‌روی آن…] «چشم‌هایش را که رویم بست …

نشست روی ویلچر دوباره مرد شروع سرفه ای شبیه دوره گرد به روی قاب عکس عشق خود گذاشت گلی شبیه چهره اش همیشه زرد

درخانه اگر کس است          یک حرف بس است   در گستره هماره بی پایان واژه گان تلاش ما به منزله صید ماهیگیریست که در این اقیانونوس بی پایان به دام تور صیاد افتاده است. هرچه تلاش افزونتر،صید بزرگتر وهرجه ارتباط بی واسطه تر،عمق وعریانگی واژه ژرفتر،وهرچه وسعت دید ما گسترده …

۱- گاهی در متن اتفاقاتی می افتد که نمی توانید حرفی نزنید اما لطفا تا آخر متن صبر کنید. ۲- هاسا متولد زمستان ۱۳۷۰ است ۳- هاسا نام یک دختر اسطوره ای است که فقط شاعر آن را می شناسد..

جاده همیشه رو به تنهایی نظر داشت چون از خبرهای نگفته هم خبر داشت در ابروانش پیچ و خم هایی نشسته انگار جاده اتفاقی زیر سر داشت