شعر فراگفتار (شعر جامع) یعنی همافزایی شعر زبانی و شعر بیانی در یک اثر که برای نخستین بار در شعر دههی ۷۰ توسط آرش آذرپیک پایهگذاری شد.
به نقل از کتاب «واژهها از زبان گریختهاند/ یک رخداد از زاویهی چند کاراکتر دستامدهای شعر مرکزافزای ایران» به قلم آرش آذرپیک و ستی سارا سوشیان صفحهی ۲۷۱ تا ۲۷۵:
بخش دوم) جریان شعر فراگفتار همگرایی شعر بیان و زبانی حرکتی چندساحتی بود:
١. بنا بر تئوری سیال به شعر جامع باور داشت شعر جامع خود را شعر فراگفتار می دانست و شعر فراگفتار در درونه ی خود به شعر گشتالت باور داشت و شعر گشتالت در ساحت شعر روان هستی خود را جاری کرده بود این جریان شاخه های مختلف شعری را بعدها و حتی همزمان با نام شعر دال شعر، زبانه، واژانه شعر، پدیدار، مینیمال تغزلی، شعر سبز و… سامان داده است.
۲. شعر جامع از آن نظر جامع است که مطلقیت شعر را نه در اردوگاه شعر بیان و نه در اردوگاه شعر زبان می زید بلکه اصالت را به مقام جامع شعر می دهد یعنی هم افزایی و همگرایی تمام ساحات شعر زبانی و شعر بیانی به اندازه ی توانش و ظرفیت استعدادی قلمی شاعر.
۳. فراگفتار بود از آن جهت که در ساحتی زبان ورزانه جهان خویش را بیان می کرد و فقط گفتاری نبود برای بیان درنگها و دغدغه های خود، فراگفتار بود و فرازبانگی را در ساحتی که نگرگاهی بسیط به جهان بیانی داشت تعین می بخشید.
۴. شعر گشتالت بود از آن حیث که تمام ارکان، آحاد و صفات شعری را اجزا و امکانات بی انکار خویش می دانست آن هم در جامعه ی مدنی شعری که در آن هیچ ساحت و عنصر زبانی بیانی بر دیگری برتری و چیرگی توتالیتر نداشت.