هر روز تعداد فراوانی اثر ادبی به ادبیات این مرز و بوم افزوده میشود. اما در این حجم بزرگ کمتر اثری است که خودش نشان دهد و ماه مجلس شود.
جریان های شعری جدید هر یک به فراخور وجودی خویش ادبیات و به ویژه شعر را به مسلخ بردند.
و او را همچون شیری _بی دم واشکم_ بر وجود و پیکرهی مظلوم ادبیات ایران زمین نقش کردند.
گاه در این هیاهوی هزار توی و ترفند و نیرنگ های ادبی و غیرادبی، موسیقی را از شعر گرفتند و گاه معنا را و گاه تصویر!
و آنچه از ادبیات بر جای گذاشتند تنها هیزم های مردهای لفظ بودند که خارج از متن به چیزی ارجاع داده نمی شدند. جملات را چنان مبهم و گنگ بیان می کردند و می کنند که نه تنها ایهام آور و تأمل بر انگیز و هرمنوتیک نیست بلکه هر گونه برداشت هنری را خلع سلاح میکند و انسان را در یک وادی پرپیچ و بی مفهوم و معنا وارد می کنند. این متون راهی برای ورود مخاطب به متن باز نمیکنند بلکه دافعه ای داشته اند و دارند که مخاطبان را از عرصه ادبیات منزجر کرده و به دنیاهای هنری دیگر سوق داده اند.
شهوت شهرت چنان عدهای را کور کرده است که ادبیات را به بازیهای زبانی خلاصه کردند و روح ادبیات را به قعر نهنگی در اقیانوسهای دور فرستادند. اما در این میان ما شاهد ظهور و حضور اثری از بانویی نوآیین و نواندیش هستیم که در این روزگار پر اعجوبه و کم مایه با زبان فاخر و سلیس یادآور بزرگان و زبان اساتید خراسانی و عراقی است. دو دوره ادبی خراسانی و عراقی بیشک پر مایه ترین دوران ادبیات ایران و حتی جهان هستند، دورههایی که بزرگانی چون فردوسی و سعدی و مولوی و حافظ و نظامی و خاقانی دارد. شاعر این مجموعه شعر که در دو دفتر کلاسیک و آزاد سروده شده است با زبان و بلاغتی فاخر که بازیابی بسیار هنرمندانهای از دوره های خراسانی و عراقی است، روح کلمات را حفظ و از لفاظی های بی مایه پرهیز کرده است زبان در این دو دفتر ساده است اما محکم و فاخر و تشبیهات و استعارات آن محسوس و ملموس است. بر خلاف آنچه تصور میشود این بانوی روشندل ذهنی خلاق و غیر انتزاعی دارد و ترکیبات و شگردهای بلاغی در شعر ایشان کاملا ملموس و محسوس و واقعی هستند در حقیقت همان خصوصیات بلاغی دوره خراسانی را برای ما زنده کرد برای مثال آنجا که میگوید:
رایت پرواز بر فراز باز/ صاعقه شو بر سر سایه نشین
مرغ مهاجر وطنش رفتن است/ اسب صبا را بکن از ابر زین
این اشعار کاملاً یادآور اشعار بزرگانی چون رودکی، فردوسی بزرگ، کسایی مروزی، منوچهری دامغانی و غیره است.
۱-تشبیه پرواز به رایت کاملا یک تشبیه محسوس و ملموس است که هر دو طرف قضیه کاملا واقعی هستند.
۲-تشبیه مشخص مورد خطاب به صاعقه نیز از همین دسته است.
۳-سایه مجازی است که آن نیز کاملاً محسوس است.
۴-تشبیه صبا به اسب و زین به ابر، خلق یک تصویر شاعرانهی محسوس نیز به همین شیوه است.
این خصوصیت در شعرهای دیگر هم موج میزند. گاه شاعر خواست است به ایجاد یک تابلوی شاعرانه تصویر مورد نظر خویش را به خواننده و مخاطب القا کند:
این شکسته بال من جز قفل زندانت ندید/ ای کبوترهای وحشی! آشیان من کجاست؟
شاعر در این تصویر هنری خود را پرنده ای با بال شکسته می بیند که جز قفل زندان چیز دیگری ندیده است و در ادامه خطاب به کبوترهای وحشی، از آشیان اصلی خود سراغ می گیرد زیرا شاعر می داند که این زندان آشیان حقیقی او نیست. از دیگر ویژگی های این مجموعه اسطوره سازی ها و ارجاع هنری به باورهای عامیانه پیشینیان است. در مرثیه ای که برای بانو پوران فرخزاد سروده شده است این مهم به خوبی مشهود است:
خاک چه خوب می فهمد زبانت را/ تشنه تر از کویر/ آبی تر از باران/ مگر چه بود رسالتت/ جز پراکندن عطر شقایق های وحشی؟/ که هنوز بیابان ها تو را نخوانده/ مثل آواز پرندگان تمام شدی/ می بینم گیسوانت را که تار به تار ریشه درختان می شود/ و وجودت را که ذره ذره انگشتر عقیق زمین/ آنگاه که قاصدک ها فریاد خواهند شد/نام تو را در سماع نور
علاوه بر استفاده از عناصر ملموس طبیعی و باز کردن پنجره های متن از این طریق به روی مخاطب و تشبیه مشخص مورد نظر به کویر تشنه، والاتر از باران و آواز پرندگان. در این قطعه شاعر، با اسطوره سازی گیسوان آن فرد را دلیل وجود ریشهی درختان می داند که کاملا تصویری اسطورهای است. علاوه بر این در ادامه از باورهای عامیانه و اسطورهای پرده بر میدارد، زیرا پیشینیان بر این عقیده بودند که به وجود آمدن کانی های قیمتی بر اثر درخشش نور آفتاب است، آن چنان که سنایی فرموده است: سالها باید که یک سنگ اصلی ز آفتاب/ لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
در این قطعه آزاد از بانو یلدا صیدی نیز وجود مخاطب اصلی شعرش را می بینید که با تأثیر فریاد قاصدک هایی که در سماع نور نام او را بر زبان می رانند تبدیل به عقیق میشود.
در پارهای از قطعات ما با هایکوهایی کم نظیری مواجه هستیم که خود به تنهایی یک شعر کامل هستند برای نمونه:
همیشه سایه ای میقاپد از دستانم سیب های کال را
یا آن جا که میگوید:
باز میشود پنجرهی اتاقم به دشتی بی درخت/ که هوایش همیشه گرگ و میش است
در پایان باید بگویم بر خلاف آنچه تصور می شود تشبیهات انتزاعی و غیر محسوس نشانگر ذهن فعال و تشبیهات محسوس نشانگر ذهن بدوی نیست، بلکه تشبیهات و زبان فاخر نماینده ذهن و قلب قطری و پاک و سالم و غیر معتاد بشر است. زیرا در نظر من افکار مریض و پارانویا مانند، در پی خلقی تصاویر بسیار دور از ذهن هستند که خود باعث ایجاد تعقید معنوی در شعر می شود.