«چشمهای یلدا چه رنگ است؟»
رمانى به نام «چشمهای یلدا» دربارهی دبستان فلسفى_ ادبى اصالت کلمه (عریانیسم) به چاپ رسیده که از جهاتى بسیار خواندنى است. چشمهای یلدا در واقع رمان به معناى دقیق کلمه نیست و گزارش درخور توجهى است از گفتگوهاى چند تن زن و مرد تحصیل کرده دربارهی مشکلات ادبى و فلسفى از جمله موضوع اصالت کلمه.
به گفتهی یکى از شخصیتهای رمان که سرانجام همهی گمشدههایش را در دنیاى بیکران دبستان ادبى اصالت کلمه یافته و بیهیچ رهتوشهای قدم در راهى بیبازگشت گذاشته است این دبستان ادبى – فلسفى همهی مشکلات اقتصادى، سیاسى، فلسفى، دینى و روانى انسانها را حل میکند و دیگرى نیز میگوید با دبستان اصالت کلمه آشنا شده و همهی گمشدههای خود را در این جا یافته.
خوب! این اصالت کلمه چه معنا دارد؟ کلمهی اصالت به معناى اصیل بودن و اصل قرار دادن مفهوم یا موضوعى است. در مثل میگویند اصالت وجود یا اصالت ایده (افلاطون) یعنى ما چیز یا مفهومى را اصل قرار میدهیم و دیگر چیزها را منبعث از آن میشماریم. در مثل ماتریالیسم میگوید اصل، ماده بوده و هر چیز که در جهان وجود دارد یا پدید میآید تنوعات حرکت انرژى و ماده است یا اسپینوزا میگوید اصل جهان، جوهر است (سوبستانس) و یک جوهر در جهان بیشتر موجود نیست و بقیه تنوع حالات و صفات آن هستند (نظریهی وحدت وجود.)
نویسندگان رمان چشمهای یلدا یعنی آرش آذرپیک، هنگامه اهورا و نیلوفر مسیح در این کتاب به نوبت به روى صحنه آمده و از وحدت، جنسیت، شریعت ادبى، زن و مرد و رابطهی آنها صحبت میکنند و در تمام این موارد باور دارند که با ارائهی فلسفهی خود قادرند همهی مشکلات گیتى را حل و فصل کنند چنان که استاد آذرپیک میگوید: «اعلام حضور و ظهور دیدگاه ادبى اصالت کلمه و مکتب شناخت شناختىِ آن، حقیقتى است شبیه انقلاب کوپرنیکى در شناخت مخالف خوانى با دیگران است اما ساختار سخن اصالت کلمه موافق خوانى با دیگران است». ما پیشتر از این در فیسبوک مطالبى در انتقاد از این قِسم گرایش انتقاد کرده بودیم که هم در این کتاب انعکاس یافته و اکنون نیز نکتهی دیگرى را در انتقاد از نظریهی جنسى و جنس سوم دوستان کرمانشاهى ارائه میکنیم و امیدواریم که دوستان از ما نرنجند زیرا که متکلم را تا عیب نگیرند سخنش کمال نپذیرد.
جنس سوم نظریهای است که استاد آذرپیک با هدف فراتر رفتن از اندیشههای مردگرایانه و زنگرایانه و رسیدن به انسانمحوری ارائه دادهاند. در طول تاریخ مرد جنس اول و زن جنس دوم محسوب میشد. جنبش فمینیسم به برترى جنس زن پاى میفشرد و باور به جنس اول و دوم در هر شکل آن نتیجهای جز تبعیض، تعصب و جنگطلبی نداشت اما در نظریهی جنس سوم زن و مرد با همهی تفاوتهای جسمى و روانى و با فرارفتن از جنسیت خود در انسان بودن به وحدت میرسند. زن و مرد دو بال پرواز و مکمل همند که با یگانگى خود میتوانند به بزرگترین دغدغهی بشر غلبه کنند و به تکامل برسند.
این تکامل چنان که نویسندگان چشمهای یلدا باور دارند معنوى است در حالی که مشکل جدایى زن و مرد مشکل بیولوژیک و اجتماعى است. اساساً دوستان کرمانشاهى تمایلات دینى و عرفانى دارند و چون زیاد کتاب خواندهاند از منابع گوناگون و متضاد خوشهچینی میکنند و میخواهند با بیان کلمهای گزیده یا آیهای از کتابهای دینى یا اشعار مولوى و حافظ مشکلات مهم بشرى را بگشایند. از روى اختلافات مهم جهان بشرى میجهند و میگویند اگر چنین یا چنان باشد چنین یا چنان خواهد شد. این دوستان باید توجه داشته باشند که:
١- اختلافات بشری زن و مرد ریشه در حیات اجتماعى و بیولوژیکی آدمها دارد و هرگز به طور کامل حل و فصل نخواهد شد؛ چنان که کسانى مثل افلاطون، مولوى، زرتشت و صاحبان ادیان دیگر نتوانستند آنها را حل و فصل کنند بلکه بر آتش منازعه نفت پاشیدند پس ما باید دعاوى عظیم و انجام نشدنى را کنار بگذاریم و علمیتر به مسائل بنگریم.
٢- دوستان کرمانشاهى خیلى دلشان میخواهد اختلافهای بشرى را از میان بردارند و توجه ندارند که گر چه اختلاف و ستیزههای بشرى منجر به کشت و کشتار میشود اما از سوى دیگر سبب پیشرفت بیشتر انسانها شده و میشود. به گفتهی ویل دورانت تاریخ بشرى محصول دو عامل است تعاون و تخاصم و هراکلیتوس گفته که هومر براى پایان جنگ دعا میکرد و نمیدانست که براى پایان جهان دعا میکند.
٣- زن، زن است و مرد، مرد. در برخى مسائل مشارکت دارند و در برخى مسائل خصومت و دیگربودگى. من نمیدانم دوستان کرمانشاهى به چه وسیلهی علمى، اخلاقى، عرفانى، بیولوژیک و فیزیولوژیک میخواهند این دو جنس پرشر و شور را با یکدیگر یگانه کنند مثلاً آیا میتوانند کارى بکنند که مرد آبستن شود و بچه بیاورد یا میتوانند زنانى بپرورند که کارشان قصابى یا گردن زدن باشد؟ خواهند گفت زن قصاب و جلاد هم داریم. به
عرضشان میرسانم که زن قصاب و جلاد زن نیست دیو کوه «قاف» است و به درد خشت لاى جرز هم نمیخورد. زن مظهر زیبایی و مهربانى و مرد مظهر دانایى است و صاف کردن تفاوتهای زن و مرد نه امکان دارد نه لطفى.
۴- اصلاً معلوم نیست که دوستان کرمانشاهى به چه قصدى یک نظریهی التقاطى با عنوان اصالت کلمه ساختهاند. آیا میخواهند دینى بر ادیان موجود بیفزایند؟ آیا میخواهند یک دین یا دبستان جهانشمول به وجود بیاورند؟ آیا میخواهند انسان را به مقام خدایى برسانند؟ البته آرزوها چنان که گفتهاند بر جوانان و آرمانطلبان عیبى نیست اما من این گفتهی ولتر را بیشتر واقعى و عملى میدانم که گفته ما وظیفهای جز این نداریم که از بدیهای بشر بکاهیم و بر نیکیهای او بیفزاییم!