بخشی از مقاله ی «آب در خوابگه پدر خواندگان ادبیات کرمانشاه» به قلم آقای «ماهان ولی زاده» در نشریه ی «آوای کرمانشاه» شماره ی ۸۵۶- سه شنبه ۲۱ شهریور۱۳۸۵
…از چند سال پیش دوستان و هم فکران آقای «آرش آذرپیک» گروهی را تشکیل داده اند و با هم به مطالعه و تحقیق ادبی می پردازند اما از همان ابتدای تشکیل این گروه، پدر خواندگان به جای این که از این گروه حمایت یا انتقاد کنند بدترین برخوردها را کرده اند. بارها به این پدر خواندگان گفته شده که نظریات و انتقادات خود را مکتوب کنید تا همه بدانند شما با کجای اندیشه های این گروه مخالفت دارید و پاسخ آن ها این است که اگر ما به این ها انتقاد بنویسیم مطرح می شوند و ما اصلاً می خواهیم نامی از آن ها نباشد. و به جای انتقاد مکتوب همیشه به فحاشی و طرد مطلق آن ها پرداخته اند چرا که فقط می خواهند خود مطرح باشند. همیشه سعی کرده اند با بدگویی و تهمت از این جمع آن ها را پیش چشم مسئولین و نهادهایی مثل ارشاد و… تحقیر کنند. در تمام سال گذشته آوای کرمانشاه نوشته های این گروه را چاپ کرده است با این که به هیچ وجه اعتقاد یا تمایلی به نظریات آن ها نداشته و ندارد. همیشه از گوشه و کنار می شنیدم که فلانی تو تنها کسی هستی که اجازه می دهی آن ها در صفحه ات حضور داشته باشند این کار را نکن. و همیشه فکر می کردم چرا باید این کار را بکنم. در تمام صفحات ادبی استان برای تشویق هم شده ساده ترین نثرها را چاپ می کنند. آیا کار این افراد از آن نثرهای ساده ایراد بیشتری دارد؟ و در ضمن در دو شماره ی دکتر مروتی، یکی از نویسندگان آوای کرمانشاه، کتاب بیانیه ی آن ها را نقد کرده است و در این شماره هم آن ها صحبتی داشته اند و مکتوب فرستاده اند و ما صحبت آن ها را بی هیچ دخل و تصرفی چاپ کرده ایم. من خودم هر وقت این گروه از جهان شمول بودن مکتبشان حرف می زنند مور مور می شوم، یا از مونتاژهای عجیب و غریبی که از نظریات ادبی مثل «مرگ مؤلف» و… صحبت می کنند واقعاً دچار تعجب می شوم. اما مگر عرصه ی ادبی ارث بابای من است که بگویم آن ها حق ندارند مطلب بنویسند. اگر من منتقد هستم به عنوان یک منتقد مثل انسان آن ها را نقد و به عنوان یک مسئول صفحه هم موظفم مطالب آن ها را چاپ کنم نه این که هر جا رسیدم زیر آب آن ها را بزنم. آقای آذرپیک قبل از این که این جریان را راه بیندازند یکی از غزل سراهای خوب کرمانشاه بودند و هنوز هم هستند. چه کسی حق دارد این قضیه را منکر شود؟ (هرچند که به وجه غزل را قالب مناسب امروز نمی دانم) و نکته ی مهم دیگر این است که آن ها توانسته اند چندین سال یک گروه را حفظ کنند. ما ایرانی ها متاسفانه هرگز عادت به کار گروهی نداشته ایم و این افراد دست کم به جنگ همین یک عادت بسیار بد رفته اند و آیا این کار آن ها جای تقدیر ندارد؟ خود این پدر خواندگان و نوچه هایشان آیا توانسته اند یک سال انجمنی را سر پا نگه دارند و انجمنشان از هم نپاشد؟…