خانه / دیدگاه های عریانیستی / “نیم نگاهی به غزل مینی مال ایران”به قلم بانو “آسا آرامش”-مسئول کارگاه ادبی قلم-درنشریه”ابوذر”

“نیم نگاهی به غزل مینی مال ایران”به قلم بانو “آسا آرامش”-مسئول کارگاه ادبی قلم-درنشریه”ابوذر”

 

 “نیم نگاهی به غزل مینی مال ایران” به قلم بانو “آسا آرامش”-مسئول کارگاه ادبی قلم و معلم مدارس ابتدایی-در نشریه ی “ابوذر”، یکشنبه ۸ اردیبهشت ۹۲،شماره ی ۱۱۰۰، یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۹۲، شماره ی ۱۱۰۱ و یکشنبه ۲۲ اردیبهشت ۹۲، شماره ی ۱۱۰۲

 

“بس که اقبال جنون ما بلند افتاده است

می توان عریانی ما کرد صرف آفتاب “
“بیدل دهلوی”

همان طور که اهالی سرزمین “نون والقلم” به یاد دارند در سال ۱۳۸۳ از بنیان گذار مکتب ادبی اصالت کلمه- جناب استاد آرش آذرپیک – کتابی به چاپ رسید با عنوان “لیلازانا” که در آن علاوه بر غزل مینی مال، نمونه هایی زیبا از غزل عریانیستی از ایشان به چاپ رسید چند وقت پیش در جلسات هفتگی “کارگاه ادبی قلم” که مرامنامه ی آن در سال ۱۳۸۵ در بیان “مکتب ادبی اصالت کلمه” تنظیم شده است شماری ازدوستان با خوانش این کتاب درباره ی غزل ، غزل مینی مال و غزل عریانیستی سوالات بی شماری داشتند.
مسلم است که بیان مفاهیم گسترده ی “غزل عریانیستی” در این مجال اندک نمی گنجد. لذا آن را در آینده ای نزدیک و در مقاله ای جداگانه تشریح و تقدیم دوستان خواهم کرد. از آن جا که شریعت ادبی ژانر غزل عریانیستی، غزل مینی مال است واجب است هرکسی که می خواهد در زمینه ی غزل عریانیستی فعالیت کند با چگونگی و تئوری های غزل مینی مال کاملاً آشنا باشد . بنابراین جای خالی این مقاله هم برای کسانی که می خواهند خارج از ادبیات کلمه گرا، صرفاً غزل مینی مال بنویسند و هم برای آنانی که خواستار فعالیت در زمینه ی غزل عریانیستی اند احساس می شد. پس این جانب به عنوان یکی از شاگردان مستقیم جناب استاد آذرپیک در این مجال اندک،به تشریح ژانر غزل مینی مال می پردازم. مطالبی که در ادامه خواهید خواند پاسخی است به پاره ای از سوالات اعضای کارگاه ادبی قلم در شهرستان اسلام آبادغرب :

پرسش:”غزل ایرانی که حاصل نگاه تغزل آمیز شرقی ما ایرانیان به شعر است دارای سبک های مختلف و متنوعی است مانند غزل عراقی ، غزل وقوع ، غزل هندی ، غزل بازگشت ، غزل مشروط و غزل نو. چرا از مکتب خراسانی که سرآغاز مکاتب ایرانی است نامی برده نمی شود ؟”
پاسخ:”مکتب خراسانی که آن را “مکتب ترکستانی” هم می گویند از ابتدای شعر فارسی، یعنی اوایل قرن چهارم تا اواسط قرن ششم ادامه داشت. از آن جا که قالب های برتر این مکتب، قصیده و مثنوی است هرجا صحبت از غزل می شود به نام مکتب عراقی برمی خوریم چرا که خود آغازگر غزل در ادبیات فارسی است.”
پرسش:”در مکتب عراقی به واژه های عربی بسیاری بر می خوریم. ریشه ی آن ها کجاست؟”
پاسخ:”زمینه ی پیدایش مکتب عراقی را می توان روی کار آمدن سلجوقیان در خراسان دانست. سلجوقیان مدارس مختلفی تأسیس کردند که در این مدارس تفسیر، منطق، حکمت و ادب تازی تدریس می شد که شاعران و ادیبان نیز با آن آشنا شدند مانند انوری، خاقانی و نظامی گنجوی. به همین دلیل در مکتب عراقی واژه های عربی رو به افزایش گذاشت. قالب غزل بیشتر از قصیده به کار رفت. سادگی، روانی و استحکام مکتب خراسانی جای خود را به لطافت و تشبیهات بی شمار و کنایه های زیبا داد. در غزل های این مکتب، تلمیحات فراوان، تضمین و اشاره به آیات، ایهام و صنایع بدیعی بیشترشد. در این مکتب، مضمون های اخلاق – تربیتی جای مدایح اغراق آمیز را گرفت. فارس مرکز غزل سرایی عراقی شد و مولانا ، سعدی و حافظ هریک به شیوه ی خاص خود این مکتب را به اوج رساندند.”
پرسش:”وحشی بافقی که تواناترین شاعر وقوعی است در شعرهایش آن چنان با زبانی ساده و به دور از آشنایی زدایی صحبت کرده که انگار دارد حرفهای روزمره اش را می زند، این نشانه ی ضعف شعر او است؟”
پاسخ:”نه، به هیچ وجه. نام ” وقوعی ” که این شاعران برخود نهادند اشاره به این دارد که آن ها در شعرشان برخلاف شعرای عراقی -مکتب پیش از آنها- زمینی و واقعی هستند. شاعر وقوعی، یعنی شاعری که بیانگر واقعیت احوال خود باشد. شاعران وقوعی هیچ گاه به طور آگاهانه در شعرهای خود از صنایع شعری استفاده نمی کردند بلکه فقط می خواستند که هر چه صمیمی تر و راست تر حرفشان را بیان کنند. وقوعیون مطلقاً به واقعیت های بیرونی، جز به واقعیت عشق و عاشقی و بازتاب آن در دل انسان توجه نداشتند. بیان و توصیف حالات شدید عاطفی -نسبت به معشوق مذکر- تمام هدف آن ها بود. ترجیع بندهای مشهور وحشی بافقی و مثنوی های او خصوصاً “فرهاد و شیرین” بیانگر همین است.”
پرسش:” شعر مذهبی و مرثیه هم زمان با کدام یک از مکاتب ایرانی به اوج رسید ؟”
پاسخ:”می توان به صراحت گفت که توجه شدید پادشاهان صفوی به تشیع و علاقه ی فراوان آنان به اهل بیت باعث شد شعر در خدمت مذهب قرار گیرد و همین موجبات این امر را فراهم آورد که عده ای از شاعران ایرانی به دربار” بابریه ” در هند بروند. از آن جا که این شاعران بیشتر از اهالی اصفهان بودند به مکتب هندی ، “مکتب اصفهانی” هم می گویند. بسیاری دیگر از شاعران ماندند و به شعر مذهبی خاص، یعنی مرثیه روی آوردند مانند “محتشم کاشانی” که ترکیب بند معروف “باز این چه شورش است”را در سوگ امام حسین (ع) سرود.”
پرسش:”چرا در مکتب هندی تک بیت ها شهرت زیادی دارند؟”
پاسخ:”زیرا پرگویی از دیگرخصوصیات شعر در مکتب هندی است. شاعران این مکتب در تمام مدت عمر به شعرگویی می پرداختند مثلا شاعری به نام “غواصی یزدی” روزی پانصد بیت گفته است و آنچنان که ده سال پیش از آنکه فوت کند خود سروده است :
“زشعرم آنچه حالا در حساب است
هزار و نهصد و پنجه کتاب است.”
مسلم است که در میان این اشعار سست، ابیاتی زیبا و هنرمندانه نیز وجود داشته که غالباً شهرت یافته اند. از آن جا که دربار ایران به شاعران روی خوش نشان نمی داد قصیده سرایی مخصوصا مدیحه از رونق افتاد و غزل مهم ترین قالب شعری مکتب هندی شد که جوهر اصلی آن در این دوره، عشق بود. عشق با نوعی بی بند و باری، رندی، فساد و مبالغات مربوط به سوز و گدازهای عاشقانه و تواضع بیش از حد نسبت به معشوق.”
پرسش:”شاعران مکتب بازگشت چگونه از شاعران گذشته تقلید می کردند؟” پاسخ:”مکتب بازگشت از خود اصولی نداشت آنها از روش شاعران برجسته ی مکتب های گذشته یعنی خراسانی و عراقی استفاده می کردند. مثلاً آن ها در غزل از سعدی شیرازی، در قصیده از انوری و در رباعی از خیام تقلید می کردند. یک شاعر در هر قالب شعری، حالت شاعر برجسته ی آن را به خود می گرفت بنابراین در مکتب بازگشت، شاعران در حال و هوای هریک از شاعران پیشین شعر می سرودند جز خودشان.”
پرسش:” آیا شاعران مکتب بازگشت از همه ی مکاتب گذشته تقلید می کردند ؟”
پاسخ:” خیر . به عقیده ی ملک الشعرای بهار، بیشتر شاعران این دوره به علت ابتذالی که در مکتب هندی راه یافته بود از آن خسته شده و به احیای شعر گذشته ی ایران روی آوردند و در مخالفت با مکتب هندی دست به سرودن اشعاری به شیوه ی شاعران پیشین مانند سعدی و حافظ زدند این شاعران هرچند که در بین اشعار خود شعرهای نسبتاٌ خوبی هم داشتند اما بیشتر نیروی خود را صرف محکوم کردن مکتب هندی می کردند.”
پرسش:” از آنجا که همیشه این اجتماع است که موجب پیدایش مکاتب مختلف ادبی می شود، جنبش مشروطه در ایران چگونه به این نیاز پاسخ داد؟”
پاسخ:” با شروع جنبش مشروطه خواهی در ایران همه احساس می کردند که باید در عرصه ی فرهنگ هم تحولی اتفاق بیفتد طوری که شعر هم با شعر گذشته تفاوت داشته باشد. علاقه و توجه روشنفکران ایرانی به ادبیات اروپا، خصوصاً ادبیات فرانسه باعث شد تا برخی آثار نویسندگان بزرگ از جمله “ویکتورهوگو”، “شاتوبریان” و… به فارسی ترجمه شود و همین امر بر نوشته های بسیاری از شاعران ایرانی تاًثیر گذاشت. در مکتب مشروطه، شعراز دربار جدا و سرشار از فریاد ، خون و آرمان ها و مهمتر از همه ، آزادی شد. شعر آن روزگار آن قدر پرشور و کوبنده بود که جایی برای خیال وتخیل باقی نماند.”
پرسش:”غزل نو چه رابطه ای با شعر مدرن ایران دارد؟”
پاسخ:”غزل نو شاخه ای از مدرنیسم است که درآن زبان، محتوا، ساخت و فرم به شیوه ی شعر نوین غزل به منصه ی ظهور برسد. غزل نو درایران با سیمین بهبهانی تثبیت شد او اولین شاعری است که مدرنیسم را در قالب غزل به اوج می رساند. زبان، وزن، ساخت و فرم را که به عنوان ارکان غزل نو می توان برشمرد مسلماً ازدیرباز در شعرکهن ایرانی وجود داشته است.”
پرسش:”ساخت وفرم درغزل نو به چه معنی هستند؟”
پاسخ:”جمال میرصادقی در تعرف ساخت می گوید : “ساخت نتیجه ی ارتباط ضروری میان اجزای یک کل هنری است که موجب یکپارچگی اثر می شود و این یکپارچگی هرچه کامل تر باشد به اثر وحدت هنری بیشتری می دهد. هم چنین ساخت را اصل کلی سازمان بندی در اثر ادبی می دانند. اثر ادبی ممکن است از عناصر گوناگونی مانند روایت، پیرنگ، تصویرهای خیال تکرار شونده ، نمادها ، بن مایه ها و بحث منطقی تشکیل شود.”
هم چنین درباره ی فرم می گوید : ” شکل، نظم یا هیئتی است که برای بیان محتوای اثر هنری بکار می رود و به عبارت دیگر روش و طرز تنظیم و هماهنگ کردن اجزای هنری است.” تعاریف ذکر شده از ساخت و فرم کاملاً در مورد ساخت و فرم غزل نو صدق می کند . هر چند که فرم و ساخت در سیر تدریجی-تکوینی خود از دیرباز تاکنون دچار استحاله های “جوهری-ماهیتی” شده اند فقط اختصاص به غزل ندارند بلکه در قالب های دیگر شعری همانند نیمایی ، سپید و… وجود دارند مثلاٌ شاملو در شعر شبانه از مجموعه شعر ابراهیم در آتش “دوستش می دارم چرا که می شناسمش …”که بند آخر آن این گونه به پایان می رسد: “نخست دیر زمانی در او نگریستم
چندان که ، چون نظر از وی باز گرفتم
در پیرامون من
هر چیز
به هیئت او در آمده بود .
آن گاه دانستم که مرا دیگر
گریز نیست.”
در این جا شاملو بدون اینکه در باره ی هویت او توضیحی بدهد آنرا به تصویر کشیده است چرا که توضیح و بیان هویتش به عهده ی فرم گذاشته شده است.”
پرسش:”ارکان غزل نو در غزل روایی هم وجود دارد ؟”
پاسخ:”البته. از آن جا که غزل روایی شاخه ای از غزل نو است تمام ارکان غزل نو -زبان ، وزن، ساخت ، فرم- در غزل روایی هم وجود دارد . در واقع در غزل روایی برای نخستین بار به طور جدی، روایت در قالب غزل که یکی از قالب های کهن فارسی است پا نهاد . نمونه های زیبایی از غزل روایی را می توان در آثار سیمین بهبهانی مشاهده کرد که به نحو احسن این ژانر را به انجام رسانده است.” پرسش:”غزل روایی همان غزل مینی مال است ؟”
پاسخ:”غزل مینی مال و غزل روایی هر دو جزء غزل نو هستند اما این سخن دلیل بر یکسان بودن آنها نیست چرا که غزل مینی مال به دلیل متعهد بودن به مکتب مینی مال و پیروی از اصول آن شاخه ای مستقل و جداگانه از غزل روایی محسوب می شود. بهتر است قبل از بیشتر وارد شدن به این بحث نگاهی داشته باشیم به مکتب مینی مالیسم و ریشه یابی نیاز جامعه برای پیدایش آن.
گسترش صنعت و مدرنیسم باعث شد که زندگی بشر دچار تغییر و تحول گردد و این امر حوزه ی هنر و ادبیات را نیز تحت تأثیر قرار داد از آن جا که هر مکتب ادبی با توجه به نیاز جامعه شکل می گیرد، حاصل این تأثیر پذیری نیز موجب پدید آمدن مکتب مینی مالیسم شد. به این معنی که در داستان مینی مالیسم، نویسنده از حداقل واژگان و ایجاز بهره می گیرد تا داستانی را در طرحی ساده بیان کند. مینی مالیسم جنبشی بود که در اواخر دهه ی ۱۹۶۰ در عرصه ی هنر به ویژه نقاشی و موسیقی در آمریکا به وجود آمد و در بدو ورود به عرصه ی ادبیات، باز هم اصل خود را که بر مبنای شعار معروف ” کم هم زیاد است ” و بر پایه ی فشردگی افراطی و ایجاز بیش از حد، محتوای اثر خود را به نمایش گذاشت. مینی مالیست ها در فشردگی و ایجاز تا آن جا پیش رفتند که فقط عناصر ضروری اثر، آن هم در کم ترین و کوتاه ترین شکل باقی ماند و کم حرفی از محرزترین ویژگی های این آثار به شمار می رود . گر چه تأثیر “ساموئل بکت”، “فرانتس کافکا”، “روبرت والز” و “برتولت برشت” بر شکوفایی این جریان روشن است، اما اولین مقاله ی مینی مالیستی منسوب است به “ادگار آلن پو” ، مقاله ای که آن را اولین بیانیه ی غیر رسمی مینی مالیست ها دانسته اند. به عقیده ی “میمنت میر صادقی” در کتاب “واژه نامه ی هنر شاعری” ، این جنبش از اواخر قرن بیستم در شعر به کار رفت و ایجاز و صرفه جویی در کاربرد کلمه را نیز به پیکره ی شعر تزریق کرد و به سادگی و بی پیرایگی کلام اعتبار داد. حاصل مینی مالیسم در ژانر شعر، اشعاری شد که به عمد خیلی فشرده بودند ، مصراع ها و بندهای بسیار کوتاهی داشته و واژه هایش بسیار محدود و ساده بودند. البته این اصطلاح را نمی توان برای هر شعر کوتاهی به کار برد مثلا” هایکو” و “تانکا” را نمی توان شعر مینی مالیستی نامید. همان طور که در سطرهای پیش اشاره شد مکتب مینی مالیسم ادبیات را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. از نمونه های این سبک های موفق در ادبیات ایران، ژانریست به نام “غزل مینی مال” که استاد آذرپیک آن را در آستانه ی بیست سالگی ابداع کرد و آرام و به دور از هرگونه تبلیغات به جامعه ی تاریخ و ادبیات ایران پیشنهاد داد. روح تئوریک غزل مینی مال، آنتی تزی بود به اصلی ترین اصل غزل یعنی همان “اطناب” که مرکزی ترین هسته ی پیدایش غزل است و نام غزل از آن ناشی می شود . غزل از مغازله می آید و مغازله یعنی سخن گفتن عاشقانه با معشوق و پر مسلم است که به قول حکیمان اطناب در همه چیز ناپسند و مکروه است الا سخن گفتن با معشوق، که البته به پریشان گویی نیز منجر خواهد شد . همان طور که قبلا” گفته شد، غزل ایرانی دارای سبک های مختلف و متنوعی است مانند غزلی که فرزند شریعت ادبی عراقی می باشد. غزلی که فرزند شریعت ادبی عصر مشروطه است و انواع غزل هایی که ناشی از دیگر شریعت های ادبی در ادبیات ایران زمینند. استاد آذرپیک در غزل مینی مال، پیوند گشتالتی قالب غزل ایرانی و ادبیات مینی مالیسم غرب را ممکن ساخته است هر چند که این پیوند گشتالتی جای بحث دارد و در مجالی دیگر به آن پرداخته خواهد شد.”
پرسش:” آیا غزل مینی مال که حاصل پیوند غزل شرق و مینی مال غرب است کاملاً به تئوری های مکتب مینی مالیسم پایبند می باشد؟”
پاسخ:” نمی شود به این سوال با قاطعیت پاسخ داد. هر چند غزل مینی مال هم به شعر مینی مالیسم و هم به ادبیات داستانی وفادار ماند اما شعر مینی مالیسم غرب، به کلمه به عنوان یک ماتریال می نگرد که حاصل نگاهی خشک و بی روح و خشن به شعر است. در مقابل، استاد آذرپیک در غزل مینی مال با نگاهی ارگانیک به کلمه ، تحولی بنیادین در جهان ادبیات و غزل و مکتب مینی مالیسم آفرید.”
پرسش:”به جز ایجاز بین غزل مینی مال و غزلیات شرقی – به عنوان نمونه ی غزل کلاسیک – تفاوت های دیگری وجود دارد ؟”
پاسخ:” بله . غزل کلاسیک زاده ی یک فرهنگ شاه و رعیتی و طبقه محور در اجتماع بود اما غزل مینی مال با نفی اصطلاح “دریا در کوزه ریختن” که توجیهی زیبا برای بیت اندیشی غزل کلاسیک و مصرع اندیشی غزل هندی است که خود آن هم جزء کلاسیک می باشد، واحد غزل را از اولین تا آخرین کلمه تمام غزل می داند و دیگر در آن خبری از شاه بیت نیست زیرا از دیدگاه مکتب ادبی اصالت کلمه، غزل نمایند ه ی راستین یک جامعه ی مدنی است که در آن با تحقق “کلمه – شهروندی” همه ی ابیات بدون هیچ برتری بر یکدیگر با وابستگی اصل کلمات به هم غزل را به یک پیکره ی واحد تبدیل کرده اند.”
پرسش:”فرم و ساخت در غزل مینی مال همان فرم و ساخت در غزل نو و غزل روایی است؟”
پاسخ:” نه مسلم است که در سیر”تدریجی – تکوینی” غزل در ژانر غزل مینی مال، با فرم و ساختی مستحکم تر از فرم و ساخت های گذشته روبه رو هستیم. در این جا فرم درونی بر فرم بیرونی غالب است و می توان هر ابتکاری را برای آزاد ساختن آن انجام داد . به عبارت دیگر در غزل مینی مال ما دیگر با یک فرم واحد روبه رو نیستیم بلکه ما در هر اثر باید با شکل و تجربه ای تازه از فرم مواجه باشیم و نباید شاعر یک یا چند فرم درونی مشخص – هر چند موفق – را در همه ی آثارش تکرار کند.
همان طور که از مفهوم “ساخت” پیداست نتیجه ی ارتباط ضروری میان اجزاء کل اثر هنری است. می توان گفت : در کل غزل مینی مال نوع رابطه ی بین جزء و کل، تکامل یافته تر و مستحکم تر است به گونه ای که این رابطه نه فقط بین بیت ها بلکه رابطه ی بین کلمه ها را هم در بر می گیرد طوری که حتا نمی توان یک کلمه را در آن جا به جا یا حذف کرد چه برسد به جا به جایی یا حذف ابیات. میان همه ی کلمات نوعی ارتباط ارگانیک وجود دارد -همچون اعضای بدن یک موجود زیستی- که به جای موجودیت صرف ، وجود غزل مینی مال را فراهم آورده است.”
پرسش:”علاوه بر مستقل بودن ، غزل مینی مال و غزل روایی با یکدیگر تفاوت های دیگری دارند ؟ ”
پاسخ:” بله . غزل مینی مال، توأمان هم به شعر مینی مالیستی غرب و هم به داستان مینی مالیستی وفادار است و از آن جا که شریعت ادبی آن، مکتب مینی مالیسم است تا حدودی به اصول آن -ایجاز ، شفاف بودن ، برهنگی واژگان ، به حداقل رساندن استفاده از آرایه های ادبی و صنایع بدیعی – متعهد است و این شاید به طبع کسانی که غزل به شیوه ی کلاسیک یا مدرن را می پسندند ناخوشایند آمده و حتا آن را فاقد شعریت قلمداد کنند زیرا آرایه های ادبی ، صنایع و بدایع جزء لاینفک غزل کلاسیک و نوین است. غزل روایی تنها نقطه ی اشتراکش با غزل مینی مال وفادار بودنش به روایت است. در غزل مینی مال روایتِ شکار شده باید در کلیت خود یک شعر کامل بسازد بنابراین هر روایت مینی مالیستی نمی تواند به صرف قرار گرفتن در قالب غزل، بدل به غزل مینی مال شود. روایت غزل مینی مال باید در ذات خود دارای یک روح عمیق شاعرانه باشد درست شبیه عروسی که بدون آرایش و زیورآلات در ذات خودش آنقدر زیبا باشد که به قول سعدی :
“به زیورها بیارایند وقتـــــی خوب رویان را
تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی.”
باید شعریت متن در ذات خود روایت باشد ، یعنی روایت بدون جلوه های معمول شعری در ذات خود، شعر محض باشد و به قول استاد آذرپیک که در کتاب “لیلا زانا” فرموده اند: ” واقعیت ها را فقط باید انعکاس داد و اگر کسی بخواهد در این واقعیت ها باجلوه های ویژه ی شعری دست ببرد به خودش خیانت کرده است.” ”
پرسش:”از آن جا که ژانر های ادبی پاسخ هایی به نیازهای جامعه هستند غزل مینی مال به نیازهای جامعه ی امروزی چه پاسخی داده است؟”
پاسخ:”می توان به صراحت گفت که انسان سرعت مدار در آستانه ی هزاره ی سوم به هر حال به گونه ای ناخود آگاه همواره دارد همه ی پدیده ها را به سمت مینی مالیستی شدن سوق می دهد چه در صنعت و چه در هنر؛ و در این زمینه تا به آن جا پیش رفته است که حضور فیزیکی و با هم بودن انسان ها به کمترین حد خود رسیده است و عاشق و معشوق امروزی گاه به صورت پیامک چند سطری با یکدیگر مغازله می کنند که این برخلاف اطناب در گفتگوهای عاشقانه ی پیشین است.”
پرسش:”آیا غزل مینی مال مولفه های دیگری هم دارد ؟”
پاسخ:” البته . از دیگر مولفه های غزل مینی مال، ترجمه پذیری آن است که اگر به زبان بیگانه ترجمه شود فقط وزن و قافیه را از دست می دهد و یک داستان مینی مال تغزل آمیز می شود که خود نوعی بدعت در مکتب مینی مالیسم است. از مولفه های دیگر غزل مینی مال “هایکوی بسیط” است که بهتر است قبل از وارد شدن به مبحث آن نگاهی به هایکو داشته باشیم هایکو لحظاتی ناب از زندگی و طبیعت را انعکاس می دهد. پیش تر از آن که زاده ی تفکر، تخیل و تعشقی خلاق و هنری باشد محصول نگاهی خلاق و مستندگونه به جهان است. کشف یک لحظه و آن بیرونی و عینی که در صورت نگارش یا حتا در مرحله ی خوانش، ما در آن تفکر، تخیل و تعشق نهفته در هستی را به مشاهده خواهیم نشست. مثلاً شاعر هایکوسرا در یک آن مشاهده ای پروانه ای را می بیند که بر ناقوسی بزرگ به خواب رفته و یا پروانه هایی که حلقه های گل روی تابوت را دنبال می کنند همان تصویر رئال را در کوتاه ترین شکل ممکن انعکاس می دهد. هایکوی بسیط وقتی روی می دهد که همین نگاه از یک آن کوتاه، فرارَوی می کند و لحظاتی طولانی تر و گاه بسیار گسترده تر از زندگی درونی و بیرونی را به نمایش می گذارد که اگر چه در ظاهر هیچ گونه آرایه ی ادبی ، جلوه های ویژه ی شعری و بدایع و صنایع در آن دیده نمی شود اما اثر در کلیت خود به نقطه ای می رسد که نه می توان آن را یک داستان مینی مال نامید و نه هایکو.”
نمونه ای از هایکوی بسیط را می توان در کتاب “لیلا زانا” مشاهده کرد مثلاً در دیالوگ های یک پدر و پسرکه پدر دارد با ترسیم خطوط ، نقشه ی دنیا را می کشد وقتی پسر متوجه می شود که مرز به شکل دیواریست که ما را از همسایه جدا می کند لحظه ای از غفلت پدر استفاده کرده وبا خشم خطوط مرزها را از نقشه ی دنیا پاک می کند. البته مفاهیم غزل مینی مال گسترده تر از آن است که در این فرصت اندک به آن پرداخت و مسلماً نیازمند مجالی دیگر است. برای بیان ناگفته ها و تکوین گفته ها، سخنم را با غزل مینی مال “نقشه ” از جناب استاد آرش آذرپیک به پایان می رسانم .
“نقشه ”
کودک خیره – “چیست این بابا ؟ ”
“هیچ، یک نقشه ، نقشه ی دنیا ”
” نقشه یعنی چه ؟ ” ، ” رسم شکل زمین
از کویرش گرفته تا… دریا ! ”
” این خطوط سیاه دیگر چیست ؟ ”
” هیچ، مرز است ، مرز آدم ها”
“مرز یعنی چه ؟” ، ” مثل دیوار است
بین همسایه های ما با ما ”
* * *
کودک و خشم ، پاک کن ، نقشه …

درباره ی هنگامه اهورا

شاعر و داستان نویسِ عریانیست، عضو مکتب اصالت کلمه و دایره ی مطالعاتی قلم، مسئول روابط عمومی اصالت کلمه و دانش آموخته ی رشته ی مترجمی زبان انگلیسی

همچنین ببینید

معرفی کتاب جنجال برانگیز «و آن گاه شیخ اشراق عاشق می شود» به قلم امپراتور واژه های جهان، آغازگر جنبش ادبی ۱۴۰۰ (عریانیسم)، عالیجناب آرش آذرپیک

  ? «و آنگاه شیخ اشراق عاشق می‌شود» دفتر فراشعرانه های امپراتور واژه‌های جهان، آغازگر …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *