رحمت غلامی- سنندج
متولد : ۱۳۷۰
«آخرین اخراجی»
-با من باش، تا صفحهی آخر
-سپید یا غزل!؟
-مگر شعری هست، بهتر از چشمانت!؟
که خواندنیها تو را میباراند
مرا بخوان، به سویِ…
{سؤالِ بعد}
-فروغ کیست!؟
-نمیدانم، شاید چشمهایش
-وای!
{چوب معلّم و آخرین اخراجی تو}
«شهید»
تقدیم به
شهید حسین فهمیده
بوی گردوهای کال باغچه / سیبهای سرخ
لالههای پرپر / عِطر شهید
-سلام بابا!
-امروز چطوری!؟ -وای مدرسهام دیر شد!
{احتیاط- کارگران مشغول کارند}
چالهها یکی پس از دیگری پُر میشوند.
-حواست کجاست!؟ -موضوع انشاء
«شهید نام عشق است و عشق آزادیست»
ناگهان در انشاء را میکوبد
-چه کار داری -علی هست؟
-نزن، کاری نکردهام!
و بچه / معلّم / عینکی که روی زمین
-چه دیوار بلندی!
-نه باید برویم
-بشکن!
-میشکنم!
-بشکن!…
گردو شکست و انشاء تکرار شد.
—————————————————————————————————-
گذری کوتاه بر تاریخچهی دیدگاه عریان
به قلم : میترا فرخروز و پریسا حقیقی
«یا هو»
همه چیز با یک سؤال آغاز شد.
چرا تمامی آثار ادبی مشرق زمین، حتی شاهکارترینها، بالاخره به یک «ایسم غربی» ختم خواهد شد!؟
q
«اینقدر ظلمت را نفرین نکن، شمعی برافروز»
و شاید این آموزهی عمیق کانفوسیوس- حکیم فرزانهی چین- بود که باعث شد، آرش آذرپیک جستجوگری خستگی ناپذیر گردد، برای یافتن و افروختن شمعی اینچنین.
تا آنکه این قلم پرورش یافته، در مکتب عارف فقید، حضرت میر طاهر علیشاه خاکسار بالاخره توانست کلید خانهی خورشید را در مرام ظلمت سوز عرفان بیابد.
«طریقت در شریعت مینماید
حقیقت در طریقت مینماید»
به قول بانوی دیدگاه عریان، سرکار خانم مهری مهدویان «فراروی از تمامی چارچوبههای بسته و عریانیّت در همه چیز[۱]، دغدغه پنهان جامعهی جهانی در آستانهی هزارهی سوم است، بنابراین روح زمان و ناخودآگاه جمعی تاریخ امروز خواستار دیدگاهی اینچنین اطمینانبخش و فرارو بود تا آنکه بار امانت بر دوش آرش آذرپیک نهاده شد.»
q
تابستان ۱۳۸۰- با آنکه «آرش» توانسته بود، گروهی از قلمهای جوان و پر شور را با تفکر عریان همفریاد سازد، ناگهان خبر میرسد که باید به خدمت برود.
– تکلیف گروه چه میشود؟!
– آیا دیدگاه فراموش میشود؟!
این بار کسانی که به این حرکت نوین ایمان آوردهاند، گردِ مهری مهدویان جمع میشوند، خانم مهدویان که در جلسات خصوصی کارگاه هلیا زیر نظر بنیانگذار دیدگاه «آذر پیک»- از ابتدا تا قبل از شهریور ۸۰ حضور یافته بود، مؤلفههای اولیه را درک و در قلم توانای خویش جاری نموده است، اینک گروندگان جوان را در منزل خویش گرد هم میآورد تا بیش از پیش عریان را در بال قلمهایشان متبلور سازند.
خانه کوچک مهدویان باغ مینوییست که این پرندگان هر پانزده روز یک بار از پنجرهی رو به جهانش متنهای خویش را به پرواز درآورند.
جلسات کمکم با حضور گاه به گاه «آرش» به منظور تکوین مؤلفههای ثانویه عریان چهرهای منسجمتر به خود میگیرد و با ابتکار مهدویان پایههای نخستین کارگاه ادبی استان کرمانشاه پیریزی میگردد و به راستی با توجه به فضای مردابگونهی انجمنهای به ظاهر ادبی شهر نام «نیلوفر» برازندهی اینچنین پرندگانی است.
بالاخره … انتظار به پایان میرسد و بهار ۸۲ آذرپیک از خدمت باز میگردد.
جلسات کارگاه نیلوفر به حد قابل قبولی از فعالیتهای خود در دیدگاه رسیده است. مهدویان همراه جوانانی که به عریان ایمان آوردهاند، پیشنهاد تأسیس اولین کارگاه رسمی و عمومی تاریخ ادبی استان کرمانشاه را با آذرپیک در میان میگذارد تا اینکه…
q
«اندیشمند فرهیخته»
خواهشمند است، با حضور سبز خویش در مراسم افتتاحیه نخستین کارگاه ادبی استان «نیلوفر» الهامبخش تشکل مستقل فرزندان دیدگاه عریان در ادبیات امروز باشید…»
و این حرکت بدعتآمیز آن هم توسط یک خانم شاعر یکباره فضای ادبی- فرهنگی کرمانشاه را در خود لرزاند.
کارگاه ادبی نیلوفر با معرفی هیئت مرکزی ۱۲ نفره خود توانست، آغازگری باشد برای این رستاخیز جهانشمول
q
کارگاه نیلوفر بنا بر برنامههای از پیش معین و ارائه شده در مطبوعات و محافل ادبی- هنری فعالیت رسمی خود را آغاز کرده است.
پائیز ۸۲ گروهی در میانه راه وارد این گود میشوند، اما نمیتوان به آغاز برگشت، فرزندانِ نیلوفر چند سالیست که این رویه را پیش گرفتهاند.
گروه جدید نمیتوانند خود را با نیلوفرها وفق دهند، بنابراین جمعی از این جوانان مشتاق که عزم خود را جزم فراگیری نگرشها و تئوریهای این حرکت کردهاند گرد هم جمع میشوند و تصمیم به ارائه برنامههایی با توجه به نو آمده بودنشان در این طریقت ادبی مینمایند، برنامه را با اعضای هیئت مرکزی «کارگاه هلیا» در میان میگذارند و نام «امید» را با امید دست یافتن به فضاهای جدید و مؤلفههای نوین در این دیدگاه بر خود مینهند و با تأسیس «کارگاه نوآمدهگان امید» که مانیفستِ دیدگاه را سرلوحه برنامههای خود قرار داده است، بار دیگر دیدگاه عریان در محافل و مطبوعاتِ فرهنگی- ادبی استان مبتکر حرکتی تازهتر میگردد.
از اقدامات دیگر پیشگامان دیدگاه عریان میتوان به اینها اشاره کرد:
۱- برگزاری نخستین جشن ملی شعر و ادب ایران زمین در تالار شهید بهشتی کرمانشاه «سال ۱۳۸۲» زیر نظر کارگاه نیلوفر.
۲- برگزاری جشن میلاد حضرت مهدی «عج» زیر نظر کارگاه ادبی نیلوفر در سالن کنفرانس انجمن «سال ۱۳۸۲»
۳- برگزاری کنگره باشکوه همای رحمت زیر نظر کارگاه ادبی امید «در سالن کنفرانس انجمن سال ۱۳۸۲»
۴- کارگاه خبرنگاران جوان زیر نظر کارگاه هلیا
۵- «صبح نیما» که با توجه به حضور یک جمع مختلط خانم و آقا در تکیه فقرای خاکسار جلالی در تاریخ عرفان ایران بیسابقه بود. ۱۳۸۲- زیر نظر کارگاه امید.
۶- «عصر هدایت» بزرگداشت صادق هدایت برای اولین بار در غرب کشور، در تالار امام علی(ع) زیر نظر کارگاه امید. «۱۳۸۲»
۷- مسابقه عریاننویس برتر ۱۳۸۳ –در خانه ملی جوانان- زیر نظر کارگاه امید.
۸- جشن بزرگ سالروز نیلوفر ۱۳۸۳- در حوزه هنری استان کرمانشاه- زیر نظر کارگاه نیلوفر.
۹- تأسیس صفحه عریان در نشریاتی چون «سیاست روز- ویژهی استان کرمانشاه»
به هر حال تمام اینها تنها نشانگر حرکتیست که تازه میخواهد خود را آغاز کند، تا احیاگر عاشقانهترین و بیواسطهترین صراطهای ممکن برای جهانشناسی، خودشناسی و خداشناسی گردد.
و پیشگامان دیدگاه عریان کسانی هستند که از هر آنچه پختهخواری و زندگی ادبی در ژانرهای مرده به تنگ آمدهاند، به ویژه وقتی که میبینند جهانبینی خود آنها بسیار بالاتر و زیباتر از تمام جهانبینیهای دیگر است.
دیدگاه عریان، در ذات خود هیچ حرکت، مکتب و جنبش اصیلی را انکار نمیکند، آنقدر بینهایت است که میانه ندارد، با آنکه «آذرپیک» همواره میگوید این تازه آغاز راه است و هنوز تا تکامل دیدگاه راه بسیاری در پیش است.
علاوه بر پیشگامانی که در این مجموعه معرفی شدهاند، از دیگر عریاننویسهای فعال این جنبش میتوان به: محمدمهدی تولایی، سعید امامی، ملیحه شعبانی، زینب پروینی، الهام محمدی، زینب محمــدی کــوره خســروی (مؤسس کارگــاه ادبی امید)، زینب (آذر) آذرپیک، مهناز فلاححسینی، امیر آقایی، عزیز کلهر «خرمآباد»، بهروز عبداللهی «دزفول»، امیر سنجری«اراک»، ناتاشا موسوی مهدویان «سوئد»، افراسیاب رحیمی، مصیب عزیززاده «اهواز»، شهرام رستمی«قزوین»، آرش اکبری، علی اصغر ارچین «مشهد»، سمیه چاوشانی، سید شهاب کرمی، و … اشاره نمود.
و در پایان، متنی ارائه میگردد که میباید آن را خلاصه نامهای دانست، از سخنرانیهای تئوریسین و و ایدئولوگ دیدگاه عریان؛ «آرش آذرپیک» در مورد این جنبش:
«هیچکس بیدامنتر نیست، لاکن پیش خلق
دیگران پوشنـــــد و ما برآفتاب افکندهایـم»
دیدگاه عریان «unueiled view» طریقتی مبین است، بر پایه اصل چهارم از نیکیهای سهگانه راه راستی یعنی «عرفان»
عرفانی پیشرو، اصیل و همگام با روح استحالهپذیر جامعه مدنی برای انسانیتی ناامید و آشفته که خود را زیر پنجه ترس فناپذیری و درد بیخویشتنی به تعبیر دکتر شریعتی «تنهاترین تنهاها» یافته است، طریقتی گمانشکن و اطمینانبخش که روح عشقمدارانه آن کمال تعقل و داناییست.
عریانیّت یعنی: شفاف بودن، خالص بودن، یکرنگ بودن، راحت بودن، یکساننگر بودن و بیآلایش بودن برای بینقابترین، آزادانهترین، ژرفترین و عاشقانهترین ارتباط بیواسطه با همه چیز- «طبیعی و ماوراء الطبیعی»، «کلّی و جزئی».
در دیدگاه عریان با مرگ بندهگی و بردگی هر گونه کفرورزی رخت از جهان خواهد بست بنابراین طریقت ما نفی «من عصیانگر» نیست، بلکه در وراء تمام حجابها که تنها به واسطهی این «منیّت دروغین» به وجود آمدهاند که فقط بازتاب رابطهی غالباً سودجویانه با دیگران و اشیاء است. جستجوگریست خستگی ناپذیر برای نمود بخشیدن به آن منیّت مترقی، لذّتجو، اصیل، متین، گستاخ، هنجارگریز و نخوتستیز که در پیکرهی ظریف آن («حقیقت والا» و ذهن مسلط و درونی طبیعت) که «جانشین همه نداشتنهاست» از رگ گردن نیز به انسان نزدیکتر است، منیّتی پویا و پایا بر پایه تمامیت خواهشها، خواستنها، توانستنها و هستنهای خلاق و آبادگر.
نمیخواهد میانجی جنگهای زرگری- ورنه
نـــزاع از کفر و دین و سبحه و زناّر بردارم
«صائب تبریزی»
عریان با فراروی از دایرههای بستهی کفر و دین در ذات بیپایان خویش فرامطلق و فرانسبیست زیرا جوهرهی ایستای مطلق در همه چیز مانع هر گونه تحول، تکوین، دگردیسی و دگرگونیست و جوهرهی ناپایدار نسبیّت که بر اساس حتمیّت تردید بنا شده است، مانع هر گونه دانایی اطمینانبخش خواهد شد زیرا غالباً با اصرار در قطعیّت وجود نقصان به دنبال یافتن وجوه ناحقیقت هر گونه پدیده و تفکر آنهم بر مدار روح متغیّر و دیدگاه پوچگرای برخی نظریهپردازان خویش است.
نیست پیش تو خبر ورنه ز هر ذرّهی خاک
گـــــوش معنیطلب اسرار حقیقت شنود
«صائب تبریزی»
هنگام نگریستن به آسمان گاهگاه نور ستارگانی رؤیت خواهد شد که شاید قرنها پیش از میان رفته باشند و ما در لحظه دیدن به نوعی خود را در دو زمان متفاوت یعنی «گذشته و حال» مشاهده میکنیم و نظریه «بی شمار زمان در یک آن» مُبین این واقعیت است که ما به اندازه تمامی انواع و گونههای مختلف در طبیعت با زمانهای متفاوت روبرو هستیم، بنابراین «زمانِ زمینی- جسمانی» ما در گستره لا یتناهی فضا نه یک حقیقت مطلق است که غیر از آن نباشد و نه یک حقیقت نسبی است که بتوان به دیده تردید به آن نگریست.
یک چشم در تلسکوپ، یک چشم در میکروسکوپ پس با کدامین چشم تو را ببینم، آری انسان هر چه قدر هم که از زمین فاصله بگیرد باز پاهایش در کره خاکی فرو رفتهاند، زیرا بنابر محدوده زمانی خود هیچگاه نخواهد توانست فضا را به تسخیر خود درآورد، بنابراین بر پایه نظریه «تجاهل العارف» با دیدگاهی «فرابطلمیوسی» ناخودآگاه چشمهایش بر نقطهای در فضا به نام زمین متمرکز میشوند و این مقدمهایست برای گشوده شدنِ «چشم سوم» در بشریت.
هنگام تمرکز بر زمین که آن را به علّت رفت، برگشت و سیالیّت میتوان «مراقبه شناور» به شمار آورد، انسان به گونهای ظاهری با چهار اجتماع کلّی روبرو خواهد شد :
۱-اجتماع انسانی، ۲-اجتماع حیوانی، ۳-اجتماع نباتی، ۴-اجتماع جمادی
و چون در این فرآیند که میتوان آن را «نگرشِ اصالت زمین» نامید، همه چیز مقدس شمرده میشود و از میان برداشتن یک کوه برابر است با قتلعام یک قوم از بشریت، تمامی آحاد زمین اعضای یک پیکر واحد خواهند شد.
و در این میانه در صورت واشدنِ «چشم سوم» خواهیم توانست با رجعت به خود، حقایق عمیق آسمان را که ماورای ماده و زمان قرار گرفتهاند، در دنیای درونی به کشف و شهود بنشینیم.
عریان یک حقیقتِ عمیق شهودیست و شهود عمیق، تنها فرایندیست که نطفهی نابودی را در پیکرهی نامحدود خود نمیپروراند و اینجاست که در عریانترین موقعیت ممکن انسان با گذر از تمام تمهیدات و چارچوبههای خودساخته به جوهرهی بیپایان و بیپردهی آفرینش دست مییابد و این «کوشش بیرنج» هیچگاه میسر نخواهد شد مگر در تناروح ریاضتی همواره لذتآفرین و کامجو که از نمونههای بارز آن میتوان به روندی هنجارشکن و استثنائی با توجه به روحانیترین نیازهای تعالیبخش در بافتار جسمانیترین ابعاد حیات اشاره کرد.
و متن عریان به عنوان کشفی بزرگ در ادبیات هزاره سوّم- زاویه سوّم را با عنایت به نگرشی کاملاً علمی و هنرمندانه به واژه فراروی دهکدهی جهانی ادبیات قرار میدهد و به طبع همین امر بیواسطهترین ارتباط ممکن را با دنیای طبیعی و ماوراء طبیعی واژگان محقّق میسازد. فرا روی از عوالم محدود و خود ساختهای که توسطِ بندگانِ حلقه به گوشِ الهههای شعر و داستان به وجود آمدهاند، باعث پیدایش «عارف- واژگانی» خواهد شد که فقط خدا میداند چقدر در نظر آنها به عنوان مثال، فرامینِ الهه شعر پیش پا افتاده و ابتدایی به نظر میآید.
ارتباط بیواسطه با واژه در دو طیف متفاوت صورت میگیرد:
۱- برخورد غیر هنری
۲- برخورد هنری
«عریان نویس» با در پیش گرفتن برخورد دوّم «پیر- کودکی» میشود که با اعتقاد به نظریه «تجاهل العارف» در اوج تعقل و تجربه، به جنونی کودکانه دست مییابد که در آن روابط طبیعیِ علّت و معلولی که ذاتی نگرش عام شده است را به گونهای کاملاً هنرمندانه بر هم میریزد و این آغاز حیرت و سکر است.
متن عریان پروسهای فعّال است برای آزاد ساختن تمامی سکوتها، صداها و عقدههای پنهان و عریان منظومهی تاریخ که متأسفانه حتّی در صورت ثبت نیز توسط یک دانای کّل و روایتگر وابسته، کلینگر، برجستهبین و نام و نشاننویس انعکاس یافته است. بنابر اصل سیّال بودن و فرّاریت متن عریان از جنبهی قالبهای تعریف شده و تآکید بیانیهی دیدگاه بر روح همواره متغیر مؤلفههای ثانویه که هرگز حیطهی گشایشها و بستارههای یک شریعت خاص را برنمیتابد، متون آوانگارد عریان با تکیه بر تمهیدات و مولفههای اوّلیه هیچگاه به اشباعشدگی و سنگشدگی تن در نخواهند داد، زیرا هر پایانی در این وادی آغازگر راهی به مراتب بهتر و بزرگتر است.
«یا حق»
————————————————————————————————–
به ناجی عالم بشریت (عج)
مصنف و آهنگساز : اسدا… آزادی
«حماسهی عریان»
میدمد از خاور مهر زمان | میشکند در ما خواب و گمان | ||
تا شکند مرز من و تو را | میرسد آرش با تیر و کمان | ||
کهکشان به کهکشان | نغمههای آسمان | با عبور از این میان | |
کشف و شهودش | اوج و فرودش | میرود تا دنیای دور | |
برق آئینه | خالی از کینه | میجهد تا دریای نور | |
موجی در موجی میبندد | بر افسون شب میخندد | با دریا دریا پیوندد (۲) | |
فردا | روح فریاد طوفانها | بر تبت میخوابد | |
سیمرغ | از قاف عریان میروید | بر دنیا میتابد | |
موجی در موجی میبندد | بر افسون شب میخندد | با دریا دریا پیوندد (۲) | |
فردا | پیر برنای عصیانگر | انسان را مییابد | |
روح | متن عریان جان پرور | بر دلها میتابد | |
موجی در موجی میبندد | بر افسون شب میخندد | با دریا دریا پیوندد (۲) | |
—————————————————————————————————
معرفی چند اثر از قلمهای عریان
«لیلا زانا- دختر اسطورههای سرزمین من»
عنوان نخستین مجموعه غزل مستقل از بنیانگذار دیدگاه عریان آرش آذرپیک، که اواخر پاییز ۸۳ روانهی بازار کتاب گردید و با وجود سنگپرانیهای متعدد، در داخل و خارج از کشور با استقبال خوبی مواجه شد.
آذرپیک که از پیشگامان غزل نوین ایران میباشد، برخی عقاید خود را در مورد این جنبش ادبی در مجموعهی فوق منعکس کرده است.
آرش بارها گفته است که وقتی انسان علاوه بر عواطف و تفکرات روزمره و معمول از تفکرات و عواطف مستقل، متعالی و هویتمند بشری نیز فرارَوی کرد، به دنیای سحرانگیز «جذبه، حیرت و سکر» میرسد که بالاترین درجهی آن برای سالک مجذوب مرحلهایست کاملاً غیرقابل تئوری و تشریح بنام «تفکر بدون واژه» که مولانا آن را چنین بیان کرده است:
حرف و گفت و صوت را بر هم زنم تــا که بی این هر سه با تو دم زنم
آنچه که کاملاً مبرهن و بدیهی است، شاعر مجموعهی «لیلا زانا» در مرحلهی تفکرات و عواطف متعالی و هویتمندیست که اهل فن آن را به نوعی «درد مشترک» میخوانند.
«آذرپیک» آنچنان که در بیانیهی «غزل مینیمال» آمده، معتقد است، برخی از واقعیات در ذات خود آنچنان شاعرانه هستند که اگر کسی بخواهد با جلوههای ویژهی شعری در آنها دست ببرد به خودش خیانت کرده است.
بنا بر همین بیانیه این سئوال مهم پیش میآید که «آرش» چقدر توانسته است از ایدئولوژی -یا ایدئولوژیهای- حاکم بر آثار خود فراروی کند و یا بلعکس احکام این شریعت یا –شریعتهای- فکری را چه اندازه لاتغیر و بیچون و چرا میداند که در این صورت ما آثار او را هیچگاه نخواهیم توانست از لحاظ اندیشه در حوزههایی طریقت و حقیقت یعنی دیدگاه عریان به تشریح و کالبدشکافی بنشینیم.
و سخن آخر اینکه آنچانکه کاملاً مشخص است «غزل مینیمال» از لحاظ قالب خود «زیر شریعتی» است از غزل نوین ایران و غزل نوین ایران نیز «زیر شریعتی» است از غزل ایران و غزل ایران هم … و … بالاخره آیا آذرپیک توانسته است با توجه به دیدگاه عریان از قالبهای شعری و داستانی فراروی بکند و به جنسیت سوم واژگان نزدیک گردد.
به هر حال آنچه که اظهر من شمس است، صاحب مجموعهی «لیلا زانا» نه «تغزل» را تنها خاص دنیای شعر میداند و نه «روایت» را تنها در انحصار داستان.
بنابراین جای پای برخی تفکرات عریان را میتوان به روشنی در لابهلای مجموعهی فوقالذکر مشاهده نمود و این امر جای بحث و بررسی بیشتری دارد که در حوصلهی این نیم نگاه نمیگنجد.
بانوی واژهها مجموعهی عریان از مهری مهدویان
«آمادهی چاپ»
این دفتر که به قلم بانوی دیدگاه عریان –مهری مهدویان- است، در پیشگفتار خود، بیانیهی «شعر واژه، با توجه به فراشعر عریان» را دارد.
بهتر آن است که برای آشنایی بیشتر قسمتهایی کوتاه از این مانیفست را با هم بخوانیم: «… میشکل فوکو میگوید که بنیانگذاران علوم مختلف را باید به دو دستهی اساسی تقسیم نمود.
الف) بنیانگذارانی همانند «نیوتن، پدر فیزیک نوین» که علم فیزیک کاملاً مستقل از اوست و میتوان سالها این دانش بشری را مورد تدقیق و بررسی قرار داد، بیآنکه هیچگونه احتیاجی به کاوش در آرای «اسحاق نیوتن» باشد.
ب) بنیانگذارانی همانند «مارکس» که مکتب «مارکسیسم» به هیچوجه مستقل از وی نیست و مطالعه و بررسی این تفکر کاملاً برابر است با بازنگری مجدد آرای «کارل مارکس»
… و اما دیدگاه جهانشمول عریان چیزی فراتر از تقسیمبندیهای فوقالذکر است یعنی؛ پایهگذار این دیدگاه، جناب آقای آرش آذرپیک آغازگر حرکتی بزرگ و بیپایان است که با توجه به نگرشها و آرای ارائه شده توسط ایشان قرنها میتوان به ادامهی این جنبش با ارائهی ایدهها، مؤلفهها وتئوریهایی نوین کمک کرد و …
«مهری مهدویان» در بیانیهی خویش همواره متذکر میگردد که در صورت درک صحیح مؤلفههای اولیه و جایگاه مؤلفههای ثانویه در آن با توجه به ضرورت روح زمان میتوان به سبکهای ادبی بیشماری دست یافت…
… و اکنون ژانر «شعر واژه» که شاید بتوان آن را «سهل و ممتنعترین» گونهی شعری حال حاضر به شمار آورد، توانسته است که در ذات خود طریقتی دیگر را برای رسیدن به حقیقت لایزال عریان پایهریزی کند …
«تئوریسین شعر واژه در ادبیات جهانشمول عریان» اعتقاد دارد که هر قدر ارتباط و تعامل بشری عاشقانهتر و بیواسطهتر باشد، یعنی انسانها بتوانند عریانتر با هم زندگی بکنند، به همان اندازه دایرهی فهم و درک متقابل وسیعتر خواهد شد و در این پروسهی انسانی و موقعیت متعالی و متمدنانه است که یک «واژه» خواهد توانست به راحتی بار یک منظومهی کامل را بر دوش بکشد. به قول شیخ اجل:
در خانه اگر کس است یک حـــرف بس است
در «شعر واژه» به هیچ وجه ما با یک جملهی کامل روبرو نخواهیم شد؛ فعل و در نتیجه تمامی ساختار رایج دستور زبان به کلی محو میگردد و واژه در آزادانهترین موقعیت ممکن آنچنان قائم به ذات میشود که در صمیمیت سیال و زلال متن و سپیدیهای فرامتنی خویش عالیترین و زیباترین ارتباط بیواسطه را با خواننده برقرار میکند …
این ژانر ادبی با «حرکتی واژهگرا در یک ژانر نامتعارف» میتواند هویت مستتر واژگان را که در چارچوبههای متغیر دستور زبان به دست فراموشی سپرده شده است، بار دیگر به آن بازگرداند و این هیچ معنایی ندارد جز «بازگشتی آوانگارد به اصالتی فرارو»
… «مراقبهی شناور» در حرکت جاری واژگان اصلیترین و حیاتیترین مؤلفه برای رسیدن به یک اثر ماندگار و بدیع در این گونهی ادبی است …
… در شعر واژه، با عنایت به حرکت سیال و فعال واژگان به هیچوجه اثری از ازدحام و تزاحم تصاویر و لابیرنتهای سردرگم نخواهیم دید، زیرا این عوامل که صرفاً برای ایجاد تفاوت به وجود میآیند، بنا بر آنچه که در بیانیهی دیدگاه آمده است، تنها باعث پیدایش روابط شبهه سادومازوخیستی ما بین «نگارنده –متن و خواننده» میشود …
یک اثر از آرش آذرپیک
آفتاب
باران
برکه
دوقو
آفتاب
آفتاب
برهوت
دوفسیل
دو اثر از :
مهری مهدویان
«عدالت»
جرم؟ همآغوشی!
حکم؟ فراموشی!
زمان اجرا؟ کالبد بعد!
«ویزا»
تابعیت؟ تمام زمین
دین؟ تمام خدا
زبان؟ سکوت
مقصد؟ فتح بهشت
دیگر آثار آمادهی چاپ:
۱- تمام حرف غنچه، گل مجموعهی عریان از: سودابه کرمی
۲- آنسوی پردهها مجموعهی عریان از: میثم سلیمی
۳- دوشیزه و گل سرخ مجموعهی عریان از: زینب نظریان
۴- منشور تغزل مجموعهی عریان از:سیدوحید میرهبیگی
* عریانیت زیباترین جلوهی عرفان مشرق زمین و اسلامی است.