«جنس سوم»
فمینیسم در آینهی تاریخ:
_تصور میکردم که امروز به مؤسسه نیایی. خیلی دیر آمدی.
_بله. متأسفانه پدرم با به مؤسسه آمدنم مخالف است و حتی مخالف است که در بیرون از خانه کار کنم.
_چرا؟ فقط با تو این رفتار را دارد؟
_نه. خواهرم که دانشگاه قبول شد پدرم اجازه نداد برود. با این که دانشگاه روزانه بود گفت که شهرش دور است. خواهرم برای درس خواندن چه قدر زحمت کشیده بود تا قبول شود.
_مادرت چیزی نمیگوید؟
_مادرم بیچارهتر از چیزی است که حتی بشود آن را تصور کرد.
_چرا؟
_هر بار مادرم از من و خواهرم طرفداری میکند پدرم عصبانیتش بیشتر میشود و حتی او را کتک میزند اما برادرم نورچشم و یکی یکدانهی پدرم است. با این که هنوز دهساله است اما در اوج فقر هم تمام احتیاجاتش را برآورده میکند مثل تبلت، پلی دو و… اما من و خواهرم حسرت خیلی چیزها روی دلمان سنگینی میکند.
_گریه نکن عزیزم.
_بانو! دردناکتر از تمام اینها برادرم است که هر چند خیلی از من و خواهرم کوچکتر است اما روی ما دست بلند میکند، حتی سر مادرم داد میکشد. کوچکتر که بود همیشه تمام امید من، خواهر و مادرم این بود که روزی با بزرگترشدن برادرم و با محبتهای او رنج اذیتهای پدرم تسکین یابد. این را بارها از نگاهشان خواندهام اما او هم دارد شبیه پدرم میشود.
_آرام باش عزیزم!
_بانو! پدرم میگوید: «زن یعنی زهدان، زن یعنی آشپزخانه و لاغیر.» حتی سر سفره با ما غذا نمیخورد، سفرهی جداگانه دارد.
_با این اوصاف چه طور به تو اجازه داده است به مؤسسه بیایی؟
_مجبور شدم دروغ بگویم و به بهانهی رفتن به خیاطی با مادرم آمدم.
_مادرت؟ پس کجاست؟
_داخل خیاطی نشسته است به خاطر زانودردش نمیتواند زیاد راه برود.
_قبلاً که راحت مؤسسه میآمدی. یکباره چه شد؟
_چند روز پیش بعد از این که خانه را نظافت کرده بودم، هنوز زمین ننشسته بودم که برادرم با اسباببازیها و خوراکیهایش تمام پذیرایی را کثیف کرد. من هم کتکش زدم. پدرم هم بلند شد و مرا کتک زد. گفت: «از کی تا حالا زن روی مرد دست بلند میکند؟! از روزی که به آن مؤسسهی خرابشده میروی خطم را نمیخوانی. دیگر حق نداری بروی.» هرچه التماسش کردم اصلاً از حرفش برنگشت. پدرم، من و خواهرم را نمیبیند. فقط برادرم را دوست دارد.
_درست میشود عزیزم.
_بانو! وقتی خواهرم به دنیا آمد پدرم از شدت ناراحتی تا یک هفته خانه نیامد. خانهی مادربزرگم ماند.
_چرا؟
_سر مادرم داد میکشید و میگفت: «اجاقکور هم شدم. همین مانده بود سرم بیاید. زن میگیرم.» این آخرین جملهاش بود که در را محکم کوبید و رفت. وقتی هم برگشت حتی خواهرم را بغل نگرفت به یاد ندارم حتی یک بار من یا خواهرم را از سر محبت بوسیده باشد. بعد از آن کار مادرم شده بود پیش رمالها رفتن برای پسردار شدن و شب و روز گریه میکرد. بعدها که برادرم به دنیا آمد پدرم در تمام محله شیرینی پخش کرد. از خوشحالی سر از پا نمیشناخت. وقتی برادرم را بغل میگرفت چشمانش از خوشحالی برق میزد. همیشه حسرت این که این گونه من و خواهرم را دوست داشته باشد روی دلم ماند.
_بیا با این دستمال اشکهایت را پاک کن.
_ممنون. اصلاً به قول یکی از دوستهایم میخواهم فمینیست شوم. میخواهم حق تمام زنهای دنیا را از مردها بگیرم.
_میخواهی در کدام موج و یا نوع فمینیسم باشی؟
_وای بانو مگر فمینیسم هم انواع دارد؟
_بله. آن هم انواع مختلف. تو که میخواهی از امروز فمینیست باشی و مثل جودی مودی دنیا و خصوصاً زنها را نجات دهی میدانی فمینیسم یعنی چه؟
_بله. فمینیسم یعنی تنفر از مردها.
_ببین فمینیسم یعنی نهضت طرفداری از حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زنان که برتین اوکلر (بنیانگذار نخستین انجمن حق رأی زنان) این را برای نخستین بار در دههی ۱۸۸۰ میلادی در فرانسه وضع کرد. البته به خاطر مسائلی مانند گرایشهای متنوع فمینیستی و با اهداف متفاوت، نمیتوان به سادگی تعریف واحد و منسجمی از فمینیسم ارائه داد.
_از دوستم شنیده بودم که فمینیسم تاریخچهی نسبتاً طولانی دارد.
_بله. عمدهترین دلیل این تنوع و تکثر در فمینیسم و حتی اختلاف در فمینیسم هم همین داشتن تاریخچهی طولانی است. چون در این فاصلهی زمانی و مکانی، مکاتب فلسفی، اجتماعی، سیاسی متعدد و متنوعی مانند لیبرالیسم، مارکسیسم، سوسیالیسم، اگزیستانسیالیسم و پسامدرنیسم به وجود آمدند. البته فمینیسم لیبرال، فمینیسم مارکسیسم و فمینیسم رادیکال سه گرایش سنتی فمینیسم هستند که میتوان آنها را شاخههای اصلی نظریههای فمینیستی دانست.
_یعنی این سه گرایش فمینیستی جزء نخستین جنبشهای زنان هستند؟
_بله و در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفتند که میتوان این گرایشها را جزء نظریههای کلاسیک فمینیستها دانست.
_حرف اصلی فمینیستهای لیبرال چه بود؟
_فمینیستهای لیبرال معتقدند که زن موجودی انسانی است و همان حقوق طبیعی و سلبنشدنی مردان را دارد.
_یعنی تفاوتهای دو جنس زن و مرد را ذاتی نمیدانند؟
_بله. درست است.
_پس دلیل تفاوتهای دو جنس زن و مرد را در چه میدانند؟
_در جامعهپذیری و همگونسازی جنس و نقش.
_متوجه نمیشوم.
_یعنی جنس و نقششان را در اجتماع جامعهپذیر و همگون کنند.
_در یک جمله هدف لیبرالها چه بود؟
_گرفتن حقوق برابر برای زنان. آنها میخواستند که زنان حقوق شهروندی مساوی با مردان داشته باشند. در واقع فمینیستهای لیبرال علیه قوانین و سنتهایی مبارزه کردهاند که حق را به مردان میدهند و به زنان نمیدهند.
_وای بانو، چه خوب! من از این به بعد فمینیسم لیبرال هستم.
_عجله نکن. شاخههای بعدی هم هست.
_در واقع فمینیستهای لیبرال به دنبال به دست آوردن جایگاه زنان در اجتماع بودند و میخواستند موانعی را که در برابر مشارکت زنان در اجتماع وجود دارند از میان بردارند.
_دقیقاً این حرف دل من است بانو! من هم دوست دارم بدون مانع در جامعه به فعالیتهایم ادامه دهم.
_انشاءالله. ببین فمینیستهای لیبرال معتقدند که میتوان به بیشتر انسانها آموزش داد تا انتقادهای فمینیستی را از تبعیضهای اجتماعی درک کنند.
_فمینیستهای لیبرال برای رسیدن به اهدافشان راهکاری هم ارائه دادند؟
_بله البته. آنها برای رسیدن به برابری میان زن و مرد برنامههای عملی خود را بر سه محور قرار دادند: ۱_بسیج امکانات سیاسی و قانونی. البته منظور آنها سیاستها و قوانینی بود که در حال حاضر برای تغییر وضع در دسترسند. دومین مورد تأمین فرصتهای برابر اقتصادی است و سومین مورد اصلاح نهادهایی مانند خانواده، مدرسه و رسانههای همگانی.
_یعنی تمرکز لیبرالها بیشتر بر اصلاح جامعه است نه تعبیر انقلابی آن؟
_بله، درست است. در واقع آنها میخواهند با اصلاح نهادهای موجود امکان حضور مشارکت بیشتر زنان را در عرصهی عمومی فراهم کنند.
_فمینیستهای لیبرال نمونهی عملی هم داشتهاند؟
_بله. بتی فریدان که مشهورترین نمایندهی فمینیسم لیبرال است که جزء موج نخست جنبش زنان در آمریکا بود. در موج اول در لیبرالها تفاوتهای ایدئولوژیک در جنبش زنان مطرح نبود.
_یعنی تمام نگاهها به واژهی زن به یک شکل بود؟
_بله.
_اما بانو من معتقدم که اقتصاد حرف اول را میزند. ریشهی بسیاری از وابستگی زنان به مردان اقتصاد است. اگر زنان استقلال مالی داشته باشند این قدر از طرف مردها مورد ستم و تحقیر واقع نمیشوند.
_وای عزیزم! فمینیست مارکسیست شدی؟
_واقعاً؟
_بله. فمینیستهای مارکسیست هم همین نظر را داشتند و در واقع فمینیسم مارکسیستی حاصل تلاشهای زنانی است که مارکسیسم یا نظرات کارلمارکس را گسترش دادند.
_بله کارلمارکس فیلسوف و اقتصاددان مکتب سوسیالیسم. اسم کتاب «سرمایه»اش را از دوستم شنیدهام.
_البته فمینیسم مارکسیست نمیتواند در شکل اولیهی خود برای فرودستی زنان توضیح قابل قبولی ارائه دهد و میخواهند در نظریهی مارکسیستی نوآوریهایی انجام دهند.
_هدف فمینیستهای مارکسیست چه بود؟
_آنها میخواهند با کمک نظرات مارکسیستی راهی پیدا کنند و میان شیوههای تولید و موقعیتهای اجتماعی زنان رابطه برقرار کنند.
_متوجه نمیشوم.
_آنها عامل اصلی نابرابری میان زن و مرد را نظام سرمایهداری میدانند و معتقدند ستمی که بر زنان میشود به خاطر مالکیت خصوصی، تقسیم کار جنسیتی و نظام خانوادهی مردسالار است.
_میتوان گفت که دشمن اصلی فمینیستهای مارکسیست، نظام طبقاتی اقتصادی است؟
_بله. دقیقاً. آنها معتقدند که جنبش فمینیستی باید بر زنان کارگر متمرکز باشد و مبارزهی اصلی خود را مبارزهی طبقاتی بدانند. فمینیستهای مارکسیست برخلاف فمینیستهای لیبرال که به دنبال اصلاحات بودند بر انقلاب تأکید داشتند. در واقع فمینیستهای مارکسیست معتقدند از طریق انقلاب و تغییر ریشهای در اجتماع میتوان وضعیت زنان را تغییر داد.
_راهکاری هم داشتند؟
_بله. انقلاب کارگری را راه حل میدانستند و معتقد بودند از این طریق میتوان به رهایی زنان کمک کرد.
_یعنی آنها عامل رهاییبخش را کارگران میدانستند؟
_بله و خصوصاً زنان کارگر. فمینیستهای مارکسیستی ریشهی ستم جنسی را ستم طبقاتی میدانستند.
_مشهورترین فمینیستهای مارکسیست چه کسانی بودند؟
_در اوایل قرن بیستم الکساندرا کولونتای و در موج دوم جنبش فمینیستی میتوان از ایولین رید نام برد.
_از دوستم شنیده بودم که فمینیستها خواهان زندگی جدا از مردها هستند. این در کدام دسته از تقسیمبندیهای فمینیسم جای میگیرد؟
_فمینیسم رادیکال. رادیکالیستها معتقدند که هیچ حوزهای در جامعه نیست که مردان در آن مسلط نباشند و مردسالاری را نظامی جهانشمول میدانند که در آن زنان زیر سلطهی مردان قرار دارند و به همین دلیل آنها سیاست جداییطلبی را تبلیغ میکنند.
_چرا رادیکالیستها برای اصلاح جامعهی مردسالار تلاش نکردند؟
_چون آنها از اصلاح جامعهی مردسالار ناامید بودند و به سیاستهای اصلاحی فمینیستهای لیبرال اعتمادی نداشتند. مورد بعدی فمینیسم روانکاوانه است. اصلاح روانکاوی برگرفته از فروید میباشد.
__حرف اصلی فمینیستهای روانکاو چه بود؟
_آنها معتقد بودند آموزشهای دوران کودکی بر ناخودآگاه انسان اثر گذاشته و در بزرگسالی سر باز میکند.
_چند نفر از فمینیستهای روانکاو را نام میبرید؟
_از فمینیستهای روانکاو آمریکایی نانسی چادروف و کارول گیلیکان را میتوان در دههی ۱۹۶۰
نام برد و همچنین میتوان به ژاک لاکان اشاره کرد که از مفسران نظریات فروید است؛ اما بسیاری از مسائلی که به اعتقاد فروید جنبهی زیستی داشتهاند در نظرات لاکان به عنوان نظامی از نمادها شناخته میشود.
_نظریهی لاکان در این مورد چه بود که مورد نقد قرار گرفت؟
_لاکان به تأثیر از فروید، معتقد بود که فرهنگ مذکر است نه این که صرفاً تحت سلطهی مردان باشد… او میگفت که سخن گفتن از زنانگی فقط برحسب مردانگی ممکن است. در واقع لاکان مردانگی و زنانگی را نه به عنوان ویژگیهای بیولوژیکی بلکه به عنوان ساختارهای قابل دستیابی از طریق مفهوم ژوبیسانس برای هردو جنس معرفی میکند.
_خیلی پیچیده شد.
_بله عزیزم حتی روانکاوها هم هنوز روی مفهوم ژوبیسانس به توافق نهایی نرسیدند و هرکدام در تفسیر این نظریهی لاکان نظر خاصی دارند. لاکان ادعا میکند که زن وجود ندارد و چیزی بنام رابطهی جنسی نداریم.
_وای بانو. طبیعتاً فمینیستها این نظریه را نمیپذیرند.
_بله همین طور است. این مباحث در میان فمینیستها غوغایی به پا کرد. از گرایشهای روانکاوانه میتوان به اعضای مکتب «نوشتار تنانه» در دههی ۱۹۷۰ اشاره کرد که از اعضای آن میتوان لوسیایریگاری را نام برد که از شاگردان و منتقدان لاکان است.
_چه اسم جالبی بانو! نوشتارتنانه؟
_بله. مکتب نوشتارتنانه مکتبی است که میخواهد در مورد بدن زنان بنویسد و زنانه نوشتن را ترویج دهد. همان طور که از ترکیب نامش پیداست از تن (شخص) + آنه (پسوند) ساخته شده و آخرین گرایش فمینیستهای روانکاو مربوط به آنهایی است که به پسالاکانی شهرت دارند. پسالاکانها به برخی از ویژگیهایی که لاکان برای نظم نمادین قائل است تا جایی که تمدن و فرهنگ را مذکر میداند منتقد هستند که از اینها میتوان جولیا کریسنوا را نام برد.
_چه مکتب خوبی! میخواهم جز مکتب نوشتارتنانه باشم. این بهتر است.
_عجله نکن عزیزم.
_در مجادلات میان فمینیستهای رادیکال و مارکسیست نظریههای جدیدی شکل گرفته به نام فمینیسم سوسیالیستی که از نمونه آثار کلاسیک این جریان فکری میتوان مقالهی ازدواج ناموفق فمینیسم و مارکسیسم را نام برد.
_فمینیستهای سوسیالیستی، نظرات فمینیستهای مارکسیست را کاملاً قبول دارند؟
_خیر. آنها برخلاف فمینیستهای مارکسیست سرکوب جنسگرایانه را هم دارای اهمیت ثانوی نمیدانند.
_میتوان گفت که تحلیل فمینیستهای سوسیالیستی هم بر اساس نظام اقتصادی است؟
_بله، البته و تحلیل آنها بر پایهی دو نظام اقتصادی و نظام جنسیتی است.
_چکیدهی نگرش فمینیستهای سوسیالیستی چه بود؟
_آنها معتقدند که مردان در سلطه بر زنان منافع خاصی دارند و انواع صفبندیهای نهادی را برای تداوم این سلطهگری ایجاد میکنند. این موضع که «ثنویتگرا» نامیده میشود تحلیلی برای دو نظام اقتصادی و نظام جنسیتی ارائه میدهد.
_فمینیستهای سوسیالیست چه راهکاری را ارائه دادند؟
_آنها معتقدند که برای تغییر وضعیت موجود برای این که جامعه به برابری برسد باید مبارزهای همزمان با نظام مردسالاری سرمایهدار صورت پذیرد. از نظر فمینیستهای سوسیالیست محدودهی مبارزه فقط به کارخانهها محدود نمیشود بلکه آنها معتقدند که تمام حوزههای عمومی و خصوصی که زنان در آنها مورد تبعیض قرار دارند مکانی برای مبارزه است.
_یعنی شیوهی عمل فمینیستهای سوسیالیست چندجانبه است؟
_بله.
_بیشتر اوقاتی که دوستم را میدیدم مدام جملاتی از سیمون دوبووار میگفت او هم در این گرایش فمینیستی است؟
_خیر. سیمون دوبووار فمینیست اگزیستانسیالیست است. از نظر او زن، مردی ناقص است که موجودی تصادفی است. دوبووار بشریت را نر میدانست و معتقد بود که مرد، زن را نه فینفسه بلکه نسبت به خود تعریف میکند.
_یعنی از نظر دوبووار زن چیزی جز آن چه مرد دربارهاش تصمیم میگیرد نیست؟
_بله. دقیقاً. او در کتاب جنس دوم میگوید زن نسبت به مرد تعیین و متفاوت میشود، نه مرد نسبت به مرد. زن در برابر اصل، غیراصلی است و زن دیگری است.
_بانو این تا حدودی شبیه به دیالکتیک هگل است؟
_بله. او خود را مانند موجودی اساسی و اصل در مقابل دیگری قرار میدهد که فرعی و ابزاری است. هرکس میخواهد خودش سوژه باشد و دیگران ابژهی او باشند.
_در بحث دو جنس دوبووار، مرد یا زن کدام یک در مقام سوژه و ابژه قرار دارند؟
_در بحث دوبووار این مرد است که توانسته است با قدرت و موفقیت خود را در مقام سوژه و زن را در مقام ابژه قرار دهد.
_بانو! چه ظلم بزرگی است از ابتدای تاریخ، مرد فاعلِ شناسنده باشد و عقلِ اندیشنده. بیدلیل نیست که میگفتم باید فمینیست شوم. خیلی دردناک است. واقعاً از مردها متنفرم.
_صبر کن عزیزم. در بحث دوبووار، زن فقط چیزی است که شناسانده میشود آن هم توسط سوژه یا همان مرد و از خودش عقل اندیشندهای ندارد.
_ریشهی تفکرات دوبووار در تفکرات سارتر است؟
_بله. بحثی که سارتر در مورد تعارض میان دو بعد انسانی یعنی بعد «در خود» و بعد «برای خود» مطرح کرده بود به وسیلهی نویسندهی جنس دوم طوری به کار گرفته شد که بر اساس آن، مرد همان «برای خود» و زن «در خود» است. یکی حرکت میکند و مستقل است و دیگری صرفاً وجود دارد.
_پس تکلیف اصل آزادی در اگزیستانسیالیسم چه میشود؟
_با وجود چنین اصلی در اگزیستانسیالیسم تنها تعداد اندکی از انسانها این کار را انجام میدهند و بیشتر آنها به سادگی میخواهند همانی باشند که هستند، یعنی به دنبال چیزی میگردند که طبیعت از طریق خصلتها، اجتماع و عادتها به آنها داده است.
_اما بانو بر اساس اصل آزادی در اگزیستانسیالیسم، انسانها از موقعیتی که بر آنها تحمیل شده فرار میکنند. مایلند موجودیتشان را خودشان تعریف کنند و در کمال آزادی، آن هویتی باشند که با حرکتی خودساخته خواستار آنند. آنها نمیخواهند برده و یا حتی تابع وضعیتی باشند که طبیعت و اجتماع به آنها تحمیل کرده است. چه نامی میشود به این کار گذاشت؟
_فرار از آزادی. در واقع اگزیستانسیالیستها این خصوصیت را به فرار از آزادی یعنی عدم میل به انتخاب چگونه بودن تعبیر کردهاند و فمینیسم اگزیستانسیالیسم هم بر اساس همین نگرش، تمایل زنان به ماندن در شرایطی طبیعی و برآورده کردن خواستههایی مانند باروری، تحمل و شرایط اجتماعی نابرابر و… را گریز از آزادی میداند.
_فمینیستهای اگزیستانسیالیست راهکاری هم ارائه دادند؟
_بله. آنها معتقدند که زنان باید سعی کنند تا به سوژه تبدیل شوند و آزادی خود را به شیوهی خاص و منحصر به فردی به دست آورند،
_در کتابخانه روی مجلهای که مختص به زنان بود کاملاً اتفاقی کلمهی سافراجت را دیدم فرصت نشد آن را بخوانم به چه معنی است؟
_سافراجت به معنی حق رأی زنان است. اصطلاحی بود که به اعضای جنبش زنان در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم گفته میشد. البته سافراجت عنوان فیلی هم هست به کارگردانی سارا گاورن که در آن باز هم به بررسی تلاش زنان برای گرفتن حق رأی پرداخته شده است.
_چه جالب!
_فیلم سافراجت، فیلم زندگی و فعالیت زن کارگر جوان متأهلی است که به این جنبش میپیوندد. کارگر یک رختشورخانه که دهها زن در آن با بدترین شرایط ممکن کار میکنند. در این کارگاهها دختران جوان مورد تجاوز صاحبکاران قرار میگیرند فیلم با همهمهی ماشین رختشوری شروع میشود و صحنهی پایانی این فیلم اختصاص دارد به تشیع جنازهی باشکوه یکی از زنان سافراجت به نام امیلی داوسون که او میخواهد در مسابقهی اسبدوانی که جورج پنجم پادشاه انگلیسی در آن شرکت دارد، پرچم حق رأی زنان را برافرازد. ولی دقیقاً هنگام انجام این کار با اسبی برخورد میکند و کشته میشود. همین موجب بازتاب گستردهای در سطح جهان شد و بعد از پیروزی انقلاب اکتبر روسیه دولت انگلیس حق رأی همگانی زنان را در سال ۱۹۲۸ به طور قطعی به رسمیت شناخت.
_واقعاً عالی بود.
_در واقع سافراجتها را میتوان در موج اول فمینیست قرار داد. نهضتهای حقطلبانهی زنان تا سال ۱۹۶۰ جزء موج اول هستند. در واقع موج اول فمینیستی با روشنگرهای مری و استونکرافت در سال ۱۷۹۲ در انگلستان آغاز شد که تا اواخر جنگ جهانی اول ادامه داشت.
_دستآورد موج اول فمینیستها چه بود؟
_دستیابی به حق رأی بود که به وسیلهی فعالانی مانند املین پنکهرست رهبری میشد.
_ موج اولیها به جز حق رأی چه دستآورد دیگری برای زنان داشتند؟
_حق مالکیت و حق طلاق هم از دیگر خواستههای موج اول فمینیستها بود. در واقع نخستین آثار زنان در این موج از نقش محدود زنان انتقاد میکنند بدون این که به وضعیت نامساعد آنها اشاره داشته باشند و یا مردان را به خاطر وضعیت نامساعد زنان سرزنش کنند. البته زنان انگلیسی و آلمانی در پایان جنگ جهانی اول به حق رأی دست یافتند اما در فرانسه و ایتالیا، زنان تا پایان جنگ جهانی دوم حق رأی نداشتند.
_سیمون دوبووار در کدام موج فعالیت کرد؟
_سیمون دوبووار و ویرجینیا ولف از فعالان موج دوم بودند. موج دوم با جنگ جهانی دوم آغاز شد و زنها به علت مشکلات جنگ، وارد بازار کار و اقتصاد شدند. موج سومیها نویسندگانی مانند دوبووار را به خاطر نادیده گرفتن ساختارهای ژرف زبان و ناخودآگاه انسان که به باور موج سوم، مانع آزادی زنان است، نقد کردهاند. در واقع این نویسندگان تأکید بیشتری بر زنانگی و ویژگی بدن زنان دارند و معتقدند که نویسندگان موج دوم، همچنان مردان را مدل زنان قرار دادهاند. در واقع موج سوم فمینیسم از تنوع و تغییر در قشرهای زنان و گرفتاریهای آنها دفاع میکرد و معتقد بود که زنان از رنگها، ملیتها، ادیان و پیشینههای فرهنگی متفاوت میآیند. البته موج سوم و چهارم فمینیسم کاملاً تحت تأثیر جریان پستمدرن شکل گرفتند که حتی پیامدهای افراطی_انحطاطی مانند همجنسگرایی را به دنبال داشتند.
_نگرش فمینیستهای پستمدرن به زنان چگونه بود؟
_فمینیستهای پستمدرن به تفاوت میان زنان معتقد هستند نه تفاوت میان زن و مرد. در واقع پستمدرنیستها بر نسبیگرایی تأکید میکنند. آنها بیشتر به تفاوت نگرشها به واژهی زن اهمیت میدهند تا تفاوت میان زن و مرد که این نگرش آنها ریشه در تفکر پستمدرنیته و نسبیگرایی دارد.
_بانو! حرف اصلی همهی فمینیستها یکی است. همهی آنها میخواهند از حقوق زنات دفاع کنند. درست است؟
_بله. همهی فمینیستها به اصل موضوع که احقاق حقوق زنان است معتقدند.
_پس علت تفاوت نگرشهایشان در چه چیزی است؟
_آنها در مورد این ستمدیدگی و روشهای مبارزه با آن اختلاف دارند و همین مسئله باعث شده اکه فمینیسم با پسوندهای متفاوت به وجود آید. در واقع جوهرهی فمینیسم آن است که نباید حقوق، مزیتها، مقام و وظایف از روی جنسیت مشخص شوند.
جنس سوم و جنبش پسافمینیسم آن:
_از آن جا که مکتب ادبی_فلسفی اصالت کلمه توأمان مکتب نقد ادبی_فلسفی هم هست و بر دیگر جریانات ادبی_فلسفی نقد میزند طبیعتاً بر موجهای فمینیستی هم نقد دارد.
_راهکاری هم ارائه میدهد؟
_بله. مکتب ادبی_فلسفی اصالت کلمه با ارائهی دکترین جنس سوم همهی نگاههای تعصبآمیز ماکیستی و فمینیستی را نقد میزند.
_جنس سوم؟
_جنس سوم نتیجهی همافزایی فرازن و فرامرد است. در واقع جنس سومگرایان معتقدند که مرد و زن با احترام به جنسیتشان، از جنسیتهای تعریفشدهی زیستی_اجتماعیشان فراروی میکنند تا به انسانیت متعالی و جنس سوم خود برسند. در واقع جنسیت برای فرازن و فرامرد یک مؤلفهی ثانویه است.
_پس مؤلفهی نخستین چه میشود؟
_نخستین مؤلفه، جنس سوم یا انسانیت انسانهاست؛ یعنی مرد و زن بودن افراد در اولویتهای بعدی قرار دارند و انسانیت آنها بر جنسیتشان برتری دارد. همانگونه که زن و مرد از نظر فیزیکی و جنسی نیازمند و مکمل یکدیگر هستند از نظر ماهیتی، فکری و اجتماعی هم باید مکمل یکدیگر باشند. در واقع جنس سوم نظریهای است در همهی علوم چه فلسفه، چه ادبیات و… و معتقد است که باید به جنگ جنسیتها پایان داد.
_اما طبیعتاً همهی چیزهای متضاد مانند زن، مرد، مطلق، نسبی، شعر و داستان و… با هم تفاوتهایی دارند جنس سوم این تفاوتها را چگونه میبیند؟
_بر اساس نگرش جنس سوم این تفاوتها در روبنا هستند و ریشهای و زیربنایی نیستند.
_جنس سوم دستآوردهای جنبشهای فمینیستی را رد میکند؟
_خیر. جنسسومگرایان مکتب اصالتکلمه نه تنها دستآوردهای انسانی جنبشهای فمینیستی مانند حق رأی، حضور فعال در اجتماع و… را رد نمیکند بلکه تأیید هم میکند اما با افراط و تفریطهای آنها خصوصاً در موجهای سوم و چهارم مخالف است؛ زیرا جنس سومگرایان معتقدند جنبشهای فمینیستی به جای آن که وسیلههایی برای دفاع از انسانیت زنها در برابر ماکیستها باشند، خود به واسطههایی تبدیل شدهاند.
_بانو! یعنی در نگرش فمنیستها، انسانیت زنها نادیده گرفته شده است یعنی همان ماهیت اولیهی آنها؟
_بله، دقیقاً و همینطور در تئوریهای ماکیستی_ مردمحوری هم ماهیت اولیهی آنها نادیده گرفته شده.
_جنس سوم چه نقد دیگری بر فمینیسم دارد؟
_بزرگترین خطای فمینیستها این است که آنها زنان را فقط به عنوان یک زن و مردها را فقط به عنوان یک مرد مینگرند. از زن به عنوان یک زن حمایت میکنند که میخواهد حقوقش را از مرد بگیرد. برای انجام این کار مرد را معیار قرار میدهند؛ و زن را نسبت به مرد میسنجند. در واقع فمینیستها انسانیت زنها را نادیده گرفتهاند.
_خیلی عالی است. چه نقد جالبی! تا حالا فکر میکردم فمینیسم راه خوبی برای انتقام گرفتن از مردهاست اما اشتباه میکردم. میخواهم یک بانوی جنس سومگرای پسافمینیسم بشوم. این از تمام نگرشهای قبلی بهتر است. یعنی فمینیسم و جریانهای فمینیستی وسیلههایی بودند که تبدیل به واسطه شدهاند؟
_بله عزیزم. پسافمینیست کلمهگرا معتقد است که فرازن فقط نیمی از قابلیتهای انسانی را داراست و فرامرد هم نیمی دیگر را و این دو نیمههای مکمل یکدیگر هستند.
_اما از ابتدای تاریخ، مرد همیشه به زن به عنوان وسیلهی لذت و ادامهی نسل نگاه کرده است و زن هم آن را پذیرفته. به نظر من بانو باید زنان این را نمیپذیرفتند.
_ببین. از ابتدای تاریخ تا کنون، زن به مرد به عنوان تکیهگاه خود و وسیلهی آسایش و باروری، نگاه کرده که این نگاهها باعث ایجاد یک دورهی طولانی جنسیتگرایی شده است که میتوان آن را نوعی ماهیت کاذب دانست. به عقیدهی ما، زن بودن و مرد بودن انسانها به محض تولد توسط اندیشهی تاریخی جامعه و سنت به آنان تحمیل میشود.
_ یعنی زن و مرد به خاطر وظایف زن و مرد بودنشان تربیت میشوند؟
_بله؛ که این نوعی ماهیت کاذب است. البته دو عصر جنس سومگرایی وجود دارد؛ که در نخستین دورهی آن، کلمات به قدرت ایدئولوژی امروزی دست نیافته بودند یعنی هنوز اندیشههای مختلف شکل نگرفته بودند.
_این جنس سومگرایی چه تفاوتی با جنس سومگرایی پسافمنیسم دارد؟
_این جنس سومگرایی کاملاً ناآگاهانه و ابتدایی بوده است.اما جنسسومگرایی پسافمینیسم کاملاً آگاهانه است. در واقع بعد از دورهی جنس سومگرایی ابتدایی، به تدریج ذهن انسانها توسط انواع نگرشها اشغال شد و ماهیتهای گوناگون در زبان کلمهمحور به وجود آمدند،
_قبل از ارائهی دکترین جنس سوم نگرشهای انسانمدارانهی دیگری هم وجود داشتند؟
_بله اما چون آنها دارای یک پارادایم فکری سامان یافته نبودند جناب استاد آرش آذرپیک- بنیانگذار مکتب اصالت کلمه- آنها را جنبشهای لیتفمینیستی و لیتماکیستی نامیدهاند.
_چرا این نام را بر آنها نهادهاند؟
_چون بیشتر بر اساس اعتراض به رویکردهای افراطی_ انحطاطی جنبشهای فمینیستی و ماکیستی شکل گرفتهاند. جنبشهای فمینیستی و ماکیستی با تمرکز بر جوهر میخواهند برای خود ماهیتهای کاذب داشته باشند؛ اما جنس سوم با نگاهی فراجنسیتی، تمرکز بر جوهر را خلاف وجودگرایی انسان میدانند.
جنس سوم در ادبیات:
_در ادبیات برای رسیدن به حقیقت کلمه و جنس سوم، از طریقتهای فراشعر و فراداستان به سمت جنسسوم کلمه فراروی میکنیم.
_فراشعر و فراداستان؟ چه نامهای جالبی!
_ببین. ما در مکتب اصالتکلمه دو ژانر داریم یعنی فراشعر و فراداستان. فراشعر نقطهی آغازش شعر است که از جنسیت شعر و شریعتهای ادبی مانند شعر سپید، شعر نیمایی، غزل و… به سمت دنیای کلمه و کلمهمحوری فراروی میکند. فراشعر و فراداستان کلمهمحورند و هر چه کلمهمحورتر باشند دیگر تفاوت فراشعر و فراداستان از یکدیگر مشخص نیست و هر چه این تفاوت مشخص نباشد بهتر است و متن کلمهمحورتر میشود.
_فراشعر و فراداستان در دیدگاه اصالت کلمه معادل فرازن و فرامردند؟
_بله.
_جنس سوم به نوشتار زنانه و مردانه معتقد است؟
_جنس نوشتار در آغاز نوشتن ممکن است مردانه یا زنانه باشد اما هدف زنانگی یا مردانگی آن نیست و میتوان از آنها فراروی کرد. در واقع در نوشتار جنس سوم، ابعاد زنانگی یا مردانگی تحقیر نشده و یکی بر دیگری برتری داده نمیشود.
_یعنی در دیدگاه اصالت کلمه وجود ادبیات فمینیسمی و ادبیات مردسالارانه رد نمیشود؟
_نه. به هیچ وجه؛ اما هدف ما ادبیات فمینیسمی محض یا ماکیستی محض نیست.
_پس هدف اصلی در چه چیزی است؟
_هدف اصلی در فراروی از ادبیات فمینیستی و ماکیستی است.
_لیتفمینیستها هم میخواستند به نظرات خود در ادبیات جامهی عمل بپوشانند؟
_تا حدودی. ادبیات لیتفمینیستی، ادبیاتی است که از تکبعدگرایی افراطی _تفریطی ادبیات فمینیستی سرخورده شده است و آن را پس میزند اما چون مقصود ندارد درون همان فضاها سرگردان میماند.
_ادبیات لیتفمینیستی نمونهی عملی هم داشته است؟
_بله. شاید بشود برخی از غزلهای نوین بانو سیمین بهبهانی را نقطهی آغاز این جنبش دانست.
_از نمونه آثار عملی ادبیات پسافمینیستی نام میبرید؟
_بله، مانند برخی آثار کتابهای «جنسسوم»، «بوطیقای عریان»، «فرازن»، «سایهی عاشقانهی زرتشت» که جزء نخستین تجربهها برای رسیدن به ادبیات پسافمینیستی هستند.
جنس سوم در فلسفه:
_امروز که همه از جنگ بیسرانجام جنسیتها از تمام جنبههای آن خسته شدهاند تنها راه نجات در جنس سوم در هستی است و تنها راه رهایی نه در هم آمیختن یا شکستن، بلکه فراروی آگاهانه از چارچوبهای آنهاست. البته این کار هرکسی نیست و تنها برخی از انسانها میتوانند آن را انجام دهند که در صورت محقق شدن، مصداق این شعر است: «چون که صد آید نود هم پیش ماست» و جریانات فمینیسم و ماکیسم دیگر دلیلی برای ادامهی حضور ندارند.
_این که جنسسومِ فرازن و فرامرد انسانیت میشود و جنس سومِ فراشعر و فراداستان دنیای کلمه است اما جنس سوم در دیگر ابعاد را متوجه نمیشوم.
_جنس سومِ نگرش مطلق و نسبی، حقیقت عمیق است و جنسسومِ نوشتار کوششی و جوششی مراقبهی شناور در متن است. از آغاز تا امروز فلسفه تحت سییطرهی دو نگرش مطلقگرایی و نسبیگرایی بوده است در حالی که آنها دو شاخهی افراطی- انحطاطی از ابعاد ثابت و متغیرِ حقیقت عمیق هستند.
_مراقبهی شناور در متن یعنی چه؟
_در مراقبهی شناور در متن، متن تحت تسلط مطلق خودآگاه محض و یا ناخودآگاه محض قرار ندارد. نوشتار کوششی تحت سلطهی خودآگاه و نوشتار جوششی تحت سلطهی ناخودآگاه است. در واقع مراقبهی شناور در متن یعنی رعایت تعادل میان خودآگاه و ناخودآگاه در حین نگارش متن.
_به نظرم جنس سوم از همهی جریانات فمینیستی بهتر است و من از امروز یک بانوی پسافمینیستِ کلمهگرا هستم.
_خوشحالم که راه درست را انتخاب کردی. چکیدهی مطالب را روی تابلوی وایتبرد مینویسم:
«فمینیسم____نهضت طرفداری از حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زنان___برتین اوکلر (بنیانگذار نخستین انجمن حق رأی زنان)___این را برای نخستین بار در دههی۱۸۸۰ میلادی در فرانسه وضع کرد.|
|
علت پیدایش گرایشهای فمینیسم___همراه شدن فمینیسم با مکاتب فلسفی، اجتماعی، سیاسی و…___نخستین جنبشهای فمینیسم:
فمینیسم لیبرال ۱
فمینیسم مارکسیسم ۲
فمینیسم رادیکال ۳
فمینیسم لیبرالیستی ___گرفتن حقوق برابر برای زنان، به دست آوردن جایگاه زنان در اجتماع
|
|
تمرکز بر اصلاح جامعه نه تغییر انقلابی آن___ذاتی ندانستن تفاوتهای زن و مرد___دانستن تفاوتهای دو جنس زن و مرد ___در جامعهپذیری و همگونسازی جنس و نقش
|
|
عدم تفاوتهای ایدئولوژیک به واژهی زن (یکسان بودن نگرشها به واژهی زن)___مشهورترین نمایندهی فمینیسم لیبرالیستی، بتی فریدان ___جزء موج نخست جنبش زنان در آمریکا
|
|
راهکار فمینیسم لیبرالیستی___بسیج امکانات سیاسی و قانونی___ سیاستها و قوانینی که در حال حاضر برای تغییر وضع در دسترسند.
|
تأمین فرصتهای برابر اقتصادی
|
اصلاح نهادهایی مانند خانواده، مدرسه، رسانههای همگانی
فمینیسم مارکسیستی___ نظرات مارکسیسم یا نظرات کارلمارکس را گسترش دادند ___کارل مارکس فیلسوف و اقتصاددان مکتب سوسیالیسم
|
عدم توانایی ارائهی توضیح قابل قبول برای فرودستی زنان در شکل اولیهی خود ___انجام نوآوری در نظریهی مارکس
|
هدف فمینیستهای مارکسیستی ___ برقراری ارتباط میان شیوههای تولید و موقعیت اجتماعی زنان با کمک نظرات مارکسیستی
|
نظام سرمایهداری را عامل اصلی نابرابری میان زن و مرد میدانند.___مالکیت خصوصی، تقسیم کار جنسیتی و نظام خانوادهی مردسالار را از عاملان ستم بر زنان میدانند.
|
دشمن اصلی فمینیستهای مارکسیست ___ نظام طبقاتی اقتصادی است.|
راهکار فمینیسم مارکسیستی___ تمرکز بر زنان کارگر و انقلاب کارگری، مبارزهی طبقاتی ___تأکید بر انقلاب به جای اصلاحات
|
مشهورترین فمینیستهای مارکسیست ___الکساندرا کولونتای و ایولین رید
فمینیسم رادیکالیستی___جهانشمول بودن نظام مردسالاری ___هیچ حوزهای نیست که مردان در آن مسلط نباشند.
|
تبلیغ سیاست جداییطلبی از مردان___عدم امید به اصلاح جامعهی مردسالار
فمینیسم روانکاوانه___ اصطلاح روانکاوی برگرفته از فروید است.
|
تأثیر آموزشهای دوران کودکی بر ناخودآگاه انسان و سر باز کردن آن در بزرگسالی
|
از فمینیستهای روانکاو نانسی چادروف و کارول گیلیکان و ژاک لاکان (از مفسران نظریات فروید)
|
مسائلی که از نظر فروید جنبهی زیستی داشتهاند در نظریات لاکان به عنوان نظامی از نمادها شناخته میشود.
لاکان___ به تأثیر از فروید ___فرهنگ را مذکر میدانست ___سخنگفتن از زنانگی فقط بر حسب مردانگی ممکن است.
|
مردانگی و زنانگی را نه به عنوان ویژگیهای بیولوژیکی بلکه به عنوان ساختارهای قابل دستیابی از
طریق مفهوم ژوبیسانس برای هر دو جنس معرفی میکند.
|
لاکان ___زن وجود ندارد ___رابطهی جنسی هم نداریم ___از گرایشهای روانکاوانه ___ اعضای مکتب نوشتارتنانه
|
از اعضای آن ___ لوسی ایریگاری (از شاگردان و منتقدان لاکان)
مکتب نوشتارتنانه___ تن (شخص) + آنه (پسوند) ___دربارهی بدن زنان ___زنانه نوشتن
|
آخرین گرایش فمینیستهای روانکاو ___پسالاکانیها___انتقاد از نظرات لاکان مانند این که لاکان تمدن و فرهنگ را مذکر میداند ___از فمینیستهای پسالاکانی ___ جولیا کریستوا
فمینیسم سوسیالیستی___حاصل مجادلات میان فمینیستهای رادیکال و فمینیستهای مارکسیست ___از نمونه آثار کلاسیک این جریان ___مقالهی ازدواج ناموفق فمینیسم و مارکسیسم ___اثر هایدی هارتمن
|
فمینیستهای سوسیالیستی___ کاملاً نظرات فمینیستهای مارکسیست را قبول ندارند ___سرکوب جنسگرایانه را دارای اهمیت ثانویه نمیدانند.
|
حرف اصلی فمینیسم سوسیالیست ___ مردان در سلطه بر زنان منافع خاصی دارند ___ایجاد انواع صفبندیها برای تداوم این سلطهگری ___ثنویتگرایی___ارائهی تحلیلی برای دو نظام اقتصادی و نظام جنسیتی
راهکار فمینیستهای سوسیالیست___ برای رسیدن به برابری باید مبارزهای همزمان با نظام مردسالاری سرمایهداری صورت بگیرد___تمام حوزههای عمومی و خصوصی که زنان در آنها مورد تبعیض قرار دارند مکانی برای مبارزه است.
فمینیسم اگزیستانسیالیستی___سیمون دوبووار در کتاب جنس دوم ___زن، مردی ناقص است که موجودی تصادفی است___مرد، زن را نه فینفسه بلکه نسبت به خود تعریف میکند.___زن چیزی جز آن چه مرد دربارهاش تصمیم میگیرد نیست.
|
زن نسبت به مرد تعیین و متفاوت میشود نه مرد نسبت به مرد___زن در برابر اصل، غیراصلی است ___زن دیگری است.
|
بر اساس بحث تعارض میان دو بعد انسانی سارتر یعنی بعد «در خود» و بعد «برای خود» دوبووار مرد را «برای خود» و زن را «در خود» تعریف میکند.
|
فرار از آزادی___بر اساس اصل آزادی در اگزیستانسیالیسم، انسانها در موقعیتی که بر آنها تحمیل شده باقی میمانند و برای به دست آوردن آزادی فردی خود تلاشی نمیکنند__تسلیم چیزی هستند که طبیعت و اجتماع به آنها تحمیل کرده است.
|
فمینیست اگزیستانسیالیست ___تمایل زنان به ماندن در شرایط تحمیلی به آنها و برآورده کردن خواستههای باروری و… را فرار از آزادی میداند.
|
راهکار فمینیسم اگزیستانسیالیستی___زنان باید سعی کنند تا به سوژه تبدیل شوند و آزادی خود را به دست آورند.
سافراجتها___سافراجت به معنی حق رأی زنان است ___اصطلاحی که در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم به اعضای جنبش زنان گفته میشد.
|
عنوان فیلمی به کارگردانی سارا گاورن
موج اول فمینیسم___نهضت زنان تا سال ۱۹۶۰
جزء موج اول هستند ___تا اوایل جنگ جهانی اول ادامه داشت ___در انگلستان ___استون کرافت
|
دستآورد موج اول فمینیسم___دستیابی به حق رأی __حق مالکیت___حق طلاق
|
موج دوم فمینیسم___با جنگ جهانی دوم آغاز شد ___زنان به علت مشکلات جنگ وارد بازار کار و اقتصاد شدند___از فعالان موج دوم سیمون دوبووار، ویرجینیا ولف
|
موج سوم و چهارم فمینیسم ___کاملاً تحت تأثیر جریانهای پستمدرن شکل گرفتند ___پیامدهای افراطی مانند همجنسگرایی را به دنبال داشتند.
|
فمینیسم پستمدرنیسم___به تفاوت میان زنان، نه تفاوت میان زن و مرد معتقد بودند __که این نوع نگرش ریشه در تفکر پستمدرنیته و نسبیگرایی دارد.
حرف اصلی همهی فمینیستها___دفاع از حقوق زنان
|
علت تفاوت در نگرشهای فمینیستی__اختلاف در روشهای مبارزه بود که باعث شد فمینیسم با پسوندهای متفاوت به وجود آید.
جوهرهی فمینیسم___ نباید حقوق، مزیتها، مقام و وظایف از روی جنسیت مشخص شوند.
جنس سوم و جنبش پسافمینیستی آن___ مکتب ادبی_فلسفی اصالت کلمه که مکتب نقد ادبی_فلسفی هم هست دیگر جریانات فمینیسم را نقد میزند.
|
هدف___پایان دادن به جنگ جنسیتها
|
جنس سوم___نظریهای است در همهی علوم چه فلسفه، چه ادبیات و… ___تفاوت میان چیزهای متضاد در روبناست ریشهای و در زیربنا نیست.
|
جنس سوم___نتیجهی همافزایی فرازن و فرامرد است.
|
جنس سومگرایان___معتقدند که مرد و زن با احترام به جنسیتشان ___از جنسیتهای تعریف شدهی زیستی_اجتماعیشان فراروی میکنند تا به انسانیت متعالی و جنس سوم خود برسند.
|
برای فرازن و فرامرد ___جنسیت یک مؤلفهی ثانویه است___نخستین مؤلفه، انسانیتِ انسانهاست.
|
جنس سوم___انسانیت انسانها بر جنسیتشان برتری دارد___نیاز زن و مرد هم از نظر فیزیکی، جنسی و هم از نظر ماهیتی، فکری و اجتماعی مکمل یکدیگرند.
نقد جنس سوم بر جریانات فمینیستی و ماکیستی
|
|
جنس سومگرایان مکتباصالتکلمه___دستآوردهای انسانی فمینیستها مانند حق رأی و حضور فعال در اجتماع را تأیید میکنند.
|
جنسسومگرایان معتقدند ___جنبشهای فمینیستی به جای آنکه وسیلههایی برای دفاع از انسانیت زنها در برابر ماکیستها باشند، به واسطه تبدیل شدهاند.
|
در نگرش فمینیستها___انسانیت زنها نادیده گرفته شده است__یعنی همان ماهیت اولیهی آنها
|
و همچنین در تئوریهای ماکیستی _مردمحوری_ هم انسانیت که ماهیت اولیهی آنهاست نادیده گرفته شده است.
|
|
بزرگترین خطای فمینیستها___آنها به زنان فقط به عنوان یک زن و به مردها فقط به عنوان یک مرد نگاه میکنند.
|
از زن به عنوان یک زن حمایت میکنند __که میخواهد حقوقش را از مرد بگیرد ___و برای این کار مرد را معیار قرار میدهد.|
زن را نسبت به مرد میسنجد.
مکتب اصالت کلمه به دو عصر جنس سومگرایی معتقد است ___نخستین عصر، عصر ابتدایی و کاملاً ناآگاهانه است___هنوز اندیشههای مختلف شکل نگرفته بودند.
|
دومین عصر، عصر جنسسومگراییِ مکتب اصالتکلمهاست___کاملاً آگاهانه است.
ماهیتهای کاذب___زن و مرد به خاطر وظایف زن و مرد بودنشان تربیت میشوند.
لیتفمینیستی و لیتماکیستی___دارای یک پارادایم فکری سامانیافته نیستند___برای اعتراض به رویکردهای افراطی_انحطاطی جنبشهای فمینیستی و ماکیستی شکل گرفتهاند.
جنس سومگرایان___معتقدند جنبشهای فمینیستی و ماکیستی با تمرکز بر جوهر___میخواهند برای خود ماهیتهای کاذب داشته باشند.
|
جنسسوم با نگاهی فراجنسیتی، تمرکز بر جوهر را خلاف وجودگرایی انسان میدانند.
جنسسوم در ادبیات___برای رسیدن به حقیقت کلمه از طریقتهای فراشعر و فراداستان به سمت جنسسوم کلمه فراروی میکنیم.
فراشعر و فراداستان___نام دو ژانر در اصالت کلمه است.
|
فراشعر___نقطهی آغاز آن شعر است___که از جنسیت شعر و شریعتهای ادبی مانند سپید، نیمایی، غزل به سمت دنیای کلمه و کلمهمحوری فراروی میکند.
فراداستان____نقطهی آغاز آن داستان است___ و از جنسیت ادبی داستان و شریعتهای ادبی به سمت دنیای کلمه و کلمهمحوری فراروی میکند.
|
فراشعر و فراداستان کلمهمحورند.
|
هدف اصلی___فراروی از ادبیات فمینیستی و ادبیات ماکیستی
|
در نوشتار جنسسوم___در آغاز نوشتن ممکن است نوشتار زنانه یا مردانه باشد __اما هدف زنانگی یا مردانگی آن نیست.
|
در نوشتار جنسسوم___ابعاد زنانگی یا مردانگی تحقیر نشده___یکی بر دیگری برتری داده نمیشود.
ادبیات لیتفمینیستی___از تکبعدگرایی افراطی_تفریطی ادبیات فمینیستی سرخورده شده است___و آن را پس میزند ___درون همان فضاها سرگردان است.
|
نمونه آثار ادبیات لیتفمینیستی___برخی از غزلهای بانو سیمین بهبهانی
|
از نمونه آثار ادبیات پسافمینیستی___برخی آثار کتابهای جنسسوم، بوطیقای عریان، فرازن، سایهی عاشقانهی زرتشت
جنسسوم در فلسفه
|
|
همه از جنگ بیسرانجام جنسیتها خسته شدهاند.
|
تنها راه نجات __در جنس سوم در هستی است___نه در هم آمیختن یا شکستن___فراروی آگاهانه از چارچوبهای آنها
جنسسومِ فرازن و فرامرد___دنیای کلمه
|
جنس سومِ فراشعر و فراداستان___دنیای کلمه
|
جنسسومِ نگرشهای مطلق و نسبی__حقیقت عمیق
|
جنسسومِ نوشتار کوششی و جوششی___مراقبهی شناور در متن
|
مراقبهی شناور در متن___رعایت تعادل میان خودآگاه و ناخودآگاه در حین نگارش در متن»