سبک «واژانه» در مکتب ادبی اصالت کلمه و«آشنایی زدایی از دستور زبان» به قلم جناب آقای زرتشت محمدی در روزنامه ی ایران شماره ی ۵۹۹۹، چهارشنبه ۲۱ امرداد ۱۳۹۴ و در پایگاه های اینترنتی:
مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی وستا نیوز نیوهاب مگیران
جناب آقای آرش آذرپیک – بنیانگذار مکتب ادبی اصالت کلمه– در سال ۱۳۷۷ با خود میاندیشید: «آیا کلمه بدون ساختار دستور زبان میتواند مفهوم و ادبیت ارائه دهد؟» تا آن زمان همهی آثار ادبی در ساختار دستور زبان خلق میشدند و حتا شیوه ی فورگراندینگ در دیدگاه فرمالیستها نیز با حفظ ساختار کلی دستور زبان آن را میشکست. آقای آذرپیک شروع به نوشتن یک اثر به منظور آزمایش آفرینندگی کلمه فراتر از دستور زبان پرداخت و با خلق اثر:
«آفتاب
باران
برکه
دو قو
□
آفتاب
آفتاب
برهوت
دو فسیل»
که در سال ۱۳۷۷ چاپ شد و مورد توجه اهالی ادبیات قرارگرفت، ژانر واژانه آفرینش یافت. در آن زمان یک نوع تفکر مینیمالیستی یعنی ایجاز و «کم هم زیاد است» در ذهن و زبان جناب آرش آذرپیک بود که منجر به خلق ژانر غزل مینیمال در شعر کلاسیک و ژانر واژانه در ادبیات آزاد شد.
یک واژانهی ناب ادبی، حاصل مراقبهی شناور است یعنی با فراروی از خودآگاه و ناخودآگاه شکل میگیرد.
در واژانه دو نوع آشناییزدایی اتفاق میافتد: ساختارشکنی از لحاظ محتوای درونی و ساختارشکنی از لحاظ فرم بیرونی.
واژانه به لحاظ ساختار بیرونی دستور زبان را بر میدارد. از این نظر واژانه برونرفت کلمه از بحران استبدادی دستور زبان است (چه روابط جانشینی– همنشینی فردینان دوسوسور و چه مکتب گشتاری-زایشی نوام چامسکی با روابط زیرساختی-روساختی) یعنی کلمه، پیشاپیش نه فاعل است، نه مفعول است، نه فعل، نه حرف اضافه، نه قید و متمم و… و هرآن چه در متن میآید حتی یک نقطه یا علامت کلمه میباشد.
واژانه، آشناییزدایی از محتوای درونی:
هدف واژانه در ساختارشکنی از لحاظ محتوای درونی، آشناییزدایی از شعر و قالبهای شعری و داستان و قالبهای داستانی است که از این لحاظ این ژانر میتواند هایکو، طرح، شعرحرکت، شعرحجم، شطحیات و حتی رباعی و داستان کوتاه و داستان مینیمال و… را شامل شود.
در ساختار دستور زبانی، کلمه در قالب «نقش» قرار گرفته و در آن نقش محدود میشود مانند فعل ماضی استمراری، فعل ثلاثی مزید، گذشتهی کامل استمراری. حال آن که در واژانه کلمه آزاد بوده و در هیچ نقشی محدود نیست. به عبارتی کلمه در تجرد کامل است و تنها از طریق ارتباط معنوی ارگانیک و معانی مکشوف و نامکشوف خویش متن را که کل فراتر از همافزایی واژگان میباشد خلق میکند و در این جا کلمه به معنای واقعی کلمه است.
واژانه، آشناییزدایی از دستور زبان:
آقای آرش آذرپیک بیان میکنند که واژانه به دو طریق خلق میشود:
شیوه ی فرا دستوری و شیوه ی غیر دستوری. در ریختمان فرادستوری، کلمه بدون توجه به تعاریف دستوری در هر زبانی در متن حضور مییابد اما پس از خوانش بنا بر پیشفرضهای ذهنِ دستورزدهی انسان میتواند برخی از نگاهها و عناوین دستوری را به خود بگیرد، هر چند به هیچ وجه مانند حرکت واژگان در بستر دستور زبان باعث سلب قائمیت مدنی و خدشه وارد کردن به حرکت وجودگرایانهی کلمه در متن نمیشود. بنا بر حضور فرادستوری کلمه در واژانه، ترجمهی آن در هر زبانی میتواند بدون کم و زیاد و جابهجایی یا تغییر یا هر چیزی که باعث خدشه وارد کردن بر اثر ادبی شود صورت گیرد و اگر هم ترجمه شود متن مانند زبان مادری دست نخورده باقی میماند. بنابراین فراتر از تمام دستور زبانهای مختلف عمل میکند. نمونهی واژانهی فرادستوری از بانو مهری مهدویان:
«- تابعیت؟ – تمام زمین!
– دین؟ – تمام خدا!
– زبان؟ – سکوت!
– مقصد؟ – فتح بهشت!»
در روش غیر دستوری خلق واژانه، واژه در قید تعاریف دستوری نیست. به عبارتی ساختار و جریانش صددرصد غیر دستوری میباشد. این سبک البته به معنای تضاد با دستور زبان نیست و قابلیتهای دستور زبانی را در اثر ادبی نفی نمیکند بلکه آن قابلیت ادبی کلمه را که در دستور زبان مستور میماند عریان میسازد. نمونهی غیر دستوری کار «آفتاب / آفتاب/ برکه / دو قو…» از جناب آرش آذرپیک میباشد که در ابتدای این نوشتار آمده است.
از نظر این قلم موارد زیر میتواند در شرح و بسط یک واژانه به مخاطبان این اثر کمک کند:
۱- واژگان گاه نقش فرض و نتیجه را در بر دارند به عنوان مثال در اثر کیمیاگر از بانو مریم نظریان:
«خدا
باد- آتش – آب – خاک
خدا
□
خدا
باد آتش
شیطان
□
خدا
آب خاک
انسان
□
خدا
شیطان
انسان»
واژهها و تصویر کلیای که ساخته شده در قسمتهای اول، دوم و سوم نقش فرض را دارد و واژهها و تصویر کلیای که در قسمت پایانی آمده، نتیجه متن را میسازند. گاهی هم نتیجه در عنوان واژانه میآید.
۲- حرکت در واژانه میتواند به روشهای زیر ایجاد شود:
الف) حرکت از جزء به کل یا حرکت استقرایی
ب) حرکت از کل به جزء یا حرکت قیاسی
ج) حرکت بر اساس دیالکتیک هگلی
د) حرکت و استحاله
و) حرکت، حجم و جهش.
۳- ساخت یک واژانه میتواند مبتنی بر کشف روابط طبیعی کلمات یا مشابهت، تمثیل، قیاس، استعاره، مجاز و… باشد.
در پایان خاطرنشان میکنم بانو مریم نظریان در کتاب فرازن، بانوی عاشقانههای زمین تعجببرانگیز است که نگاشته: «بنده در سالهای ۷۷ تا ۸۰ در نشریات محلی آثاری با این سبک نوشتار به صورت مستقل با عنوان عریانکها از جناب آقای آرش آذرپیک دیده بودم که بعدها متوجه شدم در راستای دکترین ایشان یعنی مکتب اصالت کلمه است (به ویژه در کتابچههای گل صد برگ) تصمیم به تئوریزه کردن این ژانر گرفتم.»
این در حالی است که تمام بیانیهها و مقالات دربارهی ژانر واژانه با اجازهی جناب آرش آذرپیک بوده و مفهوم تمام آن مطالب مستقیم یا غیرمستقیم از توضیحات ایشان در کارگاههای ادبی اصالت کلمه به همهی شاگردانشان بوده است و عجیب است که خانم نظریان میگوید که از آقای آذرپیک دیده بودم! و البته چند سال پیش از کتاب ارزشمند فرازن در کتاب ارجمند جنس سوم هم دربارهی آن صحبت شده بود. مطلب دیگر این که شعر-واژه فرمی از واژانه است که در آن کلمات در تجرد آزاد ساختار دستور زبانی به آفرینش متنی شعری با مراقبهی شناور در راستای حرکت به سوی فراشعرکلمهگرا اتفاق میافتد در حالی که این ژانر تحت عنوان واژانه است. حال آن که خانمها مهری مهدویان و مریم نظریان در نوشتارهای خود تنها به بیان شعر-واژه پرداختهاند و در این راستا به علت ناآشنایی با واژانه، شعر-واژه را ژانر اعلام کردهاند.
خانم مریم نظریان مینویسد: «اگرچه اصول اولیهی این ژانر «شعر-واژه» توسط جناب آقای آذرپیک ارائه گشته، اما تمام تئوریهای موجود در این بیانیه که به قصد تشریح و تکمیل این ژانر ارائه گشته، تئوریهایی مستقل و نویافته به قلم اینجانب (نظریان) میباشند.»
هدف نگارنده در این جا این است که آیا آن چه که خانم نظریان مطرح کرده واقعا گفتههای جناب آرش آذرپیک نیست و مستقل از ایشان است؟ و دوم این که آیا به نگاه دیگری در واژانه رسیدهاند که اطلاق تئوری و بیانیه بر آن از لحاظ آکادمیک صحیح باشد؟
عبارات زیر که توسط بانو نظریان در فرازن به نگارش رسیده مستقلاً و پیش از نوشتار خانم نظریان توسط جناب آذرپیک در کارگاهها، انجمنها و محافل ادبی بارهای بار بیان شده و نه تنها یادداشتهای حاضران در جلسه گویای این امر است بلکه حتی کسانیکه در اصالت کلمه قلم نزدهاند نیز گواه این امرند. البته همانطور که اشاره شد بانو نظریان هم از انصاف خارج نشده و گفتهاند که ابتکار و اصول اولیهی این ژانر از جناب آذرپیک است و بیانیهی من به قصد تکوین و تشریح آن نوشته شده است.
حال برخی از این اصول اولیه که توسط جناب آذرپیک ارائه شدهاند عبارتند از:
-
عناصر شعر-واژه از هنجارمنشی و جبرتوالی ساختار فراروی میکند. ۲- واژگان در این ژانر از توالی همنشینی سوسوری و توالی ساختار چامسکی پیروی نمیکنند. ۳- ارتباط ارگانیک و غیردستوری واژگان با کلمات نه حاصل جریان سیال ذهن است و نه حاصل مراقبهی ایستا و کوشش محض، بلکه حاصل مراقبهی شناورست یعنی فراروی هوشمندانه از ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه برای رسیدن به جنسیت سوم و ضمیر متعالی آن ها. ۴- این نخستین ژانری است که در صورت ترجمه در زبان مهمان هویت و ماهیت خود را کاملاً حفظ میکند. ۵- توانایی واژگان در خلق سپیدیهای متن خارج از ساختار دستور زبان سوای موارد فوق که البته همگی در نوشتار خانم مهری مهدویان هم دیده میشوند و حتی دیگر عریاننویسان.
محور گفتههای به اصطلاح «مستقل و نویافتهی» خانم نظریان بر دو اصل است که ایشان مطرح کرده و من هم این دو را نقد میکنم: الف) واژگان کنشگر و کنشگیر. ب) مقولهی تهی.
الف) واژگان کنشگر و کنشگیر:
خانم نظریان این واژگان را که مقولاتی در زبانشناسی در تحلیل ساختار نحوی و نقشهای معنایی واژگانند اقتباس کردهاند با این تفاوت که یا آنها را درست درک نکردهاند یا خواستهاند غیر مستقیم از آنها استفاده کنند. در زبانشناسی، کنشگر به گروه اسمیای گفته میشود که عملی را انجام میدهد و کنشپذیر یا موضوع، موجود یا چیزی است که در عمل دخیل است یا تحت تأثیر عمل واقع میشود (بررسی زبان جورج یول ترجمهی علی بهرامی). البته اینها در ساختار نحوی است نه در واژانه که از توالی ساختار زبانی آشناییزدایی میکند!
خانم نظریان دیگر نقشهای واژه را در نظر نمیگیرد. در زبانشناسی، واژگان گاه نقش مبدأ و مقصد دارند، گاه نقش جایگاه، گاه ساکنند، گاه کنشپذیر و… اما ایشان همهی پتانسیلهای واژه را محدود به کنش و همهی نقشهای واژه را محدود به کنشگر و کنشگیر میکند. وقتی به حرکت قائلیم پس به مبدأ و مقصد هم قائلیم. وقتی میگوییم «او مجله را به گئورگ قرض داد» او کنشگر است و گئورگ مقصد است. (بررسی زبان جورج یول ترجمهی علی بهرامی).
ایشان مینویسد واژگان کنشگر با تأثیر بر واژگان کنشگیر ایجاد تغییر و حرکت میکنند به نحوی که ما در شعر-واژه با هیچگونه جهش – منظور خانم نظریان جهش درحرکت است- مواجه نمیشویم! روشن است این نوع حرکت همان بحث حرکت و استحالهی عناصر شعری در شعر حرکت ابوالفضل پاشاست! نه تئوریای جدید. برای نمونه حرکت و استحاله را در این کار خانم نظریان میتوان دید:
«پسر نی لبک
دختر سطل آب
ماه رودخانه
□
دختر پسر
ماه سطل آب
نی لبک رودخانه»
اما در خصوص جهش که ایشان میگوید نمیتواند در واژانه باشد، با توجه به آشناییزدایی از لحاظ درونی یعنی آشناییزدایی از شعر و ژانرهای شعری مثل طرح، هایکو، شعر حرکت، شعر حجم و حتی رباعی، کاریکلماتور، شطحیات و… و داستان و ژانرهای داستانی مثل داستان مینیمال و… اتفاقاً و کاملاً میتواند باشد و رخ دهد!
ب) مقولهی تهی: مقولهی تهی اصطلاحی در زبانشناسی در خصوص ساختار نحویست و همان طور که گفته شد واژانه ساختار دستور زبانی را آشناییزدایی میکند. مقولهی تهی، گروه اسمیای است که هیچ محتوای واجی در روساخت نحوی ندارد. بنابراین معنایی در واژانه ندارد! اما اگر ایشان منظورشان لایههای مفهومی است که نگاشته نشده اما از متن واژانه فهمیده میشود یعنی سپیدنویسی در واژانه، باید بگویم بسیار پیشتر از این نوشتار توسط جناب آذرپیک بیان شده و حتی در کتاب جنس سوم در بیانیهی خانم مهری مهدویان هم آمده است! همچنین اگر منظور ایشان این بوده که گروهی از واژگان مانند واژگانی که اسمند پتانسیل و عمق بیشتری در واژانه میتوانند ایجاد کنند در قیاس با «حروف» یا «افعال» این نیز در کلاسهای جناب آذرپیک و بسیار پیشتر از نوشتار خانمها نظریان و مهدویان، توضیح داده شده است.
مورد دیگر جملاتی در نوشتار خانم نظریان است که معلوم میکند ایشان واژانه را به صورت جزئی درک کردهاند نه کامل. ایشان مینویسد:
۱- عبارت «… اینگونه است که با تقسیم کار بین واژگان فیالنفسه، آنها به کلیّت متن وابسته میشوند» معلوم میکند که ایشان اصالت کلمه را به صورت عمیق درک نکردهاند زیرا واژگان وابسته به متن نیستند، بلکه متن مخلوق کلمه است. ۲- عبارت: «… در واقع با این عملکرد واژگان، ما با نگارشی گشتالتی مواجه میشویم» متناقض است با عبارت «حرکت درونی (درونداد) واژگانست که روح دیالکتیک را بر متن حاکم میکند! تناقض نگرش گشتالتی و دیالکتیک! بالاخره متن حاصل کدام یک است؟!» ۳- بانو نظریان میگوید: «اصل هدف: همان مفهوم کلی است که با مهندسی چیدمان واژگان که نوع حرکت آنها را مشخص میکند کشف و منتقل میشود» و این با عبارت «شعر-واژه حاصل مراقبهی شناور با فراروی از ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه برای رسیدن به جنسیت سوم» تناقض آشکار دارد زیرا در صورت پذیرش عبارت اول یعنی اصل هدف پس حاصل خودآگاه است نه فراروی از خودآگاه و ناخودآگاه!
باتوجه به موارد فوق، هیچ نگاه نوین و متفاوت با نگاه جناب آذرپیک به واژانه در بیانیههای بانوان اصالت کلمه دیده نمیشود و آن قدر تشابه مفاهیم و عبارات هست که گویی جناب آذرپیک نیز مددرسان این بزرگان بوده است، بنابراین این قلم نوشتارهای خانمها نظریان و مهدویان را به عنوان تئوری و بیانیه رد میکنم هر چند آرزومندم روزی به آن نگاه نوین دست یازند.
چه خوش سرود حضرت عشق، مولانا:
ضعیف است در قرص خورشید چشمت ولی میدهد بر شعاعش گواهی.
***
منابع:
-
بررسی زبان اثر جورج یول ترجمهی علی بهرامی نشر رهنما.
-
دانش زبان اثر نوام چامسکی ترجمهی علی درزی نشر نی.
-
جنس سوم به اهتمام آرش آذرپیک و مهری مهدویان نشر کرمانشاه.
-
بانوی واژهها تألیف مهری مهدویان انتشارات لینا.
-
فرازن، بانوی عاشقانههای زمین تألیف مریم نظریان نشر بوستان کتاب.