شعر فراگفتار یعنی همافزایی شعر زبانی و شعر بیانی در یک اثر که برای نخستین بار در شعر دههی ۷۰ توسط عالیجناب آرش آذرپیک پایهگذاری شد.
یک هیجان تنبل
میان وریدی که از خیابان
برگشته
پناه میبرد به کسالت ادراک
به ضمیر بیجنس سپیدی واژههایی
که در بینامتنیت
دو تجسد
روزمرگی کسالت بار کاغذ را
گره میزند
به پنجره
“حبیبم رو …”
و سوت ممتد دهانی پر از تهوع
“حبیبم رو …”
به رادیو بر میگردد
به حبابی
که خواب سطرهای نوشته نشده را
کول میکند به سمت دریا
که از کویر مملو
تو وسط یک حباب
در رویایی که نیست
“حبیبم رو…” به دنبال
“او رفت”
تمام صفحات پیش را سطریده
و به از در رادیو
صدا را ننوشیده
میان حبابها
چشمهای “او رفت” را میبیند
که زل زده به خواننده
که دارد دیالوگهای کاغذ را میورقد
“او رفت”
بیماتیک
وسط بستری از اروتیک
_هی چشمهایت را ببند
هیجان تنبل
لم داده به اروتیک
و هی خودش را به سه نقطهها میغلتد
مبادا خاطرات ده سالگی
در بینامتنیت
حافظهاش را لو بدهد
“او رفت”
دست در دست هیجانی تنبل
میان وریدی که در خیابان
به جا مانده
چشمهای پنجره را میبندد
“حبیبم رو…”
میخزد
لای عریانی بستر
و نویسنده سه نقطه میگذارد
به جای نقطهیپایان
وزش بینسیم آهنگی بیربط
نویسنده وسط یک حباب
“بفرمایید این هم خاطرات شما”
“شما؟”
سه نقطه میگریزد
نویسنده به دنبالش
یک هیجان تنبل در گوش راوی
“او رفت”.