خانه / اخبار / نقدی بر مکتب ادبی اصالت کلمه ازجناب آقای«کمال شفیعی»

نقدی بر مکتب ادبی اصالت کلمه ازجناب آقای«کمال شفیعی»

نقدی از جناب آقای «کمال شفیعی» بر جریانات و جنبش های ادبی نوین ایران از جمله مکتب ادبی اصالت کلمه با عنوان «صادرات یا واردات شعر» در:

 جایزه ی ادبی ایران

آزانس خبری تحلیلی خوانا

www.louh.com

www.dalga-2000.mihanblog.com

استفاده از فرهنگ بومی در شعر امروز :

صادرات یا واردات شعر

تجربه نشان داده است پس از پیدایش هنر است که آن را طبقه‌بندی کرده و تا زمان تغییر ذائقه هنری و پیدایی ساز و کاری دیگر امکان تحلیل و نقد آن فراهم می‌آید به عبارتی فلاسفه تئوری‌های خود را بر مبنای داده‌هایی که در اختیار دارند بنیان می‌گذارند و برون داد نظریه‌های خود را به عنوان فلسفه‌ای جامع که در همه‌ی …

برآمدن موج‌ها و روزآمد شدن مؤلفه‌های زیبایی شناسی در ساختار و ساز و کارهای زبانی ادبیات هر جامعه‌ای نشان از سرزندگی، پویایی و بالندگی فلسفه، ادبیات، موسیقی، پیکره‌تراشی، سینما، تئاتر و بطور کلی هنر، سیاست و حتی جامعه‌شناسی و روانشناسی اجتماعی افراد آن را جامعه دارد چه بسیار مکاتب ادبی که زمینه‌ساز رشد و توسعه‌ی فرهنگی جوامع خود نشده‌اند. با نگاهی به پیرایی و تاریخچه‌ی مکاتب ادبی و تأثیر آن بر نحله‌های هنری و به تبع آن ساز و کارهای سیاسی و اقتصادی جوامع و نوع روابط در هم تنیده‌ی برآمده از دل فلسفه‌های مبتنی بر آن درمی‌یابیم هر مکتب ادبی به خیزش و نقد در مقابل مکاتب ادبی پیش از خود برخاسته و با نقد گذشته‌ی خویش مبنای تئوری جدیدی را بنیان گذاشته است که نیمی از مؤلفه‌ها ادامه‌ی مؤلفه‌های پیشین و نیمی دیگر تغییر زاویه‌ی دید و نگرش منتقدان بوده است و این نفوذ آنچنان در بنیان‌های مختلف رسوخ می‌کرد که مخاطب شاهد پوست‌اندازی و نو شدن ساز و کارها در عرصه‌های گوناگون هنری شده و بر همین اساس تغییر در قالب‌ها و بعضاً محتوای آثار نمود می‌یافت. 
«آنچه در پروسه‌ی زمانی خاصی طبقه‌بندی شده و عنوانی را با خود یدک می‌کشید». اما به همین موازات در کشورهای کمتر توسعه یافته با ورود ترجمه‌ی آثار و امکان خوانش فلسفه‌ی جوامع دیگر گروهی برآمدند تا اتفاقی به آن عظمت و گستردگی را با شتابزدگی در ادبیات خود رقم بزنند و آغازگر تحولی باشند که نیماوار بر قله‌ی ادبیات ایستاده و تاریخ ادبیات نوین بر پایه‌ی آنها رقم بخورد اتفاقی که در اواخر دهه‌ی شصت تا نیمه‌ی دهه‌ی هشتاد گریبان ادبیات (البته فقط ادبیات) و خصوصاً شعرها را گرفت صداهایی که با عناوین پر طمطراق به دنبال بزک کردن قالب بوده و چه لفاظی‌ها، کژتابی‌ها و بحث‌ها و مجادله‌ها که بر این پایه شکل نگرفت و سر و صداهای زیادی که به راه نیفتاد حالا که کاروان زمان گذشته و گرد و خاک‌ها فرونشسته از آن همه سر و صدا و بحث تنها سکوت و شاید هم انزوای هنری سردمداران‌شان است آنچه قابل توجه می‌باشد این است که اگر آن تجربه‌ها نبود شاید ناگزیر از سرگیری‌ و یا از سرگذراندن تجربه‌ی گذشته به نوعی دیگر می‌بودیم. 
تجربه نشان داده است پس از پیدایش هنر است که آن را طبقه‌بندی کرده و تا زمان تغییر ذائقه هنری و پیدایی ساز و کاری دیگر امکان تحلیل و نقد آن فراهم می‌آید به عبارتی فلاسفه تئوری‌های خود را بر مبنای داده‌هایی که در اختیار دارند بنیان می‌گذارند و برون داد نظریه‌های خود را به عنوان فلسفه‌ای جامع که در همه‌ی سطوح هنری، اجتماعی و … قابل طبقه‌بندی باشد دسته‌بندی می‌کنند اما آنچه در کشور ما و به تبع سیل ترجمه‌ها اتفاق افتاد آن هم پس از ۳۰ یا ۴۰ سال از گذشتن دوره‌های ترجمه شده، موج‌هایی به راه افتاد و هر یک مدعی تحول در ادبیات و شعر و پیش‌رو بودن شدند که اول پیراهن را خریده بودند و سپس به دنبال تولد بچه یا بچه‌هایی بودند که اندازه‌ی پیراهن باشند و این اشتباه تاریخی تا آنجا پیش رفت که حتی گریبان ادبیات کلاسیک ما را هم گرفت، جویندگان فلسفه‌ی مدرن و پسامدرن برای اثبات نظریه‌های کج فهمیده‌ی خود ریشه‌های منطقی ادبیات خود را قطع کرده و به دنبال خلاقیتی بودند که جهان ادبیات را دچار شگفتی کند، موجاب‌هایی مانند غزل خودکار، غزل پست‌مدرن، غزل ناب، شعر حرکت ،شعر نامتعارف، شعر فراگفتار، عریانیسم کلمه، شعر گفتار، که بسیاری از دوستان عزیزم هم در این ورطه‌ها گرفتار آمدند حال آنکه مکاتب ادبی برآمده از دل یکدیگر سعی در رهیافت‌های جدیدتری نسبت به گذشته خود داشته‌اند و یکسره منکر تمام داشته‌های پیشین نشده‌اند کار بزرگی که نیما بر پایه‌های بنای استوار ادبیات کلاسیک ایران بنیان نهاد از طرف دیگر این تغییرات و وام‌خواهی‌ها سبب هموندسازی بنیان‌های مقصد با ذائقه‌ی زبان مبداء شکل گرفته‌اند یعنی آنکه به قولی ایرانیزه شده‌اند و به جهتی بسیار مهم بسترهای اجتماعی، فرهنگی و …. آماده پذیرش و خواهان چنین دگردیسی‌هایی بوده‌اند و بر همین اساس شالوده‌های فلسفی، هنری و در سطح عمیق‌تری زبانشناسانه‌ی این تحولات به عنوان تئوری‌های مبتنی بر ما به ازاءهای بیرونی که همان تولید اثر است شکل گرفته و در خدمت اندیشه‌وران و پژوهشگران حوزه‌ی کلام و فلسفه بوده و بصورت متدهای دانشگاهی از سوی نخبه‌گان جامعه پذیرفته شده و کنش‌وران زبان را با چالش‌هایی روبرو ساخته و سرانجام با پشتوانه‌ای قوی در سطح گویش وران رواج یافته است و به شکل روزآمد در تعیین مناسبات فرهنگی هنری و اقتصادی و سیاسی ایفای نقش نموده است دیدگاه‌هایی که در بازآموزی زبان و ایجاد مفاهمه در لایه‌های مختلف جامعه و حتی مقابله با تهاجم فرهنگی یا القاء فرهنگ خود به جوامع دیگر نقشی عمده را به عهده داشته‌اند. قرن‌هاست که سیطره‌اندیشه‌های یونان باستان و پس از آن اندیشه‌های جامعه‌ی مدرن و پسامدرن در تکاپویی بی‌وقفه سعی در گشایش مرزهای فکری و فلسفی بنیان‌گذاران خود دارند و ما خصوصاً در دهه‌های اخیر مجذوب تئوری‌های ایشان شده و بدون هیچ دخل و تصرفی می‌خواهیم شعر ایران را با فلسفه‌ای عاریه‌ای و با تغییراتی عرضی نه جوهری به مخاطبان عرضه کنیم آنچه که به شدت ادبیات ما از آن رنج می‌برد نبودن اندیشه‌ای نو و زاویه دیدی تازه به عنوان کمترین بهره از این رهگذر است که بر خوان گسترده‌ی آن بنشینیم و داد سخن سر بدهیم البته باید اذعان داشت این سفره آنچنان که گفتیم خالی نیست اما سهم شاعرانه اندیشه‌ورز و خلاق و به دنبال آن نظریه پردازان و زبان شناسان یا بسیار کم است و یا آنقدر از هم پراکنده‌اند که همداستان کردنشان حکایت همان خورد ماهی به گند آن نمی‌ارزد است) چیزی که مایه‌ی تأسف است این است که مدعیان سبک‌ها و نحله‌های جدید دستشان از دامن فرضیه‌هایی که ساختار شعری آنان را متمایز کند و بتوان بر مبنای آن به شکلی قاعده‌مند سیاق‌شان را دسته‌بندی و …. کرد کوتاه است و رخوت به سر برده و عمدتاً شبیه به هم بدون هیچ مؤلفه‌ی قابل تمایزی می‌باشند، تجربه‌ی ادبیات امریکا لاتین نشان داده است نویسندگان و شاعران لاتین شناخت عمیقی از پیشینه‌ی فرهنگی، قومی و ادبی خود دارند و رونمای ادبیات‌شان که تا عمق روستاهای ما هم نفوذ کرده بر مبنای زیرساخت‌ها و شناخت خوبی است که آنچه هستند و آنچه می‌خواهند باشند به وجود آمده است نگاهی به وضعیت ادبیات جهان عرب، شاعران کرد و آفریقای جنوبی هم حکایت از همین دارد اما در کمال تعجب برخی از شاعران کشور ما بدون آنکه شاخصه‌ها، مؤلفه‌ها و زیرساخت‌های ادبیات خودمان را بشناسند در تلاشی نافرجام و براساس تقلید آن هم از روی نسخه‌هایی که سال‌هاست در کتابخانه‌های نظریه پردازی بایگانی شده‌اند و در کشور ما تازه به ترجمه سپرده شده‌اند و شاید هم کج‌فهمی‌هایی در ترجمه صورت گرفته باشد سعی در گفتن و سرودن آثار خود دارند با این همه تجربه‌ی گرانسنگ دهه‌های گذشته نیازمند بازخوانی آن حرکت شتابزده است تا تفکر جمعی ما به دنبال دستاوردی اگر نیست لااقل داشته‌ها را به دست فراموشی نسپریم و از آموزه‌های تاریخی، ادبی و دینی خود نهایت بهره را در ارایه‌ی بنیانی تئوریک که قابلیت پاسخگویی به نیاز علاقمندان به ادبیات سره باشد را ببریم.

درباره ی هنگامه اهورا

شاعر و داستان نویسِ عریانیست، عضو مکتب اصالت کلمه و دایره ی مطالعاتی قلم، مسئول روابط عمومی اصالت کلمه و دانش آموخته ی رشته ی مترجمی زبان انگلیسی

همچنین ببینید

نخستین نشریه ی تصویری در ایران   نشریه ی تصویری «دنیای کلمه»   زیر نظر …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *