خانه / اخبار / مقاله ای از بانو «آسا آرامش»در نشریه ی «ابوذر»

مقاله ای از بانو «آسا آرامش»در نشریه ی «ابوذر»

مقاله ای با عنوان «پیش درآمدی بر غزل کلمه گرا در مکتب ادبی اصالت کلمه» به قلم بانو «آسا آرامش» در نشریه ی «ابوذر»، شماره ی ۱۱۵۳، یکشنبه ۲۵خرداد ۱۳۹۳ و شماره ی ۱۱۵۷، چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۳

«بخشی از جلسه ی «گفتمان ادبی قلم» و پاسخ های بانو آسا آرامش- مسئول کارگاه ادبی قلم-»:

 

 

خوش آن نفس که چو معنی رسد به عریانی

چو بوی گل ز بهارش لباس بپوشانی.

                                                  « بیدل دهلوی »

 

 

– شعر و داستان چگونه قدم به عرصه ی وجود نهادند ؟

– کلمه به عنوان بزرگ ترین کشف انسان ، در ابتدا خود را در ساده ترین اشکال نمایان ساخت اما با گذر زمان و به تدریج از سرچشمه ی کلمه ، دو طریقت ادبی نشأت یافت که یکی شعر نام گرفت  و دیگری داستان .

– یعنی شعر و داستان ، دو ماهیت از وجود بی پایان کلمه هستند ؟

– بله البته . اما با گذشت زمان شعر و داستان برای خود مرزهایی تعیین و حریم و سرزمین خود را از یکدیگر جدا کردند تا جایی که هر یک صرفاً با اصالت دادن به خود به تحقیر آن دیگری پرداختند این گونه بود که شعر و داستان از حالت طریقتی درآمده و تبدیل به دو ابر شریعت شدند و این امر آغاز عصر شریعت گرایی – مطلق گرایی- در ادبیات شد .

– از آن جا که مکتب ادبی اصالت کلمه دارای دو ژانر همسو یعنی فراشعر و فراداستان است می توان آثاری را که در ژانرهای شعر روایی و داستان شاعرانه نوشته شده در ژانر فراشعر جای داد ؟

– خیر . زیرا آن ها متونی شریعت مدار هستند مثلاً در شعر روایی،  محور اصلی شعر است و روایت در خدمت آن می باشد . در داستان شاعرانه نیز همین قصه به شکلی دیگر تکرار می شود یعنی محور، الهه ی داستان است و شعر برده ای در خدمت آن .

– چگونه می توان به یک متن فراشعر رسید ؟

 

– فراشعر طریقی است ادبی با سه هدف محوری :

الف ) فراروی دانشورانه از شریعت درونی شده ی ادبی خویش در شعر به سوی دیگر شریعت های ادبی در این ژانر، چه بالفعل و چه بالقوه .

ب ) فراروی از جنسیت درونی شده ی شعر به سوی دیگر ژانرهایی که می توانند در هنری تر کردن متن ما مؤثر باشند، به ویژه جنسیت داستان ( با تمام ژانرهای زیر مجموعه ی آن )

ج ) فراروی از تمام پتانسیل های ادبی بالفعل با عنایت به قدرت قلمی و ذوق فردی  با فراروی از ژانرهای گوناگون ادبی با هدف کشف فضاهای بالقوه ی ادبی .

– اگر شریعت ادبی شخصی مثلاً رئالیسم باشد در مرحله ی اول با توجه به مؤلفه ی اول فراشعر چگونه می تواند به ژانر فراشعر برسد ؟

– باید ابتدا از شریعت درونی شده ی خود یعنی رئالیسم به سمت دیگر شریعت های ادبی مثل سوررئالیسم ، اگزیستانسیالیسم ، فوتوریسم و دیگر پتانسیل های بالقوه و نامکشوف کلمه حرکت کند و در دومین مؤلفه باید از جنسیت درونی شده ی شعر به سوی دیگر ژانرهایی که می توانند در هنری تر کردن متن ما مؤثر باشند به ویژه جنسیت داستان ( با تمام ژانرهای زیر مجموعه ی آن ) فراروی کند .

– پس برای رسیدن به ژانر فراشعر، اگر شخصی برای قلم خود جنسیت ادبی شعر را برگزیده است بنا به مؤلفه ی دوم باید آگاهانه از جنسیت ادبی منتخب خود به سمت دیگر جنسیت های ادبی مانند داستان با تمام ژانرهای زیر مجموعه ی آن فراروی کند ؟

– بله دقیقاً باید از همه ی پتانسیل های آن ها استفاده کند امّا در بند هیچ یک از شریعت ها و جنسیت های ادبی محصور نماند. در سومین مؤلفه باید از تمام پتانسیل های بالفعل و ژانرهای گوناگون ادبی فراروی کند .

– این همان «شعر به علاوه ی داستان» می شود ؟

– نه . در اینجا هدف ما به هیچ وجه آمیزش ناهدفمند شعر و داستان نیست بلکه هم افزایی این دو و رسیدن به جنس سوم کلمه و خلق متن کلمه محور است زیرا از دیدگاه ما کلمه بسیط است و حاصل کلی فراتر از اجزاء که هر جزء آن نیز می تواند کل را در خود بنمایاند .

– یعنی یک کلمه هم دارای پتانسیل های کل ادبیات است ؟

– بله، و چگونگی ظهور این پتانسیل ها بستگی دارد به متنی که آن کلمه در آن حضور می یابد .

– پس می شود گفت در یک متن رئالیستی، انرژی های رئالیستی کلمه استخراج می شود و در متن فوتوریستی انرژی های فوتوریستی کلمه و در یک متن شعر محور یا داستان محور به ترتیب پتانسیل های شعری و داستانی کلمه استخراج می شوند ؟

– بله دقیقاً. مسلم است که در یک  متن کلمه محور که آزاد ترین متن ادبی است تا آن جا که ممکن است باید بیشترین انرژی کلمه را استخراج کرد .

– آیا تنها هم افزایی پتانسیل های بالفعل شده ی کلمه برای خلق متن کلمه گرا – فـراشعر و  فرا داستان- کافی است ؟

– نه . البته که کافی نیست . ما باید از تمام پتانسیل های ادبی بالفعل و ژانرهای گوناگون ادبی به سمت کشف پتانسیل های بالقوه و دیگر سطوح کلمه که تا به حال مخفی و پنهان مانده اند فراروی کنیم .

– آیا در ادبیات کلمه گرا فراشعر و فراداستان دو تافته ی جدا بافته و متفاوت محسوب می شوند؟

– نه. به اعتقاد ما این دو هیچ گونه تضادی با هم ندارند . زیرا در دیدگاه ما فراشعر و فراداستان در اوج تعالی خود به حدی می رسند که فراشعر بدون انکار یا حتا تحقیر بُعد شاعرانه ، از یک متن شعر مدار خارج می شود همان طور که فرا داستان نیز بدون انکار یا تحقیر بُعد روایتی از متنِ روایت مدارخارج می شود و با حرکت بسیط به سمت جنس سوم کلمه و کشف لایه های نامکشوف آن پیش می رود .

– یک شاعر فرضاً اکسپرسیونیست چگونه می تواند به فراشعر برسد ؟

– در دیدگاه ما این شخص باید ابتدا بدون عینک یک اکسپرسیونیست به کلمه نگاه کند و در واقع باید به شریعت ادبی خود – اکسپرسیونیسم- که تا به حال هدف او بوده به عنوان یک وسیله بنگرد تا به اصالت شعر برسد .

– تا همین حد برای رسیدن به ژانر فراشعر کافی است ؟

– نه . این فقط  قدم اول بود . در قدم بعدی او باید بدون عینک یک شاعر به کلمه نگاه کند .

– یعنی شاعر بودن را وسیله ای بداند برای رسیدن به حقیقت کلمه ؟

– بله، زیرا در این جا دیگر شاعر بودن هدف نیست .

– می توان گفت که فراشعر یا فراداستان به گونه ای از جنسیت های واسطه شده ی شعر و داستان آشنایی زدایی می کنند ؟

– بله . همین طور است .

– متن فراشعر ، متنی پلی فونیک است ؟

– نه . متن فراشعر متنی مولتی فونیک – چند صدایی متوالی- است مثل صحبت کردن چند نفر پشت سر هم، اما پلی فونیک – چندصدایی هم زمان- دقیقاً مانند صحبت کردن هم زمان چند نفر با هم است . در واقع متن فراشعر با چند صدایی متوالی با حضور کاراکترهای مختلف که راوی نیز می تواند یکی از آن ها باشد بر اساس حادثه های زبانی  و همچنین حادثه های « روایی– تغزلی » پیش می رود .

– این حادثه های زبانی و « روایی – تغزلی » تا چه حدی باید باشد ؟

– این ها باید در متنی منسجم و ارگانیک شکل بگیرد  تا تمام اجزاء کاراکترها ، نشانه ها و صداهای مختلف – و گاه ظاهراً متضاد- در آن به وحدتی یکپارچه دست یابند .

– می توان در ژانر فراشعر از فرم های متنوع و ابتکاری و پیرنگ های یک یا چند محوری نیز استفاده کرد ؟

– بله . طبیعی است که تکنیک هایی مانند واگویه های درونی و سولی لوگی – گفتگو بایک کاراکتر ناشناس- می تواند به متن ما غنای هنری بیشتری ببخشد .

– تمام ویژگی های ژانر فراشعر ، درباره ی غزل کلمه گرا هم صادق است ؟

– بله تقریباً اما بین آن ها تفاوت های اندکی هم به چشم می خورد مثلاً تمام هفت دستگاه موسیقیایی پیشنهادی جناب استاد «آرش آذرپیک» برای فراشعر ، در غزل کلمه گرا و ( شعر – واژه ) – به عنوان مؤلفه های ثانویه ی فراشعر – وجود ندارد . طبیعتاً به پیروی از اصل اولیه ی غزل، وزن عروضی غزل کلمه گرا بیشتر وزن عروضی سالم و وزن عروضی شکسته است و به عنوان نخستین مؤلفه های ثانویه ی فراشعر عریان ، موسیقی ژانر «شعر – واژه» هم حسی – هندسی است . البته ناگفته نماند که ژانرهای شعر – واژه و غزل کلمه گرا را جناب استاد آذرپیک در آستانه ی بیست و یک سالگی ابداع کرده و آن ها را به تاریخ ادبیات ایران و جهان پیشنهاد دادند.

– غزل مدرن ، غزل روایی و  غزل مینی مال هر یک ژانرهایی از غزل نو هستند . غزل کلمه گرا هم ژانری از غزل نو به شمار می آید ؟

– نه . به هیچ وجه . غزل کلمه گرا همان طور که از نام آن پیداست غزلی است کاملاً مستقل و در خدمت مکتب ادبی اصالت کلمه – عریانیسم- .

– ارکان غزل نو در غزل کلمه گرا هم وجود دارند ؟

– بله . هم غزل نو و هم غزل کلمه گرا در اصل اولیه ی غزل بودن مشترک هستند بنابراین تمام ارکان غزل نو : زبان ، وزن ، ساخت و فرم در غزل کلمه گرا هم وجود دارند .

– شریعت ادبی ژانر غزل کلمه گرا مانند غزل مینی مال ، مکتب مینی مالیسم است ؟

– نه . شریعت ادبی غزل کلمه گرا ، غزل مینی مال است .

– آیا بین غزل مینی مال و مکتب ادبی اصالت کلمه از نظر کارکرد مؤلفه های اولیه ارتباطی وجود دارد ؟

– نه به هیچ وجه . در غزل مینی مال ، هم غزل بودن و هم مینی مال بودن هدف است بنابراین یک شریعت ادبی را تشکیل می دهد اما در غزل کلمه گرا می توان از غزل بودن و مینی مال بودن فقط به عنوان پتانسیل هایی از کلمه یاد کرد زیرا غزل کلمه گرا نه قرار است شعر باشد و نه داستان و نه حتا آمیزشی از این دو .

– تاریخ پیدایش غزل مینی مال و غزل کلمه گرا یکی است ؟

– نه. استاد آذرپیک غزل مینی مال را قبل از ظهور مکتب ادبی اصالت کلمه تئوریزه کرد اما با توجه به مؤلفه ی فراروی ، ایشان در قید و بند تئوری های آن نماند و با ارتباطی بی واسطه و فرا ایدئولوژیکی با غزل مینی مال و با توجه به جنس سوم کلمه، از همه نظر آن را دچار استحاله های جوهری – ماهیتی کرد و به عنوان یک پیشنهاد برای هر چه بهتر ارائه دادن فراشعر و فراروی از چار چوب های بسته ی غزل مینی مال آن را وارد جهان طریقت گرایی ادبی کرده و در نهایت موفق به ابداع غزل کلمه گرا به عنوان یکی دیگر از مؤلفه های ثانویه در ژانر فراشعر عریان شد .

– چگونه می توان برای رسیدن به غزل کلمه گرا از چار چوب های بسته ی غزل مینی مال فراروی کرد ؟

– با حرکت کردن به سوی جنس سوم کلمه .

– چطور می شود در یک غزل کلمه گرا به جنس سوم کلمه رسید ؟

– جنس سوم کلمه یعنی  نقطه ای که در آن نه شعر محض مد نظر باشد و نه داستان محض ، و در آن در عین حال از پتانسیل های هر یک و دیگر پتانسیل های کلمه به نحو احسن استفاده شود .

  جنس سوم کلمه حد خاصی دارد که باید به آن رسید ؟

– نه . حرکت به سوی بی نهایت ابعاد کلمه ، هرگز ایستایی ، توقف و نقطه ی پایانی ندارد ، زیرا بی نهایت مقصود است نه مقصد .

– هر غزل مینی مال می تواند غزل کلمه گرا باشد ؟

– نه . حتا در آثار استاد آذرپیک در کتاب «لیلا زانا» ، فقط تعداد محدودی از آثار ایشان در حیطه ی غزل کلمه گرا جای می گیرد به عنوان نمونه به این دو غزل از کتاب لیلازانا دقت کنید :

« غزل ناتمام »

 

راستی گل به نام هم زیباست

آسمان سرخ فام هم زیباست

در سیاهی همیشه زشتی نیست

زاغک پشت بام هم زیباست

چشم ها را که شاعرانه کنیم

چهره ها با جذام هم زیباست

شعرم اینجا تمام شد ، اما

این غزل ناتمام هم زیباست.

 

« یک تابلو »  

 

ناگهان شب شد ، خورشید شکست

آسمان گم شد ، دریا یخ بست

روی یخ ، شهری خود را رویاند

خانه بی پنجره ، کوچه بن بست

دم دروازه – یک تابلو – ایست !

« آی اینجا آتش ممنوع است؟! »

« غزل ناتمام » غزلی مینی مال است اما « یک تابلو » توأمان هم یک غزل مینی مال است  و هم غزلی کلمه گراست .

 هر غزل کلمه گرایی می تواند غزل  مینی مال هم باشد ؟

–      بله .

     یعنی برای رسیدن به غزل کلمه گرا، باید از غزل مینی مال فراروی کرد ؟

–      بله همین طور است .

     غزل مینی مال و غزل کلمه گرا با هم تفاوت های دیگری هم دارند ؟

–      بله . از آن جا که غزل مینی مال صرفاً به مکتب مینی مال متعهد است در آن کارکرد آرایه ها و جلوه های  ادبی به حداقل و حتا صفر می رسد، چون برهنگی واژگان جزء اصول مکتب مینی مال است امّا در غزل کلمه گرا می توان تا جایی که نیاز باشد از انواع آرایه ها و جلوه های ادبی استفاده کرد .

     غزل کلمه گرا سبکی دیگردر غزل ایران است ؟

–      نه . غزل کلمه گرا هر چند قالب غزل را حفظ کرده اما هدف آن فراروی از شریعت ادبی برای رسیدن به جنس سوم کلمه است.

     می توان گفت که غزل کلمه گرا همان فراشعر است ؟

–      – بله شاخه ای از فراشعر است . غزل کلمه گرا به عنوان دومین  مؤلفه از مؤلفه های ثانویه ی فراشعر عریان ، فراشعری است که با توجه به دایره ی توانایی های قالب غزل ، در این بُعد موسیقیایی جوهره ی صوتی کلمه حضور و ظهور یافته است که البته به امید حق در آینده ای نزدیک غزل کلمه گرا را بیش از این به مکاشفه خواهیم نشست .

درباره ی هنگامه اهورا

شاعر و داستان نویسِ عریانیست، عضو مکتب اصالت کلمه و دایره ی مطالعاتی قلم، مسئول روابط عمومی اصالت کلمه و دانش آموخته ی رشته ی مترجمی زبان انگلیسی

همچنین ببینید

پی دی اف مقاله ی «نوآوری، تجزیه و ترکیب اوزان در غزل معاصر ( با تکیه بر اشعار آرش آذرپیک)» به قلم بانو نیلوفر مسیح

    ??? برای دانلود کلیک کنید.    

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *