خانه / درسنامه های آرش آذرپیک / اندر حکایت فروغ‌کش‌های دیروز، پان‌فروغ‌های امروز ■ درسنامه‌های امپراطور واژه‌های جهان، عالیجناب آرش آذرپیک

اندر حکایت فروغ‌کش‌های دیروز، پان‌فروغ‌های امروز ■ درسنامه‌های امپراطور واژه‌های جهان، عالیجناب آرش آذرپیک

 

فروغ نخستین زنی‌ست که کشف تنش را فریاد شد، آن‌گاه که می‌گویم بیشینه‌ی روشنفکران ایرانی روشنکفرانند، از نگرگاه دینی سخن نمی‌گویم چرا که کفر یعنی پوشاندن حقیقت. فروغ به خودش و زن بودنش ایمان آورد در آستانه ی فصلی سرد؛ اما روشنفکران که اکثرا خداناباور نیز بودند انسان را نیز فقط مذکرانه می‌اندیشیدند.
فروغ در آغاز کشف کرد تنش را و سپس از کالبد فرا رفت و به خویشمندی یعنی به جهان فراجنیستی رسید که در نظریه‌ی «جنس سوم» تئورایز شد.
سیر هستی‌شناسی شاعرانه‌ی فروغ به عنوان کسی که قاره‌ی تنش را هندوستان مذکراندیشان ندانست و از دیگری(مرد) آن‌چنان که یک زن در خلوت و جلوت خویش درمی‌یافت و از صافی سانسور سنت‌ها نمی‌گذراند سخن گفت؛ که ای کاش فقط قشریون مذهبی‌نما به او می‌تاختند نه آن همه روشنفکر کراوات‌زده که اورا مکرر با تیتر فاحشه مثلاً نقد می‌کردند و…
فروغ پس از کشف تنش بدون انکار آن به جهان فراجنسیتی(جنس سوم) رسید و خویشمندی تازه‌ای را آغازید که به راستی تولد دیگر او، شعر و درک جهان زنانه‌نگر انسان‌محورانه‌ی او و جهان زنانه‌ی ایرانی بود.
فروغ اگر امروز هم زنده بود تنها بود و خردک‌خردک او را خودکشی می‌کردند پس مشکل از فروغ نیست در تاریک‌اندیشی دروغ‌های متعصبانه‌ای‌ست که مذکران در آش شله‌قلمکاری ریخته‌اند با نام روشنفکری.
یادمان باشد فروغ یک فرااندیش بود و دشمنان او بیشتر از قشری‌ها همان روشنفکرانی بودند که با تحریک عوام با انگ فاحشه از محله بیرونش کردند:
الف) به جرم شاگرد نیمای دیوانه بودن
ب) به جرم دغدغه‌ها و درنگ‌های زنانه در شعر
و سپس در همه‌ی نشریه‌های خود با همان انگ فاحشه به تمسخر شعرهای آوانگاردش پرداختند و هر کس را که اعتراض می‌کرد به باد تاسف و… می‌گرفتند که ظرفیت نقد را ندارند (خیل منتقدنمایان انکارگرای امروز که بدتر از اسلاف خود نباشند بهتر نیستندو فرقشان تنها در این است که اکنون فروغ بنا بر پیروزی جنبش نیما و تحول جهان اندیشگانی قدیسه اعلام شده پس هر کس فروغ را نقد کند باید چنان به سرش آورد که دیوانه شود و پشیمان)
▪️▪️▪️
ژاندارک را کلیسا فاحشه اعلام کرد و سپس مرتد و سپس او را سوزاند اما آن‌گاه که جبر تاریخ حقیقت را عریان ساخت همان کلیسا حدود ۵۰۰ سال بعد او را از قدیسان کیش مسیحیت  در همسایگی معنوی سانتاماریا قرار داد.
▪️▪️
شما روشنفکران فروغ را کشتید پیش از تصادفش.
فروغ آنگاه کشته شد که به عنوان یک بیمار روانی تحت فشار افترا و توطئه‌های روشنفکری آن هم از جنس ایرانی‌اش به تیمارستان افتاد و شما خندیدید ولی وقتی فروغ در آن تصادف مشکوک کشته شد نفس راحتی کشیدید و گریستید در غم پریشاهدخت شعر آدمیزادان.

▪️

خلاصه و مفید آن که فروغ زنانه‌نگری‌اش را در «تولد دیگر» انکار نکرد و جهان زنانه‌نگری را در تنانه‌نگری محدود و محصور نیافت بلکه به وجود (اگزیستانسیل) خویش رسید و خویشمندانه جهان را از نگرگاه زنانه‌نگری انسان‌محورانه به تدقیق هنرمندانه نشست.

درباره ی هنگامه اهورا

شاعر و داستان نویسِ عریانیست، عضو مکتب اصالت کلمه و دایره ی مطالعاتی قلم، مسئول روابط عمومی اصالت کلمه و دانش آموخته ی رشته ی مترجمی زبان انگلیسی

همچنین ببینید

بازی مافیا، نهادینه کردن شک روانی (سوءظن محوری) ■ درسنامه‌های امپراطور واژه‌های جهان، عالیجناب آرش آذرپیک

    ■بخش نخست: خلاصه و مفید عرض شود در نهاد هر انسان دو گونه …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *