شعر فراگفتار یعنی همافزایی شعر زبانی و شعر بیانی در یک اثر که برای نخستین بار در شعر دههی ۷۰ توسط عالیجناب آرش آذرپیک پایهگذاری شد.
پس دو ضلع نخستین شعر روان شامل روان نگارنده و روان خواننده میشود، شعر روان هیچ آزاری را به این دو روان و در این دو روان متصور نمیشود و این دو روان را به نهایت فرحبخشی و عشقبازی برای دریافت جهان هزار تأویل و زبانورزانهی شعر میرساند.
ب) در این دو ضلع دیگر را برای شعر روان در نظر میگیریم:
- روانبودگی جهان زبانی
- روانبودگی جهان زبانی
که مکمل روان نویسنده و روان خوانندهاند؛ یعنی در اینجا زبانورزی -که استعمال دیگرگون و دیگرسان امکانات کالبدی زبان را مطمح نظر قرار داده- به گونهای پیش برود که در آن شعرگریزی و شعرستیزی بستر و جولانگاه سبکهای فیک و شعرهای زرد نشود، شعر روان در این زمینه تذکر میدهد که دیوار شعر را نباید آنچنان پایان آورد که هر خوانندهی شعری به خود جرأت تجربهی شاعرانگی بدهد بدون هیچ پشتوانهی استعدادی و عرقریزان روحی و معلومات ادبی، یعنی زبانورزی در جایگاهی قرار میگیرد که دیوار چین شعر حفظ میشود و شعر در حریم خود شهر ممنوعهای میسازد که در آن خواننده باید برای خوانش شعر تلاش کند -اما نه آزار ببیند-. ممنوعیت این شهر ممنوعه برمیگردد به پایین آوردن دیوار شعر برای تولید انبوه شعری توسط بنگاههای معاملات ادبی چه در حیطهی نشر، چه انجمنی و چه جشنوارهای.
روانبودگی ساحت چهارم به روانبودگی افقگشاییهای جوهرهی معنایی شعر در جهان اندیشهها و عواطف، درنگها و دغدغههای متکثر و بی پایان بشری؛ یعنی شاعر پیچیدهنویسی متصنع و متکلفانه را به آنجا نمیرساند که لابیرنتی شود که در نهایت به جای تابوت فرعون ما با فسیل حشرهای مواجه بشویم، یعنی شعر روان اصالت روان در عدم آزار نگارنده و روان خوانند و روانبودگی زبانی و روانبودگی بیانی میداند، که این شیوه نه یک شیوهی نگارشی و چهارچوبهمند است بلکه یک نگرگاه نقادانه است برای خوانش و به نوعی شاقول و تراز برای درک سبکهای اصیل و سبکهای فیک و سبکنماها و شعرهای نژاده از شعرهای گجسته و شعر نماها و همچنین برای درک تفاوت شاعران و متشاعران.
□□□
شعر جامع دارای دو ساحت نگرشی و استایل زیست شاعرانه است:
فرادیدگاه نگری دیدگاهیست فراروند در برابر جهان پساگرای پستمدرنهاو نئوگرای مدرنیستهای آن زمان و امروز. فرادیدگاه نه بروندیدگاه نگریست در ساحت علم و سیستم، یعنی نگریستن از برون به یک سیستم برای نقد آن بلکه فراروندگی برای رسیدن به جایگاه جامعیت تمام گفتمانها و نحلهها و سبکهای ادبی در تمام جهان زیستی و زیستبوم جهانی شعر است.
دهکده ی جهانی شعر آنگاه رخ میدهد که به فرادیدگاه برسد، فرادیدگاه کدخدای این دهکده نیست، بلکه جایگاه مقام جامع وجودی تمام ساحتهای مکشوف، شگردها و کارکردهای ادبی و تمهیدات و امکانات زبانیست. فرادیدگاه برای نخستینبار در جهان فلسفه، هنر و ادبیات در دههی ۷۰ در فرائیسم اعلام ظهور و نمود و حضور میکند و پس از آن بسیار کتب، مقالات و حول و حوش ۴۰ ژانر ادبی که غالبا جهانی اند را سامان میدهد. فراگرایی به هیچگون نه اولتراگراییست نه پستگرایی، نه نئوگرایی و نه برونسیستمنگریست بلکه فراروندگی برای فراشدن از در جز ماندگی، در سطر ماندگی، در چهارچوبه ماندگی برای حرکتی بسیط (عمودی و افقی) در هر علم، دانش و ساحت بشری برای رسیدن به مقام جامع و وجودی آن مقام صرفا ترکیبی و التقاطی.
و این مهم در جهان شعر دهه ۷۰ در سال ۱۳۸۰ با تئوری سیال بیان شده بود، تئوری سیال یک تئوری است که تمام نظریه های بشری را به ساحتی فرامیخواند که فراسیستمی، فراساختاری، فراگفتمانی به همه چیز بنگرد و این مهم در یک تئوری درون ساختاری و مرکزگرا حقق نخواهد شد و هرگز در مرکززدایی نیز رخ نخواهد داد پس با گونه ای پدیدار شناسی انضمامی که میتوانیم آن را پدیدارشناسی پلیفون نیز بدانیم تمام صدا ها به همگرایی و همآوایی آنچنان که در بیانیه ی سال ۱۳۸۰ آمده است برسند، یعنی هماوایی تمام صداهای متکثر و در روبنا متضاد هر هنر و دانشی. و فرادیدگاه ناظر بر این امر و تئوری سیال نظریهایت برای تحقق این شدن برای جاری گشتن نگاه و جهان و جان شاعر در تمام ساحات، نحلهها، سبکها و ژانرها با ارتباطی بی واسطه و بدون هیچ گون یک طرفه به قاضی رفتن طرفدار گفتمان غالب شدن، حذف به حاشیه راندن گفتمانی به نفع گفتمانی دیگر، خرده و غالب انگاشتن گفتمانها و قص علی هذا.