شعر فراگفتار یعنی همافزایی شعر زبانی و شعر بیانی در یک اثر که برای نخستین بار در شعر دههی ۷۰ توسط عالیجناب آرش آذرپیک پایهگذاری شد.
بعد از آغاز حرکت، به قالب طرح یعنی ایجاز مطلق میرسیم که این قالب خود به شاخههایی مانند رباعی و هایکو، کاریکلاماتور، داستان و… تقسیم میگردد که این انشعابها در یک نقطهی مشخص به هم میپیوندند و از «صافی تغزل» عبور داده میشوند تا در نهایت این حرکت به تولد شعر جامع فرایی بینجامد.
توضیح:
هرمسنجی و بدون شرح «آغاز حرکت هنجارشکن و موسیقیایی واژگان» به علت مشکلات فنی رسم نشد.
□□□
بررسی تحولات سیاسی-اجتماعی- فرهنگی- ادبی دههی ۷۰ خورشیدی
تاریخ سیاسی جهان تا پیش از سال ۱۹۹۱ میلادی (۱۳۶۹ خورشیدی) در انحصار و تحت تأثیر دو ابرگفتمان جهانی بود که تفکر دوقطبی جهان را سامان میداد:
۱) ابرگفتمان لیبرال_کاپیتالیسم (بلوک غرب)
۲) ابرگفتمان مارکسیسم_سوسیالیسم (بلوک شرق)
در سال ۱۳۶۹ گورباچف سقوط کرد و جامعهی شوروی نیز فروپاشیده شد. در این مورد باید گفت شوروی سابق توسط بلوک غرب از بین نرفت، بلکه تک ساحتی بودن و عدم آپدیت سیستمهای مدیریتی درونساختاری آن بود که موجب فروپاشیاش شد؛ دلیل آنکه میگوییم بلوک غرب شوروی را از بین نبرد در این است که شوروی از لحاظ نظامی در اوج قدرت بود، اما از لحاظ ساختار درونی سیستمهای شوروی قدرت رقابت با سیستمهای سیاسی، تجاری، اقتصادی، اجتماعی و… بلوک غرب را نداشتند، شوروی به مدت هفتاد سال آپدیت نشده بود و جامعه دیگر همان جامعهی هفتاد سال و پذیرای سیستمهای قبلی نبود. اینجا دیگر بحث جنگ میان بلوک شرق و غرب نیست، بحث این است که جامعهی شوروی یکباره از درون فرو ریخت و عدم آپدیت سیستمهای مدریتی و درونساختاری موریانهی جهان شوروی شد.
در این بحبوحه جامعهی ما هم در یک بزنگاه جهانی و هم در یک بزنگاه ملی قرار گرفته بود، جامعهی ایران به منظور پایان و گذار از عصری که سربازان آن جانانه از وطن دفاع کرده بودند نیازمند حرکت به سوی جامعهای بود که در آن صداها شنیده شود، هنر، فرهنگ و همهی ساختارها بهسازی، نوسازی و دیگرسازی شوند، همچنین شدت اتفاقات جهانی را میتوان در ایران بیشتر از سایر نقاط خاورمیانه درک کرد که ضرورت آن بیشتر، حیاتیترو واجبتر است.
بنابراین دههی ۷۰ برآیند دو امر است:
- فروپاشی بلوک شرق و غرب و از بین رفتن جهان دو قطبی
- پایان جنگ در ایران و نیاز شدید جامعه به سوق دادن صداهای خشن جنگآلود به صداهای لطیف خنیامند، رنگهای خاکستری و خاکآلود به رنگهای شاد و زندگیبخش، از خشم به خنده رفتن، از گریه به شادی رفتن و…
در این برهه جامعهی ایران به جهانی دیگر نیاز دارد: جهانی لطیف، عاطفهمند و رنگارنگ. اینجا دیگر بحث جنگ نیست، بحث زندگی است. بهسازی، نوسازی و دیگرسازی ساختارهای اجتماعی محتاج اصلاح وضعیت پیشینی بودند و برآیند این موضوع موجب شکلگیری دولت اصلاحات در ایران شد که نمود و تعیین آن در جامعهی مدنی شکل گرفت –با تمام تعریفهایی که یک جامعهی مدنی دارد و منجر به ایجاد مانیفست دولت اصلاحات میشود-.
ادامه در پست بعد